floor
floor - کف
noun - اسم
UK :
US :
سطح صافی که در داخل ساختمان روی آن می ایستید
بخشی از ماشین که کف داخلی آن را تشکیل می دهد
یکی از سطوح ساختمان
زمین در کف اقیانوس، جنگل و غیره
منطقه ای در اتاقی که مردم می توانند در آن برقصند
یک منطقه بزرگ در یک ساختمان که در آن افراد زیادی کار خود را انجام می دهند
یک محدودیت رسمی توافق شده که زیر آن چیزی نمی تواند پیش رود
برای گفتن اینکه یک ساختمان چند سطح دارد استفاده می شود
کف ساختمانی که در سطح همکف است
کف یک ساختمان بالاتر از سطح همکف
یکی از سطوح در کشتی، اتوبوس یا هواپیما
غافلگیر کردن یا شوکه کردن کسی به حدی که نمی داند چه بگوید یا چه بکند
آنقدر ضربه زدن به کسی که زمین بخورد
تا یک ماشین با بیشترین سرعت ممکن حرکت کند
کمترین نرخ مبادله ای که یک ارز مجاز است به آن سقوط کند
سطحی که کمتر از آن قیمت ها، دستمزدها و غیره اجازه کاهش پیدا نمی کند
the part of a financial market where shares, COMMODITIES (=oils, metals, farm products) etc are bought and sold. In American English, only trading floor and exchange floor are used not dealing floor
بخشی از بازار مالی که در آن سهام، کالاها (=نفت، فلزات، محصولات کشاورزی) و غیره خرید و فروش می شوند. در انگلیسی آمریکایی فقط از طبقه معاملاتی و مبادله ای استفاده می شود نه کف معاملاتی
یک طبقه معامله، تجارت یا مبادله
مکانی که یک جلسه یا بحث عمومی اتفاق می افتد یا افرادی که در آن شرکت می کنند
اگر وارد طبقه همکف شوید، با شروع یک فعالیت تجاری درگیر آن می شوید
به کارگرانی اطلاق می شود که کالاها را در یک کارخانه تولید می کنند
منطقه ای در کارخانه ای که کارگران عادی در آن کار خود را انجام می دهند
سطح صاف اتاقی که روی آن راه می روید
یک سطح از یک ساختمان
یک فضای عمومی برای فعالیت هایی مانند رقص و بحث های رسمی
برای داشتن حق صحبت
برای ایستادن و شروع به رقصیدن
start speaking
شروع به صحبت کردن
سطح کف دریا، جنگل، غار و غیره.
ضربه زدن به کسی و افتادن او
آنقدر متعجب کردن یا گیج کردن کسی که نتواند فکر کند که بعداً چه بگوید یا چه کاری انجام دهد
یک کف چوبی / بتنی / کاشی
شیشه اش روی زمین افتاد و شکست.
جسد کف آشپزخانه افتاده بود.
ceramic floor tiles
کاشی و سرامیک کف
مبلمان و پوشش کف به دهه 1920 برمی گردد.
تغییرات باید به ما فضای بیشتری بدهد.
مطالعه از کف تا سقف با کتابها انباشته شده بود.
کف ماشین از انتهای سیگار پوشیده شده بود.
آپارتمان آنها طبقه بالای ساختمان را اشغال کرده است.
دفتر او در طبقه دوم است.
یک کافه در نیم طبقه
طبقات فوقانی ساختمان شامل اتاق های عمل خواهد بود.
مرد ایرلندی که دو طبقه بالاتر زندگی می کند
به تمامی طبقات آسانسور وجود دارد.
خانه آنها سه طبقه است (= سه طبقه است).
کف اقیانوس/دریا/جنگل
لایه ای از گل ریز روی کف غار پخش شده است.
سیاستمداران مخالف اعتراض خود را در صحن مجلس ثبت کردند.
اکنون هر گونه سؤالی را از صحن بررسی خواهیم کرد.
در طبقه بورس اوراق بهادار (= جایی که معاملات انجام می شود)
قیمت ها از کف رفته اند (= به سطح بسیار پایین کاهش یافته اند).
او بیش از یک ساعت زمین را نگه داشت.
زوج ها برای آخرین رقص شب به زمین نشستند.
روی زمین نشسته بود و مشغول تماشای تلویزیون بود.
او را دراز کشیده روی زمین یافتم.
موشک چند ثانیه پس از ترک زمین سقوط کرد.
خوب بود که دوباره به خشکی برگشتم.
آنها هم در دریا و هم در خشکی جنگیدند.
وقتی کامیون نزدیک تر می شد، می توانستید لرزش زمین را احساس کنید.
آیا برایتان مهم نیست که روی زمین بنشینید؟
من نمی توانم روی زمین برهنه بخوابم!
مرحله
storey
طبقه
tier
ردیف
عرشه
mezzanine
نیم طبقه
entresol
انترسول
landing
فرود آمدن
صحنه
تخت
داستان
سطح
upstairs
از پله ها
piano nobile
نوبل پیانو
لایه
بانک
خط
رتبه
فایل
سفارش
سلسله
قشر
پرواز
stratum
بخش
echelon
تقسیم
رشته
ستون
قطار - تعلیم دادن
دامنه