stock

base info - اطلاعات اولیه

stock - موجودی

noun - اسم

/stɑːk/

UK :

/stɒk/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [stock] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • We have a fast turnover of stock.


    گردش سریع سهام داریم.


  • آن مدل خاص در حال حاضر در انبار موجود نیست.

  • I'm afraid we're temporarily out of stock.


    می ترسم ما موقتاً موجودی نداشته باشیم.

  • We don't carry a large stock of pine furniture.


    ما انبار زیادی از مبلمان کاج حمل نمی کنیم.


  • انجام چک های منظم موجودی انبار مهم است.

  • Food stocks are running low.


    ذخایر مواد غذایی رو به پایان است.

  • declining fish stocks in the oceans


    کاهش ذخایر ماهی در اقیانوس ها

  • a country’s housing stock (= all the houses available for living in)


    موجودی مسکن یک کشور (= تمام خانه های موجود برای زندگی)

  • She's built up a good stock of teaching materials over the years.


    او در طول این سال ها انبار خوبی از مواد آموزشی ایجاد کرده است.

  • The company's stock hit an all-time high of $94.66.


    ارزش سهام این شرکت به بالاترین رقم تاریخی خود یعنی 94.66 دلار رسید.

  • stock prices


    قیمت سهام

  • to buy/sell/trade stocks


    برای خرید / فروش / معامله سهام

  • to invest in stocks and shares


    برای سرمایه گذاری در سهام و سهام

  • to invest in stocks and bonds


    برای سرمایه گذاری در سهام و اوراق قرضه


  • سهام دولتی

  • breeding stock


    سهام پرورشی


  • آب سبزیجات

  • Their stock is high/low.


    سهام آنها بالا/پایین است.

  • He sold the business lock stock and barrel.


    او قفل تجاری، سهام و بشکه را فروخت.

  • Our new model is already on the stocks and will be available in the spring.


    مدل جدید ما در حال حاضر در بورس موجود است و در بهار در دسترس خواهد بود.

  • She no longer puts much stock in their claims.


    او دیگر سهام زیادی در ادعاهای آنها نمی گذارد.

  • It was time to stand back and take stock of his career.


    زمان آن رسیده بود که عقب بایستد و وضعیت حرفه ای خود را بررسی کند.

  • Do you have futon beds in stock or will I have to order one?


    آیا تخت خواب فوتون در انبار دارید یا باید یکی را سفارش دهم؟

  • Red tights are out of stock.


    جوراب شلواری قرمز موجود نیست.

  • The offer is only available while stocks last.


    این پیشنهاد فقط تا پایان موجودی موجود است.


  • ما می توانیم جدول را از انبار تهیه کنیم.

  • They're selling off their old stock cheap.


    آنها سهام قدیمی خود را ارزان می فروشند.

  • They're getting rid of their old stock.


    آنها دارند از شر سهام قدیمی خود خلاص می شوند.

  • The big supermarkets carry huge stocks of most goods.


    سوپرمارکت‌های بزرگ انبارهای عظیمی از اکثر کالاها را حمل می‌کنند.

  • laws to protect fish stocks


    قوانین حمایت از ذخایر ماهی

  • dwindling fish stocks in the North Sea


    کاهش ذخایر ماهی در دریای شمال

synonyms - مترادف

  • معمولی


  • استاندارد

  • customary


    مرسوم

  • staple


    اصلی


  • هک شده

  • hackneyed


    روال


  • تنظیم

  • set


    کلیشه ای

  • stereotyped


    سنتی


  • عادی

  • commonplace


    پیش پا افتاده

  • banal


    بیش از حد استفاده شده است

  • overused


    قابل پیش بینی

  • predictable


    مشتق

  • trite


    آشنا

  • derivative


    فرمولی


  • غیر اصلی

  • formulaic


    پایه ای

  • unoriginal


    جاری


  • رفتن


  • بیش از حد کار کرده

  • going


    دلخراش

  • overworked


    محبوب

  • platitudinous


    غالب


  • رایج است

  • prevailing


    منظم

  • prevalent


    خسته


  • میانگین


  • کورنی


  • corny


antonyms - متضاد

  • غیر معمول

  • nonstandard


    غیر استاندارد


  • اصلی

  • unconventional


    غیر متعارف

  • unpopular


    غیر محبوب

  • non-standard


    غیرطبیعی

  • abnormal


    ناهمسان


  • بی نظم

  • disorderly


    عجیب و غریب

  • eccentric


    اضافی


  • خارق العاده


  • نادر

  • infrequent


    بی رویه

  • irregular


    ثانوی


  • دوست نداشتن

  • secondary


    اجتناب کرد

  • uncommon


    رد شد

  • disliked


    بی عشق

  • shunned


    ناخواسته

  • rejected


    بی دوست

  • unloved


    منفور

  • unwanted


    رد کرد

  • friendless


    بی ارزش

  • detested


    تحقیر شده

  • spurned


  • uncherished


  • hated


  • despised


  • unbefriended


  • avoided


  • loathed


لغت پیشنهادی

Barrett’s esophagus

لغت پیشنهادی

assume

لغت پیشنهادی

giggled