loud

base info - اطلاعات اولیه

loud - با صدای بلند

adjective - صفت

/laʊd/

UK :

/laʊd/

US :

family - خانواده
aloud
با صدای بلند
loud
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [loud] در گوگل
description - توضیح
  • making a lot of noise


    ایجاد سر و صدای زیادی

  • someone who is loud talks too loudly and confidently


    کسی که بلند است خیلی بلند و با اعتماد به نفس صحبت می کند


  • لباس های پر سر و صدا بیش از حد روشن هستند یا دارای الگوهای بسیار روشن هستند

  • making a lot of noiseused about sounds, voices, or music


    ایجاد سر و صدای زیاد - در مورد صداها، صداها یا موسیقی استفاده می شود

  • making a lot of noiseused about people machines, and places that are too loud


    ایجاد سر و صدای زیاد – در مورد افراد، ماشین‌ها و مکان‌هایی که خیلی بلند هستند استفاده می‌شود

  • rowdy people behave in a noisy and uncontrolled way. A rowdy place such as a bar is full of noisy people often behaving badly


    افراد آشفته رفتاری پر سر و صدا و کنترل نشده دارند. یک مکان شلوغ مانند یک بار پر از افراد پر سر و صدا است که اغلب بد رفتار می کنند

  • unpleasantly loudused about the excited sound of groups of people


    صدای ناخوشایند - در مورد صدای هیجان زده گروهی از مردم استفاده می شود

  • used to describe a loud noise when something hits another thing that seems to continue for a few seconds. Also used about people cheering or shouting loudly


    برای توصیف صدای بلند هنگامی که چیزی به چیز دیگری برخورد می کند، به نظر می رسد که برای چند ثانیه ادامه دارد. همچنین در مورد افرادی که با صدای بلند تشویق می کنند یا فریاد می زنند استفاده می شود


  • صدای بسیار بلند و عمیق


  • آنقدر بلند که نمی توانی چیز دیگری بشنوی

  • so loud that your ears feel uncomfortable


    آنقدر بلند که گوش های شما احساس ناراحتی کنند

  • extremely loud high and unpleasant to hear


    بسیار بلند، بلند، و شنیدن ناخوشایند

  • in a way that makes a lot of noise


    به گونه ای که سر و صدای زیادی ایجاد می کند

  • making a lot of noise


    (از لباس ها) داشتن رنگ های ناخوشایند روشن یا نقش های بسیار قوی، یا (از یک شخص) خواستار توجه و صحبت کردن و خندیدن با صدای بلند

  • (of clothes) having unpleasantly bright colours or too strong patterns, or (of a person) demanding attention and talking and laughing loudly


    داشتن یا تولید حجم زیادی صدا

  • having or producing a large amount of sound


    (از رنگ ها) خیلی روشن

  • (of colors) too bright


    صدای تلویزیون خیلی بلند است

  • The TV's too loud.


    بلوم با صدای بلند و تهاجمی است.

  • Bloom is loud and aggressive.


    Hatecore، همانطور که موسیقی شناخته شده است، خشن، بلند و گیتار محور است.

  • Hatecore, as the music is known, is gruff, loud and guitar-driven.


    او پر سر و صدا و با اعتماد به نفس بود، اما حق داشت: او در انتخاب برندگان مهارت داشت.

  • He was loud and self-confident, but he had a right to be: he had a knack for picking winners.


    سه ثانیه بعد صدای بلندی بلند شد و سالن پر از دود شد.

  • Three seconds later there was a loud bang and the hall was filled with smoke.


    موسیقی خیلی بلند است آیا می توانید آن را رد کنید؟

  • The music's too loud. Can you turn it down?


    وولی سه آکورد با صدای بلند منتشر کرد و با یک نسخه سنگین از لوله شاخ ملوان شروع به کار کرد.

  • Woolley released three loud chords, and started on a ponderous version of the Sailors' Horn pipe.


    صدای جیغ بلندی شنیده شد و برومهد به شدت فحش داد و افسار را کشید.

  • There was a loud clang and Broomhead cursed vehemently, pulling on the reins.


    پسر فریاد بلندی از درد سر داد.

  • The boy gave a loud cry of pain.


    یک انفجار شدید


  • یک ژاکت بنفش با صدای بلند

  • a loud purple jacket


    با یک فریاد بلند زیر روی ادامه کار خط بکشید تا نشان دهید که عزم ذهنی و تلاش بدنی واحدی در این تکنیک دارید.

  • Underline the follow-up by means of a loud shout to show that you have unified mental resolve and physical effort in the technique.


    سه سقوط، صدای بلند، بدون ضرب و شتم.

  • Three falls, loud voices, no beating.


example - مثال
  • loud laughter


    خنده بلند

  • a deafeningly loud bang


    صدای بلند کر کننده ای

  • She spoke in a very loud voice.


    او با صدای بسیار بلند صحبت کرد.

  • That music's too loud—please turn it down.


    آن موسیقی خیلی بلند است - لطفا آن را کم کنید.

  • I heard a loud noise that sounded like a cannon.


    صدای بلندی شنیدم که شبیه توپ بود.

  • I was woken by a loud bang at 5.30 am.


    ساعت 5.30 صبح با صدای بلندی از خواب بیدار شدم.

  • Suddenly the footsteps grew louder.


    ناگهان صدای قدم ها بلندتر شد.


  • موسیقی بلند میزنم و دور خانه میرقصم.

  • Eventually the shouting got louder.


    در نهایت صدای فریاد بلندتر شد.

  • The noise was faint, but just loud enough to follow.


    سر و صدا ضعیف بود، اما به اندازه ای بلند بود که بتوان دنبالش کرد.

  • There were loud protests from the food and drink industry.


    اعتراضات شدیدی از سوی صنعت غذا و نوشیدنی وجود داشت.

  • He wore a loud checked jacket and a green tie.


    او یک ژاکت چک شده با صدای بلند و یک کراوات سبز پوشیده بود.

  • I heard a loud scream and rushed to the door.


    صدای جیغ بلندی شنیدم و به سمت در رفتم.

  • There was a series of deafeningly loud explosions.


    یک سلسله انفجارهای شدید کر کننده بود.

  • There was loud applause as the young man was led up to receive his prize.


    هنگامی که مرد جوان برای دریافت جایزه خود به سمت بالا هدایت شد، تشویق شدیدی شنیده شد.

  • a loud explosion/noise/voice


    صدای انفجار/صدا/صدا

  • I heard a loud bang and then saw black smoke.


    صدای بلندی شنیدم و بعد دود سیاه را دیدم.

  • Could you speak a little louder, please?


    لطفا کمی بلندتر صحبت کنید؟

  • You shouldn't wear anything too loud to a job interview.


    در مصاحبه شغلی نباید چیزی خیلی بلند بپوشید.

  • The men at the bar were loud and obnoxious.


    مردانی که در بار بودند، پر سر و صدا و نفرت انگیز بودند.


  • یک صدای بلند

  • Would you speak a little louder, please?


    حالا او چه می خواهد؟ با صدای بلند پرسید

  • What does she want now? he asked loudly.


    تفاوت در بلندی صدا با دسی بل اندازه گیری می شود.

  • Differences in loudness are measured in decibels.


    کراوات/الگوی بلند

  • a loud tie/pattern


synonyms - مترادف
  • noisy


    پر سر و صدا

  • blaring


    فریاد زدن

  • booming


    پررونق

  • deafening


    کر کننده

  • roaring


    غرش

  • thunderous


    رعد و برق

  • thundering


    پر آشوب

  • tumultuous


    انفجار

  • clamorous


    سر شکافتن

  • blasting


    گوش خراش

  • head-splitting


    گوش سوراخ کردن

  • ear-splitting


    سوراخ کردن

  • ear-piercing


    بی صدا

  • piercing


    خشن

  • cacophonous


    تندرو

  • harsh


    طنین انداز

  • raucous


    حمل کردن

  • strident


    به وضوح قابل شنیدن

  • resounding


    پر صدا

  • reverberating


    پر شور

  • reverberant


    عمیق

  • carrying


    زنگ زدن

  • clearly audible


    آشوب زده

  • sonorous


    شهوت انگیز

  • boisterous


    قدرتمند


  • ringing


  • riotous


  • clangorous


  • lusty



antonyms - متضاد

  • ساکت

  • inaudible


    غیر قابل شنیدن


  • بی صدا

  • hushed


    ساکت شد


  • نرم

  • indistinct


    نامشخص

  • low-pitched


    کم صدا

  • muffled


    خفه شده

  • mute


    خاموش

  • muted


    کدر

  • dull


    کم

  • hushful


    نرم شد

  • low


    رام شده است

  • noiseless


    کمرنگ شد

  • softened


    ضعیف

  • soundless


    ملایم

  • subdued


    از هوش رفتن

  • toned down


    آرام


  • خفیف

  • gentle


    در حد متوسط

  • faint


    مهار شده

  • calm


    منظم

  • mild


    زمزمه


  • دمنوش

  • mellow


    لاغر

  • restrained


  • orderly


  • whispered


  • dulcet


  • stifled



لغت پیشنهادی

smart alec

لغت پیشنهادی

survey

لغت پیشنهادی

aging