pop

base info - اطلاعات اولیه

pop - ترکیدن

noun - اسم

/pɑːp/

UK :

/pɒp/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [pop] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • راک، پاپ و سول

  • The album covers a range of genres—from mainstream pop to jazz.


    این آلبوم طیفی از ژانرها را شامل می شود - از جریان اصلی پاپ تا جاز.

  • The cork came out of the bottle with a loud pop.


    چوب پنبه با صدای بلندی از بطری بیرون آمد.

  • Hi Pop!


    سلام، پاپ!

  • Football managers are always taking a pop at referees.


    مديران فوتبال هميشه از داوران انتقاد مي كنند.

  • We can charge $50 a pop.


    ما می توانیم هر پاپ 50 دلار شارژ کنیم.


  • موسیقی پاپ

  • a pop concert/song


    کنسرت/آهنگ پاپ

  • What do you want to listen to - jazz, classical, or pop?


    به چه چیزی می خواهید گوش دهید - جاز، کلاسیک یا پاپ؟

  • The song reached No. 32 in the pop charts.


    این آهنگ در جدول پاپ به رتبه 32 رسید.

  • She wants to be a pop singer/star like Lady Gaga.


    او می خواهد مانند لیدی گاگا یک خواننده/ستاره پاپ باشد.

  • I heard a pop and the lights went out.


    صدای پاپ شنیدم و چراغ ها خاموش شد.

  • Hey Pop can I do anything to help?


    هی پاپ، آیا می توانم کاری انجام دهم؟


  • یک بطری پاپ


  • او هرگز انتظار نداشت که کسی از خانواده اش او را به پاپ ببرد.

  • She gives lectures and gets paid $5,000 a pop.


    او سخنرانی می کند و هر پاپ 5000 دلار حقوق می گیرد.

  • Last season was all about small pops of colour: a turquoise shoe an emerald bag or a slash of scarlet lipstick.


    فصل گذشته همه چیز در مورد رنگ های کوچک بود: یک کفش فیروزه ای، یک کیف زمردی، یا یک برش رژ لب قرمز.

  • I've just got to pop into the bank to get some money.


    من فقط باید به بانک بروم تا مقداری پول بیاورم.

  • Paula popped out for a minute.


    پائولا برای یک دقیقه بیرون آمد.

  • Would you pop upstairs and see if Grandad is okay?


    آیا می خواهید به طبقه بالا بروید و ببینید پدربزرگ حالش خوب است؟

  • Why don't you pop in/over and see us this afternoon?


    چرا امروز بعدازظهر وارد/بیرون نمی‌شوید و ما را نمی‌بینید؟

  • The kids were popping all the birthday balloons.


    بچه ها همه بادکنک های تولد را می پریدند.

  • The music played and champagne corks popped.


    موسیقی پخش شد و چوب پنبه های شامپاین بیرون زد.

  • My ears always pop as the plane comes in to land.


    وقتی هواپیما برای فرود آمدن هواپیما می آید گوش هایم همیشه تکان می خورد.

  • When you open the box a clown pops out.


    وقتی جعبه را باز می کنید، یک دلقک بیرون می زند.

  • If you pop the pizza in the oven now it'll be ready in 15 minutes.


    اگر حالا پیتزا را در فر بپزید، 15 دقیقه دیگر آماده می شود.

  • He popped his head into the room/around the door and said Lunchtime!


    سرش را به داخل اتاق/دور در فرو برد و گفت: وقت ناهار!

  • Pop your shoes on and let's go.


    کفش هایت را بپوش و برویم.

  • A decade of heavy drinking and popping pills ruined her health.


    یک دهه نوشیدن زیاد و نوشیدن قرص ها سلامت او را خراب کرد.

  • The taxi driver said that he stopped immediately and popped the trunk.


    راننده تاکسی گفت که بلافاصله ایستاد و صندوق عقب را ترک کرد.

  • Splashes of yellow blue pink and orange pop against a black background.


    پاشیدن رنگ های زرد، آبی، صورتی و نارنجی در پس زمینه سیاه.

synonyms - مترادف
  • bang


    انفجار


  • گزارش


  • ترک


  • ضربه محکم و ناگهانی

  • blast


    رونق


  • کف زدن

  • clap


    درهم کوبیدن


  • رعد و برق

  • smash


    thwack

  • thunderclap


    ضربت زدن

  • thwack


    چه کسی

  • whack


    قوز کردن

  • whomp


    ترکیدن

  • whump


    تصادف در

  • burst


    سر و صدا


  • ضربه زدن


  • وام

  • slam


    پوست کندن

  • wham


    بو

  • peal


    ضربت

  • thump


    برخورد

  • smack


    شلیک کرد

  • thunder


    در زدن

  • thud


    زنگ زدن

  • clash


    صدا


  • کلک


  • غرش

  • clang



  • clonk


  • roar


antonyms - متضاد
  • implode


    منفجر شدن

  • mend


    بهبودی یافتن


  • وارد


  • ثابت كردن

  • deflate


    باد کردن

  • shrink


    کوچک شدن


  • چشم پوشی

  • shrivel


    چروک شدن

  • be calm


    آرام باش


  • رها کردن


لغت پیشنهادی

conclusion

لغت پیشنهادی

erupt

لغت پیشنهادی

thailand