chamber

base info - اطلاعات اولیه

chamber - محفظه - اتاق

noun - اسم

/ˈtʃeɪmbər/

UK :

/ˈtʃeɪmbə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [chamber] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The members left the council chamber.


    اعضا اتاق شورا را ترک کردند.

  • the Senate/House chamber


    مجلس سنا/مجلس

  • the Lower/Upper Chamber (= in Britain, the House of Commons/House of Lords)


    اتاق پایین/بالا (= در بریتانیا، مجلس عوام/ مجلس اعیان)

  • The party has gained more seats in the Chamber of Deputies in the Italian parliament.


    این حزب کرسی های بیشتری در مجلس نمایندگان پارلمان ایتالیا به دست آورده است.

  • Under Senate rules, the chamber must vote on the bill by this Friday.


    طبق قوانین سنا، مجلس باید تا جمعه این لایحه رای گیری کند.

  • a Bronze Age burial chamber


    یک اتاق تدفین عصر برنز

  • the chambers of the heart


    اتاق های قلب

  • the rocket’s combustion chamber


    محفظه احتراق موشک

  • the chamber of a gun (= the part that holds the bullets)


    اتاقک تفنگ (= قسمتی که گلوله ها را نگه می دارد)

  • They found themselves in a vast underground chamber.


    آنها خود را در یک اتاق بزرگ زیرزمینی یافتند.

  • Lady Eleanor was found dead in her chamber.


    لیدی النور مرده در اتاقش پیدا شد.

  • He had to answer some tricky questions from the floor of the debating chamber.


    او مجبور شد به چند سوال پیچیده از صحن اتاق مناظره پاسخ دهد.

  • She is due to deliver a speech in the senate chamber.


    او قرار است در مجلس سنا سخنرانی کند.

  • She believes there should be an elected second chamber to replace the House of Lords.


    او معتقد است که باید یک مجلس دوم منتخب برای جایگزینی مجلس اعیان وجود داشته باشد.

  • There are plans to abolish the non-elected upper chamber of the federal legislature.


    برنامه هایی برای لغو مجلس فوقانی غیر منتخب مجلس قانونگذاری فدرال وجود دارد.

  • They are seeking to overturn the Liberal majority in the second chamber.


    آنها به دنبال براندازی اکثریت لیبرال در مجلس دوم هستند.

  • Meetings of the council are held in the council chamber.


    جلسات شورا در اتاق شورا تشکیل می شود.

  • a torture chamber


    یک اتاق شکنجه

  • There are two chambers in the British parliament - the House of Commons is the lower chamber and the House of Lords is the upper chamber.


    در پارلمان بریتانیا دو مجلس وجود دارد - مجلس عوام اتاق پایین و مجلس اعیان اتاق فوقانی است.

  • They agreed to maintain confidentiality by holding the hearings in chambers but having the judgments read in open court.


    آنها موافقت کردند که محرمانه بودن را با برگزاری جلسات استماع در اتاق ها اما با خواندن احکام در دادگاه علنی حفظ کنند.

  • The human heart has four chambers.


    قلب انسان دارای چهار حفره است.


  • اتاق شورا

  • Most states have two chambers, a senate and a house of representatives, modeled after the US Congress.


    اکثر ایالت ها دارای دو مجلس سنا و مجلس نمایندگان هستند که الگوبرداری از کنگره ایالات متحده است.

  • The human heart has two chambers.


    قلب انسان دو حفره دارد.

synonyms - مترادف
  • compartment


    محفظه

  • cubicle


    اتاقک


  • سلول

  • bay


    خلیج

  • cavity


    حفره

  • hollow


    توخالی


  • کابین

  • cube


    مکعب

  • slot


    اسلات

  • enclosure


    بخش


  • فضا


  • جیب


  • ظرف


  • سوکت

  • socket


    محفظه کوچک

  • small compartment


    موقعیت مناسب، جایگاه

  • niche


    فرورفتگی

  • recess


    سوراخ توله

  • cubbyhole


    گوشه

  • nook


    سوراخ


  • طاقچه


  • کارل

  • alcove


    غرفه


  • جعبه

  • carrel


    کبوتر چاله

  • booth


    کیسه

  • box


    تقسیم بندی

  • pigeonhole


  • pouch


  • partition


  • receptacle


antonyms - متضاد
  • disunion


    جدایی

  • separation


    جدایش، جدایی


  • تقسیم

  • sisterhood


    خواهری


  • شخصی

  • one


    یکی

  • sorority


    همسری


  • طلاق

  • seclusion


    گوشه گیری

  • antagonism


    تضاد

  • disassociation


    تفکیک

  • aloneness


    تنهایی

  • isolation


    انزوا

  • rivalry


    رقابت


  • مخالفت

  • solitude


لغت پیشنهادی

unleash

لغت پیشنهادی

agency

لغت پیشنهادی

breach