obligation
obligation - تعهد
noun - اسم
UK :
US :
وظیفه اخلاقی یا قانونی برای انجام کاری
یک وظیفه قانونی یا اخلاقی برای انجام کاری
مجبور بودن به انجام کاری چون یک وظیفه قانونی یا اخلاقی است
if you are invited to look at a product or service without obligation you can look at it without having to buy it
اگر از شما دعوت شده است که محصول یا خدماتی را بدون تعهد مشاهده کنید، می توانید بدون نیاز به خرید آن را نگاه کنید
این واقعیت که شما موظف به انجام کاری هستید
کاری که باید انجام دهید
کاری که شخص از نظر اخلاقی یا قانونی مجبور به انجام آن است
کارهایی که باید به دلیل یک قانون، قانون، توافق و غیره انجام دهید یا بپردازید.
قبلاً می گفت که کسی می تواند یک محصول یا خدمات را بدون نیاز به خرید آن نگاه کند یا امتحان کند
این بخش بدهی های بلندمدت به بانک ها یا سایر بستانکاران و هر گونه تعهدی که تحت اجاره های سرمایه ای دارد را فهرست می کند.
This section lists long-term debt owed to banks or other creditors and any obligations under capital leases.
آلوین شارپس سفت شد و از تعهدات متضاد پاره شد.
Alvin Sharpes stiffened, torn by conflicting obligations.
پدران در شب های جمعه به آرامی با این تعهدات بی اندازه روشن می شدند.
ما به تعهدات بین المللی خود برای کاهش انتشارات مضر دودکش عمل خواهیم کرد.
نرخ های ضعیف افزایش یافت و بسیاری از قضات و ناظران به تعهدات اخلاقی خود ادامه دادند اما با روحیه ناامیدی فزاینده.
Poor rates mounted, and many magistrates and overseers continued their moral obligations but in a spirit of growing hopelessness.
مظنون هیچ تعهدی برای پاسخگویی به سوالات ندارد.
اما بدون الزام به نمایش امور جاری در زمان اوج، ممکن است به شکاف کمتر جذابی سوق داده شود.
But without the obligation to show current affairs in peak time it may be pushed into a less attractive slot.
شما هیچ تعهدی برای خرید چیزی ندارید.
او هیچ تعهدی برای گفتن حقیقت به او نداشت.
من نمی خواهم مردم از روی احساس تعهد به دیدن من بیایند.
ما تخمین کار را بدون تعهد برای شما ارسال می کنیم (= مجبور نیستید آن را بپذیرید).
legal/professional/financial obligations
تعهدات حقوقی/حرفه ای/مالی
تعهدات قراردادی اش را به او یادآوری کردند.
این کشور قول داده است که به تعهدات بین المللی خود عمل کند.
ما موظف به حفظ محیط زیست هستیم.
من طبق قانون موظفم از محرمانه بودن آنها محافظت کنم.
احساس کردم که یک وظیفه اخلاقی بر دوش من است که داستان را بگویم.
ما می خواهیم به تعهد خود در قبال کشاورزان عمل کنیم و ببینیم که آنها بهای منصفانه ای دریافت می کنند.
این شرکت پول کافی برای انجام تعهدات خود را نداشت.
We have an obligation to our consumers.
ما نسبت به مصرف کنندگان خود تعهد داریم.
من مجبور نیستم اسمم را به شما بگویم.
مشاوره وام مسکن ما رایگان و بدون تعهد است.
من به دلیل تعهدات خانوادگی نمی توانم ماه آینده سفر کنم.
سازندگان به تعهدات قراردادی خود عمل نکردند.
obligations arising from your contract of employment
تعهدات ناشی از قرارداد کار شما
تعهدات شهروندی
چه ساعتی باید خونه باشیم؟
آیا قرار است کارت شناسایی خود را نشان دهیم؟
آیا باید برای ویزا اقدام کرد؟
آیا استفاده از کلاه ایمنی در اینجا الزام قانونی دارد؟
If you have not signed a contract you are under no obligation to (= it is not necessary to) pay them any money.
اگر قراردادی را امضا نکرده اید، هیچ تعهدی ندارید که (= لازم نیست) پولی به آنها بپردازید.
شما یک تعهد قانونی دارید (= قانون می گوید که باید) اطمینان حاصل کنید که فرزندتان تحصیلات را دریافت می کند.
من وقت ندارم کارهای او را برای او انجام دهم - من تعهدات زیادی دارم.
The government has an obligation to assist relief efforts.
دولت موظف است به کمک های امدادی کمک کند.
شما فقط می توانید نگاه کنید - هیچ تعهدی برای خرید ندارید.
a legal/moral obligation
یک تعهد قانونی/اخلاقی
الزام قانونی برای انتشار حساب ها وجود دارد.
ما موظفیم برای سهامداران خود ارزش آفرینی کنیم.
وظیفه
مسئوليت
شارژ
تعهد
کار
بار
کسب و کار
تابع
مسئولیت
liability
بلعیدن
accountability
کارهای عادی و روزمره
devoir
نامزدی
دفتر
chore
نیاز
engagement
صدا زدن
کمیسیون
onus
امری ضروری
تصدی
calling
ماموریت
وعده
imperative
نقش
incumbency
اعتماد
درك كردن
مقصر بودن
مسئولیت پذیری
پاسخگویی
culpability
accountableness
answerability
nonresponsibility
عدم مسئولیت
irresponsibility
بی مسئولیتی
دارایی
اعتبار
excess
اضافی
ingratitude
ناسپاسی
tally
شمارش
توافق
پول نقد
سود