bedroom

base info - اطلاعات اولیه

bedroom - اتاق خواب

noun - اسم

/ˈbedruːm/

UK :

/ˈbedruːm/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bedroom] در گوگل
description - توضیح
  • a room for sleeping in


    اتاقی برای خوابیدن


  • منطقه ای درست خارج از یک شهر بزرگ که بسیاری از افراد شاغل در شهر در آن زندگی می کنند

  • a room used for sleeping in


    اتاقی که برای خواب استفاده می شود

  • relating to sexual activity


    مربوط به فعالیت جنسی

  • a room with a bed or beds for sleeping


    اتاقی با تخت یا تخت برای خواب

  • a house with four bedrooms


    خانه ای با چهار اتاق خواب

  • She came to the spare bedroom the one she had spent that first unforgettable night in and slipped inside.


    او به اتاق خواب اضافی، همان اتاق خوابی که اولین شب فراموش نشدنی را در آن گذرانده بود، آمد و داخل شد.

  • Drugs squad officers in Wiltshire discovered another drug factory in the bedroom of a council house yesterday.


    افسران گروه مواد مخدر در ویلتشایر روز گذشته یک کارخانه مواد مخدر دیگر را در اتاق خواب یک خانه شورا کشف کردند.

  • Leaving the shower running she unlocked the door but there was no sign of Luke in the bedroom.


    در حالی که حمام را رها کرد، قفل در را باز کرد، اما هیچ اثری از لوک در اتاق خواب نبود.

  • After a few minutes she padded back into the bedroom wrapped in a big fluffy towel.


    بعد از چند دقیقه او در حالی که در یک حوله پف دار بزرگ پیچیده بود به اتاق خواب رفت.

example - مثال
  • the spare/guest bedroom


    اتاق خواب یدکی/مهمان

  • a hotel with 20 bedrooms


    هتلی با 20 اتاق خواب


  • این اتاق خواب اصلی (= اتاق خواب اصلی خانه) است.

  • Two double bedrooms overlook the front lawn.


    دو اتاق خواب دو نفره مشرف به چمن جلویی است.

  • the bedroom window/door


    پنجره / درب اتاق خواب

  • I went into the bedroom and cried.


    وارد اتاق خواب شدم و گریه کردم.

  • a three-bedroomed house


    یک خانه سه خوابه

  • The larger houses are four-bedroom houses.


    خانه های بزرگتر خانه های چهار خوابه هستند.

  • All the children had separate bedrooms.


    همه بچه ها اتاق خواب جداگانه داشتند.

  • I told him he could sleep in the spare bedroom.


    به او گفتم می تواند در اتاق خواب اضافی بخوابد.

  • I used to share a bedroom with my brother.


    من با برادرم یک اتاق خواب مشترک داشتم.

  • There were dirty clothes strewn around the bedroom.


    لباس های کثیف دور اتاق خواب پخش شده بود.

  • They converted the spare bedroom into an office.


    اتاق خواب اضافی را به دفتر تبدیل کردند.

  • Our home has three bedrooms.


    خانه ما سه اتاق خواب دارد.


  • اتاق خواب اصلی (= اتاق خواب اصلی یک خانه)

  • You can stay in the spare bedroom.


    می توانید در اتاق خواب اضافی بمانید.

  • We've just bought some new bedroom furniture.


    ما به تازگی چند مبلمان اتاق خواب جدید خریدیم.

  • My dad was embarrassed by the bedroom scenes in the play.


    پدرم از صحنه های اتاق خواب در نمایش خجالت می کشید.

  • He has bedroom eyes (= looks as if he is interested in sex).


    او چشمان اتاق خواب دارد (= به نظر می رسد که به رابطه جنسی علاقه دارد).

synonyms - مترادف

  • محفظه - اتاق

  • boudoir


    بودوار

  • bedchamber


    اتاق خواب

  • dorm


    خوابگاه


  • اتاق

  • cubicle


    اتاقک

  • dormitory


    اتاق دو طبقه

  • bunk room


    اتاق مهمان


  • پد خواب

  • sleeping pad


    اتاق خواب اصلی

  • sleeping quarters


    بوور


  • اتاق پرو

  • bower


    محل سکونت

  • dressing room


    اتاق خوابگاه

  • sleeping chamber


    خانه فرات


  • خانه دانشجویی

  • residence


    سالن اقامت

  • dorm room


  • frat house



  • hall of residence


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

polly

لغت پیشنهادی

snarl

لغت پیشنهادی

annelid