degree

base info - اطلاعات اولیه

degree - درجه

noun - اسم

/dɪˈɡriː/

UK :

/dɪˈɡriː/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [degree] در گوگل
description - توضیح
  • a unit for measuring temperature. It can be shown as a symbol after a number. For example 70° means 70 degrees


    یک واحد برای اندازه گیری دما می توان آن را به عنوان نماد پس از یک عدد نشان داد. مثلاً 70 درجه یعنی 70 درجه

  • a unit for measuring the size of an angle. It can be shown as a symbol after a number. For example 18° means 18 degrees


    واحدی برای اندازه گیری اندازه یک زاویه می توان آن را به عنوان نماد پس از یک عدد نشان داد. مثلا 18 درجه یعنی 18 درجه


  • سطح یا مقدار چیزی


  • دوره تحصیلی در دانشگاه یا کالج، یا مدرکی که پس از اتمام موفقیت آمیز دوره به شما داده می شود.


  • (الف) مقدار یا سطح چیزی


  • هر یک از واحدهای اندازه گیری مختلف، به ویژه دما یا زاویه، که معمولاً با علامت ° که بعد از یک عدد نوشته می شود نشان داده می شود

  • a course of study at a college or university or the qualification given to a student after he or she has completed his or her studies


    دوره تحصیلی در کالج یا دانشگاه یا مدرکی که پس از اتمام تحصیل به دانشجو داده می شود.


  • با یک عدد ترتیبی برای نشان دادن جدی بودن چیزی استفاده می شود


  • مقدار یا سطح چیزی


  • یک واحد اندازه گیری دما که اغلب با علامت ° که بعد از یک عدد نوشته می شود نشان داده می شود

  • a unit of measurement of angles, often shown by the symbol ° written after a number


    واحد اندازه گیری زاویه ها که اغلب با علامت ° که بعد از یک عدد نوشته می شود نشان داده می شود

  • an exponent (= number that shows how many times another number is to be multiplied by itself)


    یک توان (= عددی که نشان می دهد یک عدد دیگر باید چند بار در خودش ضرب شود)

  • A degree of a monomial is the total of the exponents in a mathematical statement.


    درجه یک تک جمله مجموع توان در یک عبارت ریاضی است.

  • A degree of a polynomial is the largest of the exponents in a mathematical statement.


    یک درجه از یک چند جمله ای بزرگترین توان در یک عبارت ریاضی است.


  • سطح موفقیت شناخته شده برای دانش آموزی که دوره تحصیلی خود را در کالج یا دانشگاه گذرانده است

  • It got down to 27 degrees last night.


    دیشب دمای هوا به 27 درجه رسید.

  • Maggie is doing a degree in psychology.


    مگی در حال تحصیل در رشته روانشناسی است.

  • Her dream is to get a degree in computer science and then get a high-paying job.


    رویای او این است که در رشته علوم کامپیوتر مدرک بگیرد و سپس شغلی با درآمد بالا پیدا کند.


  • کوهن دارای مدرک علوم سیاسی از دانشگاه شیکاگو است.

  • The flexibility introduced into the system by the carriers means that each group is able to operate with a degree of autonomy.


    انعطاف‌پذیری وارد شده به سیستم توسط حامل‌ها به این معنی است که هر گروه می‌تواند با درجه‌ای از استقلال عمل کند.

  • She never finished her advanced degree and was always about to lose her job as an adjunct.


    او هرگز مدرک پیشرفته خود را به پایان نرساند و همیشه در شرف از دست دادن شغل خود به عنوان کمکی بود.

  • The best Scourie brown trout lochs require a fair degree of fitness to reach.


    بهترین دریاچه های قزل آلای قهوه ای اسکوری برای رسیدن به سطح مناسبی از تناسب اندام نیاز دارند.

  • There is a large degree of mobility among public accountants, management accountants, and internal auditors.


    تحرک زیادی در بین حسابداران عمومی، حسابداران مدیریت و حسابرسان داخلی وجود دارد.


  • مدرک حقوق

  • Not all of these subjects, however may necessarily be acceptable as admission requirements for particular degree courses or particular faculties.


    با این حال، همه این موضوعات ممکن است لزوماً به عنوان شرایط پذیرش برای دوره های تحصیلی خاص یا دانشکده های خاص قابل قبول نباشند.

  • An achieved status is entered as a result of some degree of purposive action and choice.


    وضعیت به دست آمده در نتیجه درجاتی از اقدام و انتخاب هدفمند وارد می شود.

  • And somehow-not solely by osmosis, either-we began acquiring that degree of skill and energy and initiative of quick intelligence.


    و به نوعی - نه تنها با اسمز - ما شروع به کسب آن درجه از مهارت و انرژی و ابتکار هوش سریع کردیم.

  • To what degree is unemployment society's fault?


    جامعه بیکاری تا چه حد مقصر است؟

  • But do these programs really keep the pathway to a four-year degree open?


    اما آیا واقعاً این برنامه‌ها راه رسیدن به مدرک چهار ساله را باز نگه می‌دارند؟

example - مثال
  • Water freezes at 32 degrees Fahrenheit (32°F) or zero/nought degrees Celsius (0°C).


    آب در دمای 32 درجه فارنهایت (32 درجه فارنهایت) یا صفر / صفر درجه سانتیگراد (0 درجه سانتیگراد) یخ می‌زند.

  • Temperatures are expected to drop below 2 degrees.


    پیش بینی می شود دمای هوا به زیر 2 درجه برسد.

  • Last weekend temperatures reached 40 degrees.


    دمای هوای آخر هفته گذشته به 40 درجه رسید.

  • an angle of ninety degrees (90°)


    زاویه نود درجه (90 درجه)

  • Her job demands a high degree of skill.


    شغل او به مهارت بالایی نیاز دارد.

  • The story has been staged several times before with varying degrees of success.


    این داستان پیش از این چندین بار روی صحنه رفته است، با درجات مختلف موفقیت.

  • I agree with you to a certain degree.


    تا حدی با شما موافقم

  • The reaction to his decision has been, to some degree predictable.


    واکنش به تصمیم او تا حدی قابل پیش بینی بوده است.

  • These criticisms are, to a degree (= to some extent), well founded.


    این انتقادات، تا حدی (= تا حدی)، کاملاً مستدل هستند.

  • To what degree can parents be held responsible for a child's behaviour?


    والدین تا چه حد می توانند مسئول رفتار کودک باشند؟

  • Most pop music is influenced, to a greater or lesser degree by the blues.


    بیشتر موسیقی پاپ، کم و بیش تحت تأثیر بلوز است.

  • My brother has a master's degree from Harvard.


    برادرم فوق لیسانس از هاروارد دارد.

  • She's pursuing a degree in biochemistry.


    او در حال تحصیل در رشته بیوشیمی است.

  • a four-year degree course


    یک دوره چهار ساله درجه

  • an undergraduate/graduate/doctoral degree


    مدرک لیسانس / فوق لیسانس / دکترا

  • a law/medical degree


    مدرک حقوق/پزشکی

  • I'm hoping to do a chemistry degree.


    امیدوارم مدرک شیمی بگیرم.

  • He took a degree in law then joined a law firm.


    او در رشته حقوق تحصیل کرد و سپس به یک شرکت حقوقی پیوست.


  • قتل در درجه اول (= جدی ترین نوع)

  • first-degree murder


    قتل درجه یک

  • third-degree (= very serious) burns


    سوختگی درجه سوم (= بسیار جدی).

  • By degrees their friendship grew into love.


    دوستی آنها به تدریج به عشق تبدیل شد.

  • By slow degrees, the company's turnover dwindled to nothing.


    با درجات آهسته، گردش مالی شرکت به هیچ وجه کاهش یافت.

  • The children tested her patience to the nth degree.


    بچه ها صبر او را تا درجه نهم آزمایش کردند.

  • Water boils at 100 degrees centigrade.


    آب در 100 درجه سانتیگراد می جوشد.

  • Temperatures inside the burning building are estimated to have reached 600 degrees centigrade.


    دمای داخل ساختمان در حال سوختن به 600 درجه سانتیگراد تخمین زده می شود.

  • I turned the wheel 90 degrees,


    چرخ را 90 درجه چرخاندم،


  • قفسه را با زاویه 90 درجه نسبت به دیوار قرار دهید.

  • If you study the sky through 360 degrees you will see a whole range of colours.


    اگر آسمان را از طریق 360 درجه مطالعه کنید، طیف کاملی از رنگ ها را خواهید دید.

  • The camera turned through 180 degrees.


    دوربین 180 درجه چرخید.

  • The car had spun through 180 degrees on impact.


    ماشین بر اثر ضربه 180 درجه چرخیده بود.

synonyms - مترادف

  • مرحله


  • اندازه گرفتن


  • وسعت


  • مقطع تحصیلی


  • میزان


  • مقیاس

  • gradation


    درجه بندی


  • دامنه


  • تناسب، قسمت


  • کیفیت

  • quantity


    تعداد


  • نسبت


  • محدوده

  • severity


    شدت


  • اندازه

  • ambit


    نرخ


  • استاندارد


  • استحکام - قدرت


  • تقسیم


  • فاصله


  • حد

  • interval


    کالیبر آمریکا


  • کالیبرUK

  • magnitude


    بعد، ابعاد، اندازه

  • amplitude


    سنج UK

  • caliberUS


    gageUS

  • calibreUK


    سایه


  • gaugeUK


  • gageUS



antonyms - متضاد
  • dishonorUS


    بی ناموسی آمریکا

  • dishonourUK


    dishonourUK

  • dullness


    کسلی

  • lethargy


    بی حالی

  • unimportance


    بی اهمیتی


  • کل

لغت پیشنهادی

blackboard

لغت پیشنهادی

brushback pitch

لغت پیشنهادی

hedges