suspect
suspect - مشکوک
verb - فعل
UK :
US :
سوء ظن
بی گمان
به طرز مشکوکی
---
---
فکر کردن به اینکه چیزی احتمالا درست است، به خصوص چیز بد
فکر کردن به اینکه اتفاق بدی افتاده یا در حال رخ دادن است
فکر کردن به اینکه کسی احتمالاً مرتکب جرم شده است
فکر کردن به اینکه چیزی صادقانه یا واقعی نیست
کسی که تصور می شود مرتکب جرم شده است
به احتمال زیاد کاملا صادق نیست
به احتمال زیاد کاملا درست نیست
به احتمال زیاد مشکل دارد و خوب کار نمی کند
احتمالا حاوی بمب یا چیزی غیرقانونی یا خطرناک است
فکر کردن یا باور داشتن چیزی به درستی یا محتمل بودن
فکر کردن به اینکه کسی مرتکب جرم شده یا کار اشتباهی انجام داده است
اعتماد نکردن؛ شک داشتن
a person believed to have committed a crime or done something wrong or something believed to have caused something bad
شخصی که گمان می رود مرتکب جرمی شده یا کار اشتباهی انجام داده است یا چیزی که تصور می شود باعث اتفاق بدی شده است
احتمالا نادرست یا خطرناک
فکر کردن یا باور کردن چیزی محتمل است
فکر کردن یا باور کردن به اینکه کسی در کاری مقصر است
به چیزی شک کردن یا باور نکردن
شخصی که تصور می شود در کاری مقصر است
قابل اعتماد نیست؛ احتمالا نادرست یا خطرناک
باور داشته باشید که چیزی، معمولاً چیزی بد، ممکن است درست باشد یا ممکن است اتفاق افتاده باشد
اعتقاد به اینکه کسی مرتکب جرم شده است
کسی که پلیس، کارفرمایان یا سایر مقامات معتقدند مرتکب جرم شده است
اگر چیزی مشکوک باشد، به نظر می رسد که غیر صادقانه، خطرناک، مجرمانه و غیره باشد.
او دو بار زندانی شد که به وفاداری او مشکوک شد.
موهایش آنقدر صاف تراشیده شده بود که به کلاه گیس مشکوک شدم.
هیچ کس مشکوک نبود چیزی اشتباه است.
مردی در خانه اش پیدا شد و پلیس به بازی نادرست مشکوک شد.
مدتی بود که به دروغگویی او مشکوک بود.
We eventually began to suspect his loyalty.
ما در نهایت به وفاداری او مشکوک شدیم.
او مشکوک بود که هوبرت به نوعی اشتباه کرده است، اما اهمیتی به پرسیدن نداشت.
What we suspect is the Bullets are better than their record indicates and will reveal that as the season wears on.
آنچه ما مشکوک هستیم این است که گلولهها بهتر از آن چیزی هستند که رکوردشان نشان میدهد و با گذشت فصل آن را آشکار خواهد کرد.
همانطور که من همیشه شک داشتم، او یک پلیس واقعی نبود.
اگر مشکوک به نشت گاز هستید، به کبریت برخورد نکنید و حتی چراغ برق را روشن نکنید.
او که به هیچ چیز مشکوک نبود، درست داخل تله رفت.
نمی خواستم همسایه ها به چیزی مشکوک باشند.
من شروع به شک کردم (که) آنها سعی داشتند از شر من خلاص شوند.
من به شدت مشکوک هستم (که) کل این داستان تخیلی است.
او هیچ دلیلی برای مشکوک بودن (که) سیلویا حقیقت را نگفته است نداشت.
من گمان می کنم (که) او ممکن است دروغ بگوید.
گمان می رود که مواد مخدر با قایق وارد کشور شده است.
او مشکوک بود که او یک شیاد است.
وی پس از مشکوک شدن به سرقت از سمت خود استعفا داد.
او مظنون به دست داشتن در حملات اخیر نیست.
او به اشتباه مظنون به جنایت بود.
آنها چهار مرد مظنون به ارتباط با یک گروه افراطی را دستگیر کردند.
من به او مشکوک بودم که به تجهیزات آسیب رسانده است.
این دارو مظنون به مرگ بیش از 200 نفر است.
پلیس به چه کسی مشکوک است؟
من به انگیزه های او در ارائه کمک مشکوک بودم.
او از طریق دلالی معامله کرد که هیچ دلیلی برای شک به صداقتش نداشت.
He immediately suspected the worst.
او بلافاصله به بدترین حالت مشکوک شد.
به طور گسترده ای گمان می رفت که دانشجویان بر اساس دستور عمل می کردند.
من گمان می کنم که آنها در حال حاضر کمبود پول دارند.
درست همانطور که او شک داشت: نامه ها دزدیده شده بودند.
تا اینجای کار، پلیس به بازی ناپسند مشکوک نشده است.
ما هیچ دلیلی نداشتیم که (که) او ممکن است خودکشی کند.
فکر می کنی او به آنها گفته باشد؟ مشکوکم نه/چنین.
هیچ کس نمی داند چه کسی او را کشته است، اما پلیس به شوهرش مشکوک است.
پلیس او را به انجام دو حمله بمب گذاری مظنون می کند.
سه تروریست مظنون دستگیر شدند.
دلیلی برای شک به صداقت/وفاداری او ندارم.
ما به انگیزه های او در ارائه پیشنهادش مشکوک بودیم.
accused
متهم
مدافع
litigant
طرف دعوا
appellant
فرجام خواه
پاسخ دهنده
plaintiff
شاکی
offender
مجرم
culprit
مقصر
perpetrator
مرتکب
suspected person
فرد مشکوک
زندانی
petitioner
درخواست کننده
دانستن
تایید کنید
خرید
swallow
بلع
abstain
خودداری کنند
disbelieve
کافر شدن
disregard
بی توجهی
فراموش کردن
چشم پوشی
ترک کردن
misunderstand
سوء تفاهم
neglect
مطمئن باش
مطمئن باشید
محاسبه
اندازه گرفتن
اعتماد
ایمان داشتن
رد کردن
اعتبار
شک
بی اعتمادی
سوال
distrust
پاسخ
باور نکن
mistrust
تعجب
ثابت كردن
تفریق کردن
سوء تعبیر کند
subtract
misinterpret