faith
faith - ایمان
noun - اسم
UK :
US :
وفاداری
بی وفایی
با ایمان
بی ایمانی
بي وفا
بی ایمان
صادقانه
---
احساس قوی اعتماد یا اطمینان به کسی یا چیزی
ایمان و توکل به خدا
یکی از ادیان اصلی جهان
اطمینان از اینکه می توان به کسی یا چیزی اعتماد کرد یا به درستی کار خواهد کرد
if you do something in good faith you do not intend to deceive anyone and believe that what you are doing is honest
اگر کاری را با حسن نیت انجام دهید، قصد فریب کسی را ندارید و معتقدید که کاری که انجام می دهید صادقانه است.
اگر کاری را با نیت بد انجام دهید، قصد دارید مردم را فریب دهید
اعتماد یا اطمینان زیاد به چیزی یا کسی
یک دین خاص
اعتقاد قوی به خدا یا یک دین خاص
درجه بالایی از اعتماد یا اطمینان به چیزی یا کسی
یک دین خاص، یا اعتقاد به خدا
a feeling of trust that something will be successful that people will do what they promise to do etc.
احساس اعتماد به اینکه کاری موفق خواهد شد، اینکه مردم آنچه را که قول داده اند انجام خواهند داد و غیره.
این مرکز پذیرای افراد از همه ادیان است.
در این ساختمان از همه ادیان پذیرایی می شود.
آنها با ایمان در درک و بینش رشد می کنند.
پدر و مادر خوانده موافقت می کنند که فرزندخوانده خود را در عمل به ایمان مسیحی آموزش دهند.
تنش ها بین اعضای مذاهب مختلف در حال افزایش است.
ایمان به جای انسان بودن و زمینی بودن، تبدیل به جوهره ای معطر و غلیظ می شود.
او به قضاوت او ایمان زیادی داشت و در مورد همه چیز با او مشورت می کرد.
علیرغم تمام اتفاقاتی که افتاده، او به نوعی ایمان خود را حفظ کرده است.
تصمیم قاضی ایمان او را به سیستم حقوقی متزلزل کرد.
این ایمان او به خدا بود که به او کمک کرد تا از سال های طولانی زندان جان سالم به در ببرد.
او به ثروتمندان بی اعتماد بود و مکرراً ایمان خود را به مردم اعلام می کرد.
هیچ چیز نمی توانست ایمان او را به خدا متزلزل کند.
این تفاوت مهم بین ذهنیت گرایی در ایمان و شک را نشان می دهد.
پس از آنچه که او پشت سر گذاشته است، می توانم بفهمم که چرا اعتمادش به سیستم قانونی را از دست داده است.
من نه به اتحادیه و نه به دموکراسی به عنوان یک تکنیک به روز حکومت اعتقاد زیادی ندارم.
تنها دلیلی که در ازدواجم ماندم این بود که ایمانم به دین مرا حفظ کرد.
اول، به عنوان محافظی در برابر فروپاشی گسترده و غیرضروری ایمان امروزی عمل خواهد کرد.
او اعتقاد زیادی به صداقت مردم دارد.
او مردی با ایمان عمیق مذهبی است.
اگر شرکت بتواند ایمان مشتریان خود را حفظ کند، می تواند رهبر بازار شود.
من به شما ایمان دارم - می دانم که به خوبی انجام خواهید داد.
ما به وعده های دولت از دست داده ایم.
مهربانی دوستش ایمان او را به فطرت انسانی بازگردانده است.
من خیلی به آنچه او می گوید اعتقاد ندارم.
او ایمان کورکورانه (= اعتماد بی دلیل) به توانایی پزشکان برای یافتن درمان دارد.
ایمان داشتن
تا ایمانت را از دست بدهی
ایمان قوی تر از عقل است.
زنی با ایمان قوی مذهبی
او شروع به زیر سوال بردن ایمان خود به خدا کرد.
ایمان مسیحی / کاتولیک / اسلامی / مسلمان / یهودی
بچه ها یاد می گیرند که افراد با ادیان مختلف را درک کنند.
مردم از همه ادیان و هیچ
آنها اسلحه ها را به نشانه حسن نیت تحویل دادند.
قاضی هیچ سوء نیتی از سوی متهمان مشاهده نکرد.
به عنوان مدیر باشگاه، او آماده نبود به بازیکنانی که او را شکست داده بودند، ایمان داشته باشد.
آنها با بد نیت قرارداد بسته بودند.
ما گزارش را با حسن نیت چاپ کردیم اما اکنون متوجه شده ایم که نادرست بوده است.
تابلو را با حسن نیت خرید (= نمی دانست دزدیده شده است).
این اصلاحات کاملاً آزمایش نشده است و مستلزم جهش ایمان از سوی معلمان است.
او اعتقاد زیادی به شانس موفقیت آنها نداشت.
جرایم تجاری باعث تضعیف ایمان عمومی به سیستم تجاری می شود.
او به نظام های سیاسی بی اعتماد بود و به نبوغ افراد اعتقاد داشت.
به نظر می رسد او به رئیسش ایمان کورکورانه ای دارد.
ایمان او به طبیعت انسانی به شدت متزلزل شده بود.
این روزها به پزشکان اعتقاد کمی دارم.
کاش ایمان شما را به سیستم هیئت منصفه به اشتراک می گذاشتم.
او ایمان قابل توجهی به توانایی من در حل هر مشکلی نشان داد.
آنها در تلاش هستند تا ایمان را به نظام سیاسی بازگردانند.
اعتماد
اعتماد به نفس
credence
اعتبار
محکومیت
امید
باور
انتظار
hopefulness
امیدواری
optimism
خوش بینی
assurance
اطمینان
موجودی
acceptance
پذیرش - پذیرفته شدن
certitude
فروشگاه
تضمین
یقین - اطمینان - قطعیت
sureness
واگذاری
surety
دعا
certainty
تکیه
entrustment
وابستگی
اطمينان خاطر
reliance
مثبت بودن
dependence
بی شک
assuredness
رضایت
cocksureness
صورت
positiveness
کشش
doubtlessness
رهایی از شک
قابلیت اطمینان
traction
reliability
mistrust
بی اعتمادی
distrust
شک
اضطراب
دلهره
apprehension
بی ایمانی
faithlessness
ناامنی
insecurity
عصبی بودن
nervousness
شک ایالات متحده
skepticismUS
ترس
عدم اطمینان
incertitude
شکاکیت انگلستان
scepticismUK
عدم قطعیت
uncertainty
ناراحتی
unease
نگران بودن
uneasiness
ناباوری
عدم اعتماد به نفس
disbelief
بی وفایی
insecureness
بلاتکلیفی
nonconfidence
بازداری
unconfidence
مشکوک بودن
unfaithfulness
دوبیتی
unsureness
بی اعتقادی
indecision
بی اعتبار کردن
inhibition
unbelief
dubiousness
dubiety
incredulity
nonbelief
discredit
doubtfulness