loud
loud - با صدای بلند
adjective - صفت
UK :
US :
با صدای بلند
---
ایجاد سر و صدای زیادی
کسی که بلند است خیلی بلند و با اعتماد به نفس صحبت می کند
لباس های پر سر و صدا بیش از حد روشن هستند یا دارای الگوهای بسیار روشن هستند
ایجاد سر و صدای زیاد - در مورد صداها، صداها یا موسیقی استفاده می شود
ایجاد سر و صدای زیاد – در مورد افراد، ماشینها و مکانهایی که خیلی بلند هستند استفاده میشود
rowdy people behave in a noisy and uncontrolled way. A rowdy place such as a bar is full of noisy people often behaving badly
افراد آشفته رفتاری پر سر و صدا و کنترل نشده دارند. یک مکان شلوغ مانند یک بار پر از افراد پر سر و صدا است که اغلب بد رفتار می کنند
صدای ناخوشایند - در مورد صدای هیجان زده گروهی از مردم استفاده می شود
used to describe a loud noise when something hits another thing that seems to continue for a few seconds. Also used about people cheering or shouting loudly
برای توصیف صدای بلند هنگامی که چیزی به چیز دیگری برخورد می کند، به نظر می رسد که برای چند ثانیه ادامه دارد. همچنین در مورد افرادی که با صدای بلند تشویق می کنند یا فریاد می زنند استفاده می شود
صدای بسیار بلند و عمیق
آنقدر بلند که نمی توانی چیز دیگری بشنوی
آنقدر بلند که گوش های شما احساس ناراحتی کنند
بسیار بلند، بلند، و شنیدن ناخوشایند
به گونه ای که سر و صدای زیادی ایجاد می کند
(از لباس ها) داشتن رنگ های ناخوشایند روشن یا نقش های بسیار قوی، یا (از یک شخص) خواستار توجه و صحبت کردن و خندیدن با صدای بلند
(of clothes) having unpleasantly bright colours or too strong patterns, or (of a person) demanding attention and talking and laughing loudly
داشتن یا تولید حجم زیادی صدا
(از رنگ ها) خیلی روشن
صدای تلویزیون خیلی بلند است
بلوم با صدای بلند و تهاجمی است.
Hatecore، همانطور که موسیقی شناخته شده است، خشن، بلند و گیتار محور است.
او پر سر و صدا و با اعتماد به نفس بود، اما حق داشت: او در انتخاب برندگان مهارت داشت.
سه ثانیه بعد صدای بلندی بلند شد و سالن پر از دود شد.
موسیقی خیلی بلند است آیا می توانید آن را رد کنید؟
وولی سه آکورد با صدای بلند منتشر کرد و با یک نسخه سنگین از لوله شاخ ملوان شروع به کار کرد.
صدای جیغ بلندی شنیده شد و برومهد به شدت فحش داد و افسار را کشید.
پسر فریاد بلندی از درد سر داد.
یک انفجار شدید
یک ژاکت بنفش با صدای بلند
با یک فریاد بلند زیر روی ادامه کار خط بکشید تا نشان دهید که عزم ذهنی و تلاش بدنی واحدی در این تکنیک دارید.
Underline the follow-up by means of a loud shout to show that you have unified mental resolve and physical effort in the technique.
سه سقوط، صدای بلند، بدون ضرب و شتم.
loud laughter
خنده بلند
صدای بلند کر کننده ای
او با صدای بسیار بلند صحبت کرد.
آن موسیقی خیلی بلند است - لطفا آن را کم کنید.
صدای بلندی شنیدم که شبیه توپ بود.
ساعت 5.30 صبح با صدای بلندی از خواب بیدار شدم.
ناگهان صدای قدم ها بلندتر شد.
موسیقی بلند میزنم و دور خانه میرقصم.
Eventually the shouting got louder.
در نهایت صدای فریاد بلندتر شد.
سر و صدا ضعیف بود، اما به اندازه ای بلند بود که بتوان دنبالش کرد.
اعتراضات شدیدی از سوی صنعت غذا و نوشیدنی وجود داشت.
او یک ژاکت چک شده با صدای بلند و یک کراوات سبز پوشیده بود.
صدای جیغ بلندی شنیدم و به سمت در رفتم.
یک سلسله انفجارهای شدید کر کننده بود.
هنگامی که مرد جوان برای دریافت جایزه خود به سمت بالا هدایت شد، تشویق شدیدی شنیده شد.
صدای انفجار/صدا/صدا
صدای بلندی شنیدم و بعد دود سیاه را دیدم.
لطفا کمی بلندتر صحبت کنید؟
در مصاحبه شغلی نباید چیزی خیلی بلند بپوشید.
مردانی که در بار بودند، پر سر و صدا و نفرت انگیز بودند.
یک صدای بلند
حالا او چه می خواهد؟ با صدای بلند پرسید
تفاوت در بلندی صدا با دسی بل اندازه گیری می شود.
کراوات/الگوی بلند
noisy
پر سر و صدا
blaring
فریاد زدن
booming
پررونق
deafening
کر کننده
roaring
غرش
thunderous
رعد و برق
thundering
پر آشوب
tumultuous
انفجار
clamorous
سر شکافتن
blasting
گوش خراش
head-splitting
گوش سوراخ کردن
ear-splitting
سوراخ کردن
ear-piercing
بی صدا
piercing
خشن
cacophonous
تندرو
harsh
طنین انداز
raucous
حمل کردن
strident
به وضوح قابل شنیدن
resounding
پر صدا
reverberating
پر شور
reverberant
عمیق
carrying
زنگ زدن
clearly audible
آشوب زده
sonorous
شهوت انگیز
boisterous
قدرتمند
ringing
riotous
clangorous
lusty
ساکت
inaudible
غیر قابل شنیدن
بی صدا
hushed
ساکت شد
نرم
indistinct
نامشخص
low-pitched
کم صدا
muffled
خفه شده
mute
خاموش
muted
کدر
dull
کم
hushful
نرم شد
رام شده است
noiseless
کمرنگ شد
softened
ضعیف
soundless
ملایم
subdued
از هوش رفتن
toned down
آرام
خفیف
gentle
در حد متوسط
faint
مهار شده
calm
منظم
mild
زمزمه
دمنوش
mellow
لاغر
restrained
orderly
whispered
dulcet
stifled