interested
interested - علاقه مند
adjective - صفت
UK :
US :
بی علاقگی
بی علاقه
جالب است
---
giving a lot of attention to something because you want to find out more about it or because you enjoy it
توجه زیاد به چیزی به این دلیل است که میخواهید درباره آن اطلاعات بیشتری کسب کنید یا از آن لذت میبرید
اگر به انجام یا داشتن کاری علاقه دارید، می خواهید آن را انجام دهید یا داشته باشید
توجه خود را به چیزی معطوف کنید زیرا می خواهید بیشتر در مورد آن بدانید یا از آن لذت می برید
به چیزی که می بینید، می خوانید یا می شنوید بسیار علاقه مند است
مایل به کسب اطلاعات بیشتر در مورد چیزی
به چیزی علاقه مند است زیرا عجیب یا مرموز به نظر می رسد
هنگام صحبت در مورد چیزهایی که به آنها علاقه دارید و از انجام آنها لذت می برید استفاده می شود
به چیزی بسیار علاقه مند است، به طوری که شما تمام توجه خود را به آن معطوف می کنید و به چیز دیگری توجه نمی کنید
very interested especially in a story you are reading a film you are watching etc so that you are eager to find out what happens next
بسیار علاقه مند است، به خصوص به داستانی که می خوانید، فیلمی که در حال تماشای آن هستید و غیره، به طوری که شما مشتاق هستید که بدانید بعدا چه اتفاقی می افتد
بسیار علاقه مند است و از چیزی بسیار لذت می برد، به طوری که می خواهید بیشتر ببینید یا بشنوید
extremely interested in something very strange or wonderful so that you are unable to move or think of anything else
به شدت به چیزی بسیار عجیب یا شگفت انگیز علاقه دارید، به طوری که نمی توانید حرکت کنید یا به چیز دیگری فکر کنید
showing by your expression that you are very interested in something and are giving all your attention to it
با بیان خود نشان می دهید که به چیزی بسیار علاقه مند هستید و تمام توجه خود را به آن معطوف می کنید
علاقه شدید به آنچه کسی به شما می گوید
نمی خواهید در مورد چیزی بدانید یا به آن توجه کنید
not interested in wanting to know about something especially something you are told
علاقه ای به دانستن در مورد چیزی، به خصوص چیزی که به شما گفته می شود، ندارید
not interested in a particular problem or situation so that you are not willing to make an effort to change and improve things
به مشکل یا موقعیت خاصی علاقه ندارید، به طوری که حاضر نیستید برای تغییر و بهبود اوضاع تلاش کنید
عدم علاقه به کسی یا چیزی و اغلب بی توجهی به آنها
وقتی می گویند کسی اصلاً به چیزی اهمیت نمی دهد و به آن علاقه ای ندارد استفاده می شود
می خواهید توجه خود را به چیزی معطوف کنید و بیشتر در مورد آن کشف کنید
مربوط به شخص یا گروهی است که با موقعیت، رویداد، تجارت و غیره خاصی ارتباط دارد.
می خواهید توجه خود را به چیزی معطوف کنید یا در مورد آن بیشتر بدانید
من پیشنهاد کمک کردم، اما آنها علاقه ای نداشتند.
نام کتاب را به خاطر نمی آورم، اما اگر علاقه مند باشید می توانم آن را پیدا کنم.
باب اولین بار در شانزده سالگی به موتور سیکلت علاقه مند شد.
I've never really been interested in politics.
من واقعاً هرگز به سیاست علاقه مند نبودم.
ما بسیار علاقه مند خواهیم بود که نظر شما را در این مورد بشنویم.
شما متخصص مشکلات حقوقی هستید - مایلم بدانم نظر شما چیست.
وقتی عکس هایم را به آنها نشان دادم بچه ها خیلی علاقه مند به نظر می رسیدند.
He sounded genuinely interested.
او واقعاً علاقه مند به نظر می رسید.
I'm very interested in history.
من خیلی به تاریخ علاقه دارم.
I'm not particularly interested in art.
من علاقه خاصی به هنر ندارم.
علاقه مندان به عضویت در باشگاه می توانند با آدرس زیر با ما تماس بگیرند.
مایلیم نظرات شما را در این زمینه بشنویم.
یک مخاطب علاقه مند
She was watching with a politely interested expression on her face.
او با حالتی مودبانه و علاقه مند به صورتش تماشا می کرد.
بحثی در مورد هنر ایتالیایی وجود دارد - آیا شما علاقه مند هستید (= دوست دارید بروید)؟
As an interested party I was not allowed to vote.
من به عنوان یک علاقه مند اجازه رای دادن نداشتم.
به گروه های علاقه مند سه ماه فرصت داده می شود تا نظرات خود را در مورد توسعه جدید بیان کنند.
در این نشست علنی نمایندگانی از تمامی علاقمندان حضور داشتند.
He is completely uninterested in politics.
او کاملاً بی علاقه به سیاست است.
I am not really interested in politics.
من واقعاً علاقه ای به سیاست ندارم.
یک وکیل می تواند به شما مشاوره بی غرضی بدهد.
غذا کسل کننده و غیر جالب بود.
As a landowner, he was actively interested in agricultural improvements.
به عنوان یک مالک زمین، او فعالانه به بهبود کشاورزی علاقه مند بود.
بن باید بیش از اندکی به این امکان که تا کنون آن را دنبال کرده باشد علاقه مند بوده است.
Carrie was only half interested in the conversation.
کری فقط نیمی از آن به گفتگو علاقه مند بود.
Charles had long been interested in architecture.
چارلز از مدت ها قبل به معماری علاقه مند بود.
او اصلاً به دختران علاقه ای ندارد.
من همیشه علاقه مند به این هستم که مردم چقدر می توانند به یک رویداد متفاوت نگاه کنند.
من به اندازه کافی به این بحث علاقه مند نبودم که به این یا آن طرف طرف بگیرم.
اگر او به طور جدی علاقه مند به درخواست کار باشد، این کار را انجام خواهد داد.
She got very interested in politics.
او به سیاست علاقه زیادی پیدا کرد.
She's always been interested in other people.
او همیشه به افراد دیگر علاقه مند بوده است.
ما باید جوانان بیشتری را به این ورزش علاقه مند کنیم.
شما باید مخاطبان خود را علاقه مند نگه دارید.
‘Why do you ask?’ ‘I'm just interested that's all.’
«چرا میپرسی؟» «من فقط علاقهمندم، همین.»
به نظر می رسید که او چندان علاقه ای به صحبت های من نداشت.
او در آن سنی است که شروع به علاقه مندی به پسرها کرده است.
من علاقه مند هستم در مورد کار شما بیشتر بشنوم.
کنجکاو
keen
تیز
fascinated
مجذوب
مشتاق
excited
برانگیخته
moved
نقل مکان کرد
attentive
توجه
captivated
اسیر
gripped
گرفت
intent
قصد
riveted
پرچ شده
absorbed
جذب شده است
engrossed
غرق شده
affected
متأثر، تحت تأثیر، دچار، مبتلا
attracted
جذب کرد
focussedUK
متمرکز در انگلستان
focusedUS
متمرکز ایالات متحده
به
rapt
تسخیر کردن
agog
agog
drawn
کشیده شده
earnest
جدی
inquiringUS
درخواست ایالات متحده
enquiringUK
درخواست انگلستان
inquisitive
تحریک شده است
intrigued
چشم مهره ای
stimulated
فضول
beady-eyed
پاسخگو
nosy
جاسوس
responsive
snoopy
uninterested
بی علاقه
bored
خسته
apathetic
بی تفاوت
detached
جدا
incurious
کنجکاو
indifferent
بي تفاوت
uncaring
بی توجه
unenthusiastic
غیر مشتاق
ignorant
نادان
impartial
بی طرف
unmoved
بی حرکت
wearied
بی دغدغه
inattentive
غیر کنجکاو
unconcerned
بی عاطفه
disinterested
بی حال
uncurious
سست
impassive
بی احساس
dispassionate
بی پاسخ
listless
فقیر
passionless
منفعل
languid
غیر درگیر
emotionless
نیمه دل
unemotional
بی روح
unresponsive
ولرم
lackadaisical
passive
uninvolved
nonchalant
half-hearted
stolid
lukewarm