foundation
foundation - پایه
noun - اسم
UK :
US :
لایه جامد سیمان، آجر، سنگ و غیره که در زیر ساختمان قرار می گیرد تا آن را نگه دارد
یک ایده اساسی، اصل، موقعیت و غیره که چیزی از آن ایجاد می شود
an organization that gives or collects money to be used for special purposes, especially for charity or for medical research
سازمانی که پول می دهد یا جمع آوری می کند تا برای اهداف خاص، به ویژه برای امور خیریه یا تحقیقات پزشکی استفاده شود
ایجاد یک سازمان، تجارت، مدرسه و غیره
کرمی همرنگ پوستتان که قبل از بقیه آرایش هایتان می زنید
an occasion when an organization state etc. is established
مناسبتی که یک سازمان، ایالت و غیره تأسیس می شود
an organization that has been created in order to provide money for a particular group of people in need of help or for a particular type of study
سازمانی که به منظور تأمین پول برای گروه خاصی از افراد نیازمند کمک یا برای نوع خاصی از مطالعه ایجاد شده است.
سال اول مدرسه نوزادان، که قبلا به عنوان پذیرش شناخته می شد
سازه های زیر سطح زمین که یک ساختمان را پشتیبانی می کنند
ایده یا واقعیتی که چیزی مبتنی بر آن است
نادرست بودن
a type of make-up that is spread over the skin of the face usually before other make-up is put on giving it a better and more even colour and hiding unwanted marks
نوعی آرایش که معمولاً قبل از آرایش کردن روی پوست صورت پخش میشود و رنگ بهتر و یکنواختتری به آن میدهد و آثار ناخواسته را پنهان میکند.
پایه ای که در زیر سطح زمین برای حمایت از ساختمان ساخته شده است
the act of establishing an organization state etc.
عمل تأسیس سازمان، ایالت و غیره.
یک واقعیت، ایده و غیره که از چیزی پشتیبانی می کند
an organization that has been established to provide financial support for activities and groups that are useful or helpful
سازمانی که برای حمایت مالی از فعالیت ها و گروه هایی که مفید یا مفید هستند تأسیس شده است
an organization that has been started in order to provide money for a particular group of people or for a particular type of research
سازمانی که به منظور تأمین پول برای گروه خاصی از افراد یا برای نوع خاصی از تحقیق راه اندازی شده است
شروع یک تجارت جدید، سازمان و غیره
سازه های زیر سطح زمین که از یک ساختمان حمایت می کنند
ایده ها یا ساختارهای اساسی که از آنها چیزی مهم ایجاد می شود
تجربه تدریس پایه و اساس خوبی برای یک شغل در هر چیزی است.
The Heritage Foundation is a conservative political research organization.
بنیاد هریتیج یک سازمان تحقیقات سیاسی محافظه کار است.
They clearly adore the multi-layered foundations of instrumental funk, and profoundly project this soulful hipster-cool attitude on All Night Burner.
آنها به وضوح پایه های چند لایه فانک ابزاری را می ستایند و عمیقاً این نگرش هیجان انگیز هیپستر را در All Night Burner نشان می دهند.
the National Foundation for the Arts
بنیاد ملی هنر
According to Wegener, the sial masses of the continents shifted on the earth's actual mantle, the sima foundation.
به گفته وگنر، تودههای سیال قارهها بر روی گوشته واقعی زمین، پایه سیما، جابهجا شدند.
معمولاً از دو نوع اصلی استفاده می شود - پایه های نواری و پایه های قایق.
We cut it to four and those four are still our major selling products and the foundation of our business.
ما آن را به چهار کاهش دادیم و آن چهار هنوز هم محصولات عمده فروش ما و پایه و اساس تجارت ما هستند.
عادات غذایی خوب و ورزش منظم پایه و اساس یک زندگی سالم است.
بعد از زلزله متوجه شدم چندین ترک در پی خانه وجود دارد.
یافته های کوپرنیک پایه های کار بعدی گالیله را گذاشت.
بنیاد مادرید قرار است آن را نیز مدیریت کند.
Respect and friendship provide a solid foundation for marriage.
احترام و دوستی پایه محکمی برای ازدواج فراهم می کند.
He laid the foundation of Japan's modern economy.
او پایه و اساس اقتصاد مدرن ژاپن را بنا نهاد.
این داستان ها هیچ پایه ای ندارند (= بر اساس هیچ واقعیتی نیستند).
این شایعه کاملاً بی اساس است (= بر اساس هیچ واقعیتی نیست).
این پول به بنیاد ایدز سانفرانسیسکو خواهد رفت.
The organization has grown enormously since its foundation in 1955.
این سازمان از زمان تأسیس خود در سال 1955 به شدت رشد کرده است.
او از این پول برای ایجاد یک گروه تحقیقاتی ویژه استفاده کرد.
سازندگان اکنون شروع به پی ریزی پایه های مدرسه جدید کرده اند.
انفجار پی خانه های اطراف را لرزاند.
این موضوع پایه های سیاست فرانسه را متزلزل کرده است.
رویدادی که پایه های سیاست بریتانیا را تکان داد
این رسوایی تشکیلات قانونی را تا حد زیادی تکان داد.
این مقاله مبنای بحث ما خواهد بود.
استدلال های او مبنای اقتصادی خوبی دارد.
Worship is the foundation of all the Church's activities.
عبادت پایه و اساس تمام فعالیت های کلیسا است.
او معتقد است که تروریسم پایه های جامعه ما را تضعیف می کند.
ما اکنون پایه ای محکم داریم که می توانیم بر آن بنا کنیم.
این توافقنامه پایه ای محکم برای همکاری های آتی بین دو کشور ایجاد کرد.
بسیاری از بیمارستان ها در ابتدا توسط بنیادهای مذهبی تأسیس شده بودند.
این مرکز تحقیقاتی توسط یک بنیاد خیریه راه اندازی شده است.
یک بنیاد خصوصی برای ورزش و هنر
پاورقی ها در پایین هر صفحه آورده شده است.
من در پایین تپه منتظر آنها بودم.
لامپ پایه سنگینی دارد.
برای پی ریزی پایه های مدرسه جدید
در پای پله ها به سمت او برگشت.
پایه های بتنی گذاشته شده است.
به نظر می رسید که رعد و برق پایه های ساختمان را می لرزاند.
خیلی عمیق کنده بودند و پایه های خانه را خراب کرده بودند.
پایه و اساس یک دولت جدید
the British Heart Foundation
بنیاد قلب بریتانیا
پایه
footing
زیرسازی
underpinning
سنگ بستر
bedrock
پایین
زمینه سازی
substructure
پا
groundwork
اساس
سنگ زاویه، سنگ گوشه
زمین
cornerstone
زیر ساخت
سنگ کلید
infrastructure
سکو
keystone
ریشه
زیر لایه
زیرساخت
substratum
پیچ و تاب
understructure
حمایت کردن
warp
بستر
دیوار زمینی
پشتیبانی
groundwall
صحنه
prop
ماده
دل و روده
تار و پود
guts
پایه محکم
warp and woof
زیر زمین
صندلی
basement
کف
باقی مانده
exterior
خارجی
exteriority
بیرونی
خارج از
بالا
سطح
حقیقت
نتیجه
پایان
periphery
حاشیه
اثر
واقعیت
پوست
صورت
قفل کردن
سوال
auxiliary
کمکی
trivia
چیزهای بی اهمیت
superficies
سطحی ها
ظاهر
جلو
denial
انکار
rejection
طرد شدن
بتن
والدین
مرگ
جد
ancestor
بودن
پایان دادن
ending