ready
ready - آماده
adjective - صفت
UK :
US :
اگر آماده باشید، برای کاری که قرار است انجام دهید آماده اید
اگر چیزی آماده است، کسی آن را آماده کرده است و می توانید بلافاصله از آن استفاده کنید
بسیار مایل به انجام کاری
در دسترس است یا بدون تاخیر می آید
انجام هر کاری که باید انجام شود تا برای چیزی آماده شود
آماده رویارویی با یک موقعیت هستید، زیرا منتظر آن هستید یا آماده سازی دقیقی انجام داده اید
آماده باشید تا کاری را که برای انجام آن برنامه ریزی کرده اید شروع کنید و به تازگی آن را انجام دهید
آماده باشید تا پس از انجام تمام آمادگی های لازم، کاری را شروع کنید
میوه های رسیده نرم، شیرین و آماده مصرف هستند
if the arrangements or the equipment for doing something are in place they are ready to start being used
اگر تمهیدات یا تجهیزات برای انجام کاری فراهم باشد، آماده شروع استفاده هستند
if people are standing by they are ready to take action and help if they are needed – used especially about medical teams, police the army etc
اگر مردم کنار ایستاده باشند، آماده هستند تا در صورت نیاز اقدام و کمک کنند - مخصوصاً در مورد تیم های پزشکی، پلیس، ارتش و غیره
چیزی یا کسی را برای چیزی آماده کردن
پول و غیره که به راحتی قابل استفاده در هر زمان است
آماده و مناسب برای فعالیت سریع
منتظر و آماده برای اقدام
سریع با پاسخ ها، جوک ها، راه حل ها و غیره
آماده برای استفاده یا اقدام فوری
آماده و مناسب برای عمل یا استفاده است
مایل بودن
سریع، به ویژه در پاسخ دادن یا فکر کردن به اینکه چه بگویم
در دسترس برای استفاده در هر زمان
پولی که در دسترس است تا فورا خرج شود
Lunch is ready!
نهار آماده است!
اونوقت حل میشه من میرم و آماده میشم
نیاز به عجله بود، اما همه چیز آماده بود.
در اینترنت، دسترسی آماده به حجم عظیمی از اطلاعات دارید.
وقتی پاستا آماده شد سس را اضافه کنید.
مهمانان عروسی همگی آماده بودند و مدتها قبل از آمدن عروس منتظر بودند.
یک پاسخ آماده
ماهیتابه ها تمیز شده، آماده برای یک روز پر عمل دیگر.
داشتم میز را برای صبحانه کاپیتان آماده می کردم.
فقط یک دقیقه - من تقریباً آماده هستم.
آیا شما تقریبا آماده هستید؟
«بریم؟» «وقتی تو حاضری آمادهام!»
من فقط بچه ها را برای مدرسه آماده می کنم.
درست است، ما برای رفتن آماده ایم.
داشتیم آماده می شدیم بریم بیرون.
او همیشه آماده کمک است.
داوطلبان آماده بودند و منتظر بودند تا غذا را در جعبه ها بسته بندی کنند.
شوهرش می خواهد تشکیل خانواده بدهد، اما او آماده نیست.
من مطمئن نیستم که آیا کارن هنوز برای ازدواج آماده است یا خیر.
من بیست ساله بودم و برای هر کاری آماده بودم.
واضح است که او آمادگی ایفای چنین نقش مهمی را ندارد.
بیا، شام آماده است!
ساختمان جدید باید تا سال 2020 آماده شود.
آیا می توانید به من کمک کنید تا همه چیز را برای مهمانی آماده کنم؟
این قرارداد تا دو هفته دیگر آماده امضا خواهد شد.
تمامی سوابق مربوطه آماده تحویل است.
یک منبع آماده چوب
منبع درآمد آماده
خیلی عصبانی بودم و آماده دعوا بودم.
او همیشه با مشاوره آماده است.
او همیشه آماده و مایل به کمک است.
آنقدر آماده نباش که بدترین چیزها را درباره مردم باور کنی.
به نظر می رسید او آماده سقوط در هر لحظه است.
درسته من برای خواب آماده ام
بعد از پیاده روی طولانی، همه آماده نوشیدن بودیم.
او جذابیت زیادی دارد و هوش آماده ای دارد.
برای آماده شدن برای سفر رئیس جمهور
نمایش تقریباً آماده نمایش است.
او همیشه با یک پاسخ سریع آماده است.
من فکر می کنم ما برای شروع آماده ایم.
prepared
آماده شده
تنظیم
مناسب
organisedUK
سازمان یافته انگلستان
organizedUS
سازمان یافته ایالات متحده
primed
مجهز بودن
equipped
تجهیز شده است
geared up
روان شده
psyched up
همه چی
در آمادگی
in readiness
در حالت مناسب
ایستاده توسط
داغ به یورتمه
برای آن
در دسترس
دستی
handy
روی دست
روی شیر
accessible
آماده است
در آماده باش
در تماس
on standby
برو
به راحتی شما
در حالت آماده باش کامل
در حالت ایستاده
بیرون انداخته شده
on stand-to
در باره
disposed
احتمال دارد
برای
unprepared
ناآماده
underprepared
آماده نشده
unready
آماده نیست
unequipped
غیر مجهز
unfit
نامناسب
unqualified
فاقد صلاحیت
unsuspecting
بی گمان
untrained
فاقد تعلیم
flat-footed
کف پای صاف
half-cocked
نیمه آماده
ill-equipped
بد مجهز
غافلگیر شده
half-baked
نیم پز
ناتوان
unsuitable
سرد
indisposed
ناسازگار
غیر قابل دسترس
unadapted
نادان
inaccessible
غیر قابل اجرا
ignorant
غافلگیر شدن
unworkable
آماده نشده است
گرفتار چرت زدن
not prepared
غافلگیر
caught napping
از گارد گرفته شده است