stock
stock - موجودی
noun - اسم
UK :
US :
عرضه نوع خاصی از چیزهایی که یک مغازه برای فروش در دسترس است
سهم در یک شرکت
ارزش کل تمام سهام یک شرکت
مقدار کل چیزی که برای استفاده در یک منطقه خاص در دسترس است
منبع چیزی که نگه می دارید و می توانید در صورت نیاز از آن استفاده کنید
a liquid made by boiling meat or bones and vegetables, which is used to make soups or to add flavour to other dishes
مایعی که از جوشاندن گوشت یا استخوان و سبزیجات تهیه می شود و برای تهیه سوپ یا طعم دادن به غذاهای دیگر استفاده می شود.
بخشی از تفنگی که در دست می گیرید یا روی شانه خود می گذارید، معمولاً از چوب ساخته شده است
farm animals, especially cattle
حیوانات مزرعه به ویژه گاو
گیاهی با گلهای صورتی، سفید یا بنفش روشن و بوی شیرین
قسمت ضخیمی از ساقه که می توان گیاه دیگری را به آن اضافه کرد تا این دو گیاه با هم رشد کنند
یک شرکت سهامی (2)
اگر مغازه ای محصول خاصی را ذخیره کند، آن را برای فروش نگه می دارد
چیزی را با ذخایر چیزی پر کردن
یکی از سهامی که مالکیت یک شرکت به آن تقسیم می شود یا این سهام با هم در نظر گرفته می شود
different classes of a company’s stock. Each class has different characteristics, for example the right to vote at shareholders’ meetings
طبقات مختلف سهام یک شرکت هر طبقه دارای ویژگی های متفاوتی است، به عنوان مثال حق رای در مجامع سهامداران
one of the bonds sold by a government to finance its BUDGET DEFICIT (=the difference between what it gets in taxes and what it spends). Government bonds are usually considered to be a very safe form of investment
یکی از اوراق قرضه فروخته شده توسط یک دولت برای تامین مالی کسری بودجه (= تفاوت بین آنچه در مالیات دریافت می کند و آنچه که خرج می کند). اوراق قرضه دولتی معمولاً نوعی سرمایه گذاری بسیار مطمئن در نظر گرفته می شود
a supply of a COMMODITY (=oil, metal farm product etc) that has been produced and is kept to be used when needed
عرضه یک کالا (=نفت، فلز، محصول کشاورزی و غیره) که تولید شده و نگهداری می شود تا در صورت نیاز مورد استفاده قرار گیرد.
a supply of RAW MATERIALs (=materials for use in manufacturing) or parts before they are used in production or a supply of FINISHED GOODS
عرضه مواد خام (=مواد برای استفاده در تولید) یا قطعات قبل از استفاده در تولید، یا عرضه کالاهای نهایی
عرضه کالایی که برای فروش توسط مغازه یا خرده فروش دیگری نگهداری می شود
خانه ها، آپارتمان ها و غیره موجود در یک مکان خاص
مقدار طلا، پول و غیره که یک کشور، شرکت و غیره در یک زمان خاص در دسترس است
اگر مغازه ای کالای خاصی را ذخیره کند، مقداری از آن را برای فروش نگه می دارد
عرضه چیزی به طوری که آماده استفاده باشد
عرضه چیزی برای استفاده یا فروش
مقدار کل کالا یا مقدار نوع خاصی از کالاهای موجود در یک مغازه
مقدار پولی که یک شرکت از طریق فروش سهام به مردم دارد
بخشی از مالکیت یک شرکت که می تواند توسط مردم خریداری شود
پولی که مردم در دولت سرمایه گذاری می کنند و نرخ بهره ثابتی را تولید می کنند
مایعی که برای طعم دادن به غذا استفاده می شود و از جوشاندن گوشت یا استخوان ماهی یا سبزیجات در آب تهیه می شود
حیواناتی مانند گاو یا گوسفند که در مزرعه نگهداری می شوند
میزان محبوبیت و احترام یک شخص یا سازمان
گردش سریع سهام داریم.
آن مدل خاص در حال حاضر در انبار موجود نیست.
می ترسم ما موقتاً موجودی نداشته باشیم.
ما انبار زیادی از مبلمان کاج حمل نمی کنیم.
انجام چک های منظم موجودی انبار مهم است.
ذخایر مواد غذایی رو به پایان است.
کاهش ذخایر ماهی در اقیانوس ها
موجودی مسکن یک کشور (= تمام خانه های موجود برای زندگی)
او در طول این سال ها انبار خوبی از مواد آموزشی ایجاد کرده است.
ارزش سهام این شرکت به بالاترین رقم تاریخی خود یعنی 94.66 دلار رسید.
stock prices
قیمت سهام
to buy/sell/trade stocks
برای خرید / فروش / معامله سهام
برای سرمایه گذاری در سهام و سهام
برای سرمایه گذاری در سهام و اوراق قرضه
سهام دولتی
breeding stock
سهام پرورشی
آب سبزیجات
سهام آنها بالا/پایین است.
او قفل تجاری، سهام و بشکه را فروخت.
مدل جدید ما در حال حاضر در بورس موجود است و در بهار در دسترس خواهد بود.
او دیگر سهام زیادی در ادعاهای آنها نمی گذارد.
زمان آن رسیده بود که عقب بایستد و وضعیت حرفه ای خود را بررسی کند.
آیا تخت خواب فوتون در انبار دارید یا باید یکی را سفارش دهم؟
جوراب شلواری قرمز موجود نیست.
این پیشنهاد فقط تا پایان موجودی موجود است.
ما می توانیم جدول را از انبار تهیه کنیم.
آنها سهام قدیمی خود را ارزان می فروشند.
آنها دارند از شر سهام قدیمی خود خلاص می شوند.
سوپرمارکتهای بزرگ انبارهای عظیمی از اکثر کالاها را حمل میکنند.
قوانین حمایت از ذخایر ماهی
کاهش ذخایر ماهی در دریای شمال
معمولی
استاندارد
customary
مرسوم
staple
اصلی
هک شده
hackneyed
روال
تنظیم
کلیشه ای
stereotyped
سنتی
عادی
commonplace
پیش پا افتاده
banal
بیش از حد استفاده شده است
overused
قابل پیش بینی
predictable
مشتق
trite
آشنا
derivative
فرمولی
غیر اصلی
formulaic
پایه ای
unoriginal
جاری
رفتن
بیش از حد کار کرده
going
دلخراش
overworked
محبوب
platitudinous
غالب
رایج است
prevailing
منظم
prevalent
خسته
میانگین
کورنی
corny
غیر معمول
nonstandard
غیر استاندارد
اصلی
unconventional
غیر متعارف
unpopular
غیر محبوب
non-standard
غیرطبیعی
abnormal
ناهمسان
بی نظم
disorderly
عجیب و غریب
eccentric
اضافی
خارق العاده
نادر
infrequent
بی رویه
irregular
ثانوی
دوست نداشتن
secondary
اجتناب کرد
uncommon
رد شد
disliked
بی عشق
shunned
ناخواسته
rejected
بی دوست
unloved
منفور
unwanted
رد کرد
friendless
بی ارزش
detested
تحقیر شده
spurned
uncherished
hated
despised
unbefriended
avoided
loathed