remember
remember - یاد آوردن
verb - فعل
UK :
US :
تا تصویر یا ایده ای از افراد، رویدادها، مکان ها و غیره از گذشته در ذهن خود داشته باشید
تا اطلاعات یا حقایقی را که می دانید در ذهن خود بیاورید
تا کاری را که باید انجام دهید، بدست آورید یا بیاورید را فراموش نکنید
تا یک واقعیت خاص در مورد یک موقعیت را در ذهن خود نگه دارید
فکر کردن با احترام در مورد کسی که مرده است، اغلب در یک مراسم
هدیه دادن به کسی در یک مناسبت خاص
برای ایجاد ایده ای در ذهن شما از افراد، رویدادها، مکان ها و غیره از گذشته
به خاطر سپردن یک واقعیت، رویداد یا موقعیت خاص، به ویژه برای گفتن آن به کسی
برای یادآوری یک رویداد یا موقعیت
برای یادگیری حقایق، یک قطعه نوشته یا موسیقی و غیره، تا بتوانید بعداً آنها را به خاطر بسپارید
فکر کردن به چیزی که در گذشته اتفاق افتاده است
to talk about pleasant events, people experiences etc from the past because you want to remember them or enjoy talking about them
برای صحبت در مورد رویدادهای خوشایند، افراد، تجربیات و غیره از گذشته، زیرا می خواهید آنها را به خاطر بسپارید یا از صحبت کردن در مورد آنها لذت ببرید
هنگام انجام کاری، چیزی مهم را به خاطر بسپارید، زیرا می تواند بر کاری که انجام می دهید تأثیر بگذارد
used to say that you know a word or a name but that you have difficulty remembering it at this exact moment
می گفت که شما یک کلمه یا یک نام را می شناسید اما در به خاطر سپردن آن در این لحظه مشکل دارید
تا شما را به فکر شخص، چیز یا زمان دیگری بیاندازد، زیرا آنها شبیه یکدیگر هستند
to be able to bring back a piece of information into your mind or to keep a piece of information in your memory
تا بتوانید بخشی از اطلاعات را به ذهن خود بازگردانید یا بخشی از اطلاعات را در حافظه خود نگه دارید
انجام کاری را فراموش نکنیم
به خاطر یک عمل یا کیفیت خاص در خاطرات مردم باقی بماند
said when you are talking to someone about something that they used to know but might have forgotten
وقتی با کسی در مورد چیزی صحبت میکنید که قبلاً میدانست اما ممکن است فراموش کرده باشد
برگزاری مراسم ویژه ای برای گرامیداشت رویداد گذشته یا کسی که درگذشته است
برای دادن هدیه یا پول به کسی که دوستش دارید یا خدمات خوبی به شما ارائه کرده است
to be able to bring a piece of information back into your mind or to keep a piece of information in your memory
گاهی اوقات در به خاطر سپردن نام او مشکل دارم.
یادمه یه بار جوجه دزدیدم
با این حال، باید به یاد داشته باشیم که حجم وسیعی از اطلاعات دیگر نیز وجود دارد که اهمیت یکسان و بیشتر دارند.
We must remember also however that there is a vast amount of other information which has equal and greater importance.
شهروندان مسنتر خوردن سویا را در دوران رکود به یاد دارند.
من به یاد ندارم که او در دو و میدانی در مدرسه آنقدر خوب باشد.
درد به حدی بود که در خشمش نمیتوانست به خاطر بیاورد که چقدر ادموند را دوست داشته یا حتی اگر آن را دوست داشته باشد.
The pain was such that in her anger she could not remember how much or even if she had loved Edmund.
یادم نیست فیلم چطور تمام شد.
او به یاد میآورد که لئونارد در اواخر شب، غرق در خون به خانه میآمد.
من به خاطر دارم که وارنر را برای تایید در اتاق خواب هتلش پیدا کردم.
این کارلا است. آیا او را به خاطر می آورید؟
اولین روز مدرسه ام را به یاد ندارم.
من همیشه این تعطیلات را به یاد خواهم داشت.
او چیزی در مورد آن به یاد نمی آورد.
او سالهای اولیهاش در هند را با علاقه به یاد میآورد.
او هنوز او را به عنوان نوجوان سرزندهای که سالها قبل میشناخت به یاد میآورد.
I remember her from university .
من او را از دانشگاه به یاد دارم.
همه کسانی که او را می شناختند با محبت از او یاد می کنند.
تا جایی که یادم می آید، این سومین بار است که همدیگر را می بینیم.
یادم می آید که در کودکی عکس هایی از او دیدم.
یادت هست قبل از بیرون آمدن چراغ ها را خاموش کردیم؟
یادم می آید که فکر کردم چه ایده درخشانی بود.
یادم می آید که در روزنامه چیزی در این باره خواندم.
یادم می آید که فیلم را از تلویزیون تماشا کردم.
هنوز به وضوح می توانم به یاد داشته باشم که پدربزرگم به من ورق بازی را یاد می داد.
به نظر می رسد یادم می آید که فیلم واقعاً ترسناک بود.
یادم نمیآید که یک روز از کارش مرخصی گرفته باشد.
یادم می آید (که) بیشتر آخر هفته ها می رفتیم و آنها را می دیدیم.
تو قرار بود در این مورد به من کمک کنی یاد آوردن؟
اگر درست یادم باشد، قرار بود در راه اینجا کلیدها را جمع کنید.
متاسفم - نام شما را به خاطر نمی آورم.
نمی توانم زمانی را به یاد بیاورم که این احساس را نداشته باشم.
او کلمات هیچ یک از آهنگ ها را به خاطر نمی آورد.
یادت هست چقدر پول خرج کردیم؟
سعی می کرد به خاطر بیاورد که شب قبل ماشینش را کجا پارک کرده بود.
یادت باشه امشب میریم بیرون
به یاد داشته باشید (که) ممکن است پس از مصرف قرص ها احساس خواب آلودگی کنید.
It is important to remember that exercise and a balanced diet are the foundation of any successful fitness plan.
مهم است که به یاد داشته باشید که ورزش و رژیم غذایی متعادل پایه و اساس هر برنامه تناسب اندام موفقی است.
نکته ای که باید به خاطر داشته باشید این است که همه اینها زمان می برد.
باید به خاطر داشته باشید که او همچنان در حال بهبودی از مصدومیت است.
باید به خاطر داشته باشید که دادگاه در چنین مواردی اختیار بسیار گسترده ای دارد.
به خاطر آوردن
recollect
به یاد بیاور
recogniseUK
تشخیص انگلستان
recognizeUS
ایالات متحده را بشناسد
reproduce
تکثیر
retrieve
بازیابی
relive
زنده کردن
محل
ذهن
reminisce about
به یاد آوری در مورد
به ذهن زنگ بزن
در فکر
فلش بک به
دوباره فکر کن
به عقب نگاه کن
ذهن خود را به عقب برگردانید
تماس بگیرید
dredge up
لایروبی کردن
dwell upon
ساکن شدن بر
have memories
خاطره داشته باشی
flash on
فلاش روشن
به
summon up
احضار کردن
نام بگذار
در
گوش دادن به
muse on
به خود فکر کن
به پایین خط حافظه سفر کنید
bethink oneself of
فلاش بک
flashback
فراموش کردن
disremember
موفق به یادآوری
یاد نگرفتن
unlearn
اشتباه به خاطر می آورد
obliviate
موفق به به خاطر سپردن
misrecollect
بد به یاد آوردن
به خاطر نیاوردن
misremember
به یاد نمی آورد
پشت سر گذاشتن
not recollect
بیشتر از این فکر نکن
پاک فراموش کن
به فراموشی سپرده شود
از ذهن دور کن
consign to oblivion
یک جای خالی بکش
از بین رفتن
قادر به تصویر کردن نیست
قادر به یادآوری نباشند
بگذار از حافظه بگذرد
آرام
قادر به احضار نباشند
calm
قادر به یادآوری به ذهن نباشند
نادیده گرفتن
اجازه لغزش
قادر به یادآوری نیست
ناتوان از فکر کردن
نمی تواند به ذهن بیاورد
رهایی
دست از فکر کردن بردارید