grant
grant - اعطا کردن
verb - فعل
UK :
US :
دادن چیزی به کسی یا اجازه دادن به او چیزی که خواسته است
اعتراف به اینکه چیزی درست است، هر چند تفاوت چندانی با نظر شما ندارد
مقدار پولی که برای هدفی خاص به کسی، به ویژه توسط دولت، داده می شود
مبلغی پولی که به یک شخص یا سازمان برای هدفی خاص، اغلب توسط دولت داده می شود
رسماً به شخص یا سازمانی چیزی را که خواسته است بدهد
an amount of money given especially by the government to a person or organization for a special purpose
مقدار پولی که مخصوصاً توسط دولت به شخص یا سازمانی برای هدفی خاص داده می شود
دادن یا اجازه دادن به کسی چیزی، معمولاً به صورت رسمی
پذیرش اینکه چیزی درست است، اغلب قبل از ابراز نظر مخالف
باور اینکه چیزی حقیقت دارد بدون اینکه حتی به آن فکر کنم
If you take situations or people for granted, you do not realize or show that you are grateful for how much you get from them
اگر موقعیتها یا افراد را بدیهی فرض کنید، متوجه نمیشوید یا نشان نمیدهید که به خاطر میزان دریافتی از آنها سپاسگزار هستید.
to give agree to give or do something that another person has asked for esp. as an official or formal act
دادن، موافقت با دادن، یا انجام کاری که شخص دیگری خواسته است، به عنوان مثال. به عنوان یک عمل رسمی یا رسمی
پذیرش اینکه چیزی درست است، اغلب قبل از ابراز نظر مخالف یا مخالف
a sum of money given by the government a university or a private organization to another organization or person for a special purpose
مبلغی که توسط دولت، دانشگاه یا سازمان خصوصی به سازمان یا شخص دیگری به منظوری خاص داده می شود
an amount of money that is given to a person or an organization for a special purpose especially by a government
مقدار پولی که برای هدفی خاص به شخص یا سازمانی به ویژه توسط دولت داده می شود
قانونی یا رسمی دادن یا اجازه دادن چیزی
خوشحالم به اطلاع شما برسانم که درخواست شما برای دریافت تسهیلات مسکن محقق شده است.
می توان عنوان ها را اعطا کرد و املاک اعطا کرد.
The doctors had their salaries increased by 50 percent, while the teachers were granted a 20 percent rise.
حقوق پزشکان 50 درصد افزایش یافت، در حالی که معلمان 20 درصد افزایش یافتند.
قرار بود چند خانه به مغازهداران و تاجران آذوقه داده شود.
These orders, valid into the next century carried few conditions when granted and would not meet current environmental regulations.
این دستورات که تا قرن بعد معتبر بودند، در صورت اعطای شرایط کمی داشتند و مقررات زیست محیطی فعلی را رعایت نمی کردند.
درخواست این شرکت برای ساخت مجتمع تفریحی میلیارد دلاری توسط شهرداری پذیرفته شده است.
مک کورد که اکنون 23 ساله است، هفته گذشته پس از حضور در نماینده آمریکا مورد عفو قرار گرفت.
مقامات از دادن ویزا برای سفر به ایالات متحده خودداری کرده اند.
Politicians have perceived little gain in granting petitions for something that offends the sensibilities of a significant number of the heterosexual majority.
سیاستمداران سود کمی در اعطای دادخواست برای چیزی که حساسیت تعداد قابل توجهی از اکثریت دگرجنسگرا را آزار میدهد، درک کردهاند.
احساسات برهنه به کار قدرتی ناخوشایند می بخشد - اما در بعضی مواقع احساس التماس خاصی می کند.
Devlin also alleges that Parker allowed Scott Supply some leeway normally not granted to ordinary bidders.
دولین همچنین ادعا میکند که پارکر به اسکات ساپلی اجازه داده است که معمولاً به پیشنهاد دهندگان عادی اعطا نمیشود.
درخواست من برآورده شد.
حقوقی که به صراحت توسط شرایط اجاره داده شده است
قاضی با صدور حکمی از چاپ اسامی روزنامه جلوگیری کرد.
I was granted permission to visit the palace.
اجازه بازدید از کاخ را به من دادند.
به او طلاق داده شد.
دادگاه به او اجازه تجدید نظر داد.
به او مجوز استخراج معدن در این منطقه داده شد.
سرانجام بانک به من وام 500 پوندی داد.
بانک بالاخره 500 پوند وام به من داد.
این زمین ها برای همیشه به خانواده واگذار شده بود.
او یک زن باهوش است، من به شما اجازه می دهم، اما او نابغه نیست.
من به شما اجازه می دهم (که) خوب به نظر می رسد، اما دقیقاً عملی نیست.
شوهرش همیشه آنجا بود و او فقط او را بدیهی می پذیرفت.
ما داشتن منبع بی پایان آب تمیز را امری مسلم می دانیم.
من این را بدیهی می دانستم که او همیشه در کنارش خواهد بود.
به نظر می رسید که او این را بدیهی می دانست که من با او به نیویورک بروم.
Permission is hereby granted to reproduce this material.
بدین وسیله اجازه بازتولید این مطالب داده می شود.
Planning permission was finally granted in October.
مجوز برنامه ریزی سرانجام در ماه اکتبر صادر شد.
قاضی از اعطای وثیقه برای او خودداری کرد.
قانون عملاً به شرکت مصونیت از پیگرد قانونی می دهد.
آرزویش برآورده شد
Planning permission for the development was granted last week.
مجوز برنامه ریزی برای توسعه هفته گذشته اعطا شد.
این قرارداد به یک شرکت استرالیایی اعطا شد.
The government granted an amnesty to all political prisoners.
دولت برای همه زندانیان سیاسی عفو صادر کرد.
کمک هزینه دانشجویی/پژوهشی
کمک هزینه محلی/دولتی
آنها به او کمک هزینه تحصیلی در خارج از کشور به مدت یک سال دادند.
به او ویزای ورود دادند.
He was granted asylum.
به او پناهندگی داده شد.
او درخواست / آرزوی آنها را برآورده کرد.
قبول دارم که باید ناراحت کننده بوده باشد، اما با این وجود فکر می کنم او بیش از حد واکنش نشان داد.
endowment
وقف
subsidy
یارانه
allowance
کمک هزینه
جایزه
donation
اهداء
subvention
تخصیص
allocation
احسان
allotment
هدیه
benefaction
جزوه
سالیانه
handout
مشارکت
stipend
بورسیه
annuity
امتیاز
استحقاق
appropriation
منابع مالی
bursary
حاضر
concession
صدقه
entitlement
وصیت
فضل
پاداش
alms
بورس تحصیلی
bequest
حمایت
bounty
معاونت
gratuity
ببخشید
خیریه
sponsorship
دول
boon
dole
reward
بدهی
debits
بدهی ها
debts
صورتحساب
bills
عوارض
dues
مسئولیت
liabilities
بدهکاری
liability
تعهد
indebtedness
برجسته ها
اتهامات
outstandings
charges