hall
hall - سالن
noun - اسم
UK :
US :
منطقه درست داخل درب خانه یا ساختمان دیگر که به اتاق های دیگر منتهی می شود
گذرگاهی در یک ساختمان یا خانه که به بسیاری از اتاق ها منتهی می شود
یک ساختمان یا اتاق بزرگ برای رویدادهای عمومی مانند جلسات یا رقص
یک ساختمان کالج یا دانشگاه که در آن دانشجویان زندگی می کنند
the area just inside the main entrance of a house apartment or other building that leads to other rooms and usually to the stairs
منطقه درست در داخل ورودی اصلی خانه، آپارتمان یا ساختمان های دیگر که به اتاق های دیگر و معمولاً به پله ها منتهی می شود.
a passage inside a house apartment building school hotel etc. with doors to other rooms or apartments along its sides
گذرگاهی در داخل خانه، ساختمان آپارتمان، مدرسه، هتل و غیره با درهایی به اتاق ها یا آپارتمان های دیگر در امتداد طرفین آن
یک ساختمان یا اتاق بزرگ که برای رویدادهایی که افراد زیادی در آن شرکت دارند استفاده می شود
یک گذرگاه در یک ساختمان، یا منطقه درست در داخل ورودی اصلی یک ساختمان
یک سالن همچنین می تواند ساختمانی در کالج یا دانشگاه باشد.
گواهینامه قرار است از شهرداری گرفته شود.
کارکنان شهرداری گفتند که شهردار مشغول کارزار انتخاباتی مجدد است و زمانی برای بحث در مورد پیشنهاد پارک ندارد.
City hall staffers said the mayor is busy campaigning for re-election and did not have time to discuss the park proposal.
به عنوان یک دانشجوی سال اول، می توانید در West Bennet یا Drummond Hall زندگی کنید.
هر سالن مشخصات فنی پیشرفته و جدیدترین فناوری را ارائه می دهد.
و کمی قبل از ورود به سالن امتحان از توالت فرنگی استفاده کنید.
صدای مدیر مدرسه را شنیدیم که از سالن پایین آمد.
باید از کالمنزوهن هم تشکر کنم. به داخل سالن رفتم و کوله پشتی ام را برداشتم.
کت، کیف و کفش باید در راهروها گذاشته می شد و به سالن نمی آمد.
او با لیموزین های شیک از هتلی به سالن دیگر حرکت می کند.
اولین تجربه او در شعبده بازی اجرای نمایش در سالن رفاه معدنچیان در سن 11 سالگی بود.
برادرش جلوی سالن ایستاده بود.
دوید توی هال و از پله ها بالا رفت.
به سمت دفتر اسکات در پایین راهرو حرکت کردم.
اتاق روبروی سالن
یک سالن کنسرت/ورزش
سالن ضیافت/کنفرانس
an exhibition hall
یک سالن نمایشگاه
سه سالن غذاخوری در محوطه دانشگاه وجود دارد.
رویال آلبرت هال
جلسه بعدی روز سه شنبه در سالن اجتماعات است.
روز شنبه در تالار دهکده فروشی برگزار می شود.
او در سالن(ها) زندگی می کند.
Haddon Hall
هادون هال
تالار برینگتون در اواخر قرن هجدهم ساخته شد.
بیش از 200 نفر از مردم سالن اصلی در مرکز اجتماع را پر کردند.
صدای ما در اطراف سالن بزرگ برهنه طنین انداز شد.
صدای سرود ملی سالن را پر کرده بود.
هنگام شام در سالن غذاخوری
برای یک سالن کنسرت داشتن آکوستیک خوب مهم است.
غرفه ما در سالن اصلی نمایشگاه قرار دارد.
کیفم را در هال گذاشتم.
یک اتاق جلسه در پایین سالن از دفتر من وجود دارد.
او در امتداد سالن دوید و در همسایهاش را زد.
یک سالن کنسرت
من در یک کنسرت در سالن کلیسا بازی می کنم.
سالن ورزشی مدرسه
این راهنما «خوابهای ارزان در اروپا» نام دارد و شامل کمپها، سالنهای دانشجویی و B&B است.
I was 21 and living in a university hall.
من 21 ساله بودم و در تالار دانشگاه زندگی می کردم.
دانش آموزان معمولا صبحانه را در سالن می خورند.
آیا اقامت در سالن ارزانتر است یا اجاره به صورت خصوصی؟
دفتر او در پایین راهرو است.
auditorium
سالن نمایش
arena
عرصه
theaterUS
تئاتر آمریکا
theatreUK
theatreUK
amphitheatreUK
آمفی تئاتر انگلستان
amphitheaterUS
آمفی تئاتر آمریکا
باغ
اتاق
محفظه - اتاق
ballroom
سالن رقص
concourse
گردهمایی
atrium
دهلیز
gym
سالن ورزش
gymnasium
ورزشگاه
guildhall
انجمن صنفی
lounge
سالن استراحت
lyceum
لیسیوم
refectory
سفره خانه
salon
سالن
stateroom
اتاق خواب
assembly room
اتاق مونتاژ
سالن کنسرت
assembly hall
سالن گردهمایی
سالن کنفرانس
lecture room
اتاق سخنرانی
اتاق ملاقات
سالن کلیسا
اتاق عمومی بزرگ
شهرداری
سالن روستا
hovel
سنگ شکن
hut
کلبه
دفتر