platform

base info - اطلاعات اولیه

platform - سکو

noun - اسم

/ˈplætfɔːrm/

UK :

/ˈplætfɔːm/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [platform] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • What platform does it go from?


    از چه پلتفرمی می رود؟


  • قطاری که اکنون در سکوی 1 ایستاده است برای لیدز است.

  • The train drew into the platform.


    قطار به داخل سکو کشیده شد.

  • The couple met on a train platform.


    این زوج روی سکوی قطار با هم آشنا شدند.

  • Coming onto the platform now is tonight's conductor, Jane Glover.


    اکنون رهبر ارکستر امشب، جین گلاور، روی سکو می آید.

  • Representatives of both parties shared a platform (= they spoke at the same meeting).


    نمایندگان هر دو حزب در یک سکوی مشترک (= در یک جلسه صحبت کردند).

  • an oil/gas platform


    یک سکوی نفت/گاز

  • a viewing platform giving stunning views over the valley


    یک سکوی تماشا که مناظر خیره کننده ای از دره ارائه می دهد

  • a launch platform (= for spacecraft)


    سکوی پرتاب (= برای فضاپیما)

  • The table and chairs were on a raised platform.


    میز و صندلی ها روی یک سکوی بلند قرار داشتند.

  • a multimedia platform


    یک پلت فرم چند رسانه ای

  • a mobile gaming platform


    یک پلتفرم بازی موبایل

  • The prevalence of smartphones has resulted in the migration of company information to mobile platforms.


    رواج تلفن های هوشمند منجر به مهاجرت اطلاعات شرکت به پلتفرم های تلفن همراه شده است.

  • They are campaigning on an anti-immigration platform.


    آنها بر روی یک پلت فرم ضد مهاجرت کارزار می کنند.

  • They fought the election on a platform of low taxes.


    آنها در انتخابات بر بستری از مالیات های کم مبارزه کردند.


  • او از ستون روزنامه به عنوان سکویی برای دیدگاه های فمینیستی خود استفاده کرد.

  • platform shoes


    کفش پلت فرم

  • The Edinburgh train is waiting at platform 4.


    قطار ادینبورگ در سکوی 4 منتظر است.

  • The train for Chicago is on track 9.


    قطار شیکاگو در مسیر 9 است.

  • The next train to depart from platform 2 is the 10.30 for London Paddington.


    قطار بعدی که از سکوی 2 حرکت می کند، ساعت 10.30 به مقصد لندن پدینگتون است.

  • The train at platform 3 is the 13.15 service to Liverpool.


    قطار در سکوی 3 ساعت 13.15 به لیورپول می رسد.

  • the waiting room on platform 7


    اتاق انتظار در سکوی 7

  • The king mounted the platform to loud cheers.


    پادشاه با تشویق های بلند بر روی سکو سوار شد.

  • Union leaders shared the platform with business leaders in a debate on the future of the industry.


    رهبران اتحادیه این پلت فرم را با رهبران کسب و کار در یک بحث در مورد آینده صنعت به اشتراک گذاشتند.

  • The concert platform was high and almost semi-circular at the front.


    سکوی کنسرت در جلو بلند و تقریباً نیم دایره بود.

  • They adopted a platform of non-intervention in foreign conflicts.


    آنها پلت فرم عدم مداخله در درگیری های خارجی را اتخاذ کردند.

  • There were few alternative platforms to choose from in the election.


    پلتفرم های جایگزین کمی برای انتخاب در انتخابات وجود داشت.

  • The party is debating its new platform.


    حزب در حال بحث در مورد پلت فرم جدید خود است.

  • She campaigned on a platform of zero tolerance towards racist behaviour.


    او بر روی یک پلتفرم تحمل صفر نسبت به رفتارهای نژادپرستانه مبارزات انتخاباتی کرد.


  • وعده ها در برنامه انتخاباتی آنها

  • They fought the election on a platform of economic reform.


    آنها در انتخابات بر اساس یک پلتفرم اصلاحات اقتصادی مبارزه کردند.

synonyms - مترادف

  • صحنه

  • dais


    بابونه

  • podium


    پدیوم


  • ایستادن

  • rostrum


    منبر

  • soapbox


    جعبه صابون

  • tribune


    تریبون

  • pulpit


    بالودر

  • belvedere


    تخته ها

  • boards


    کف


  • داربست

  • scaffold


    صحنه سازی

  • scaffolding


    تراس

  • staging


    مانداپام

  • terrace


    کف کاذب

  • mandapam


    منطقه برجسته

  • raised floor


    محل نمایش

  • raised area


    کنده


  • سخنرانی

  • stump


    تنظیم

  • lectern


    جعبه

  • set


    بارانداز

  • box


    مجموعه صحنه

  • dock


    پیشبند


  • جایگاه

  • apron


    ازاره

  • grandstand


    عرصه

  • plinth


    آمبو

  • arena


  • ambo


  • minbar


antonyms - متضاد
  • top


    بالا

  • exteriority


    بیرونی


  • خارج از

  • exterior


    خارجی

لغت پیشنهادی

arsenal

لغت پیشنهادی

commanded

لغت پیشنهادی

london