pack
pack - بسته
verb - فعل
UK :
US :
برای قرار دادن وسایل در جعبه، کیف و غیره آماده برای سفر به جایی
قرار دادن چیزی در جعبه یا ظرف دیگری، به طوری که بتوان آن را جابه جا کرد، فروخت یا ذخیره کرد
to go in large numbers into a space or to make people or animals do this until the space is too full
رفتن به تعداد زیاد در یک فضا، یا وادار کردن مردم یا حیوانات به این کار، تا زمانی که فضا خیلی پر شود
برای پوشاندن یا پر کردن یک جسم با مواد نرم به طوری که آسیب نبیند
برف، خاک، ماسه و غیره را فشار دهید تا سفت و محکم شود
چیزی که در کاغذ پیچیده شده یا در جعبه بسته بندی شده و سپس با پست ارسال شده یا به جایی برده شده است
ظرف کوچکی که معمولاً از کاغذ ساخته شده و چیزی در آن فروخته می شود
a bag that you carry on your back especially when climbing or walking, used to carry equipment clothes etc
کیفی که روی پشت خود حمل می کنید، مخصوصاً هنگام کوهنوردی یا پیاده روی، برای حمل تجهیزات، لباس و غیره استفاده می شود
مجموعه ای کامل از کارت های بازی
گروهی از حیوانات وحشی که با هم شکار میکنند یا گروهی از سگهایی که برای شکار با هم آموزش دیدهاند
گروهی از همین نوع افراد، به ویژه گروهی که شما آنها را تایید نمی کنید
یک تکه پارچه نرم ضخیم که روی زخم فشار می دهید تا جریان خون متوقف شود
یک ظرف کوچک با مجموعه ای از چیزها در آن
بسته ای که شامل شش، دوازده مورد و غیره است
موفق تر از رقبای خود باشید
a group of people who all work in the same industry especially in films, the press or the theatre, that you do not like or approve of
گروهی از افرادی که همه در یک صنعت کار می کنند، به ویژه در فیلم، مطبوعات یا تئاتر، که شما آنها را دوست ندارید یا تأیید می کنید.
قرار دادن محصولات در جعبه، وسیله نقلیه و غیره تا بتوان آنها را به جایی برد
to put a lot of information onto the part of a computer or other piece of ELECTRONIC equipment that stores DATA
قرار دادن اطلاعات زیادی بر روی بخشی از رایانه یا سایر تجهیزات ELECTRONIC که داده ها را ذخیره می کند.
رسیدن به تعداد زیاد به فضایی که به اندازه کافی بزرگ نیست، یا وادار کردن افراد یا اشیا به این کار
مخفیانه و غیرصادقانه ترتیب دادن اکثر افراد در یک کمیته و غیره برای حمایت از کسی
گذاشتن چیزی در کیسه، جعبه و غیره
to put a material around something before putting it into a bag box etc. so that it will not break or be damaged
قرار دادن مواد دور چیزی قبل از گذاشتن در کیسه، جعبه و غیره به طوری که نشکند و آسیب نبیند.
بیایند یا به تعداد زیاد گرد هم بیایند یا فضایی را پر کنند
به (باعث) تبدیل شدن به یک توده جامد
حمل چیزی مخصوصا تفنگ
گروه، مجموعه یا مجموعه ای از چیزی
گروهی از حیوانات، مانند سگ، که با هم زندگی می کنند و/یا شکار می کنند
یک گروه سازمان یافته از کودکان که قهوه ای یا توله هستند
مجموعه ای از کارت های بازی
a group of similar people especially one that contains people whose activities you do not approve of
گروهی از افراد مشابه، به ویژه افرادی که شامل افرادی است که شما فعالیت های آنها را تایید نمی کنید
ظرف کوچک کاغذی یا مقوایی که در آن تعدادی اشیاء کوچک فروخته می شود
I haven't packed yet.
من هنوز بسته ها را جمع نکرده ام.
باید برای سفرم چمدان ها را جمع کنم.
I haven't packed my suitcase yet.
هنوز چمدانم را نبستم.
چمدانم را بستم و رفتم.
دوربین را بسته بندی کردی؟
یک چمدان با چند چیز بست و پیاده شد.
او چند چیز را در یک کیسه بست.
من برای سفر برای شما غذا بسته ام.
ظروف سفالی در جعبه ها بسته بندی شده و به ایالات متحده ارسال شد.
هدایا را با دقت جمع کردم.
Ryan busied himself packing everything up into bags.
رایان مشغول جمع کردن همه چیز در کیسه ها شد.
او یک کار نیمه وقت در بسته بندی تخم مرغ پیدا کرد.
نقاشی ها با دقت در روزنامه بسته بندی شدند.
ماهی بسته بندی شده در یخ
همه با هم در یک ماشین جمع شدیم.
طرفداران سالن را برای دیدن گروه پر کردند.
کفش های مرطوب را با روزنامه بسته بندی کنید تا به خشک شدن آنها کمک کنید.
زمین را در اطراف گیاه بسته بندی کنید.
یک تکه برف فشرده
برای بسته بندی اسلحه
Is he packing?
آیا او بسته بندی می کند؟
طوفانی با سرعت 75 مایل در ساعت شب گذشته منطقه را درنوردید.
The advertising campaign packs quite a punch.
کمپین تبلیغاتی کاملاً تأثیرگذار است.
او سعی کرد دخالت کند اما من برای او بسته بندی را فرستادم.
We're leaving early tomorrow morning so you'd better pack (= put clothes and other possessions into suitcases or bags) tonight.
ما فردا صبح زود عازم می شویم، پس بهتر است امشب بسته بندی کنید (= لباس ها و سایر وسایل را داخل چمدان یا کیف بگذارید).
او یک چمدان کوچک برای آخر هفته بسته بود.
او فقط چمدان هایش را بست و به سراغ همسر و فرزندانش رفت.
من هنوز لباس هایم را جمع نکرده ام (= داخل چمدان و غیره قرار داده ام).
آیا می توانید یک جفت کفش یدکی برای من بسته بندی کنید، لطفا / یک جفت کفش یدکی برای من بسته بندی کنید، لطفا؟
این کتاب ها باید در جعبه بسته بندی شوند.
او گلدان را در دستمال کاغذی بسته بندی کرد تا از آن محافظت کند.
rucksack
کوله پشتی
knapsack
کیسه
backpack
کیف
کیسه کیت
satchel
بار مسافر
kitbag
بار سفر
luggage
کیت
packsack
بسته روز
baggage
کیف قابل حمل
haversack
کیسه حمل و نقل کردن
kit
حمل
daypack
هولدال
kit bag
کیف رودوشی
duffel bag
چمدان
tote bag
تسمه
carryall
کیسه زین
holdall
ادامه دادن
کیسه یک شب
suitcase
پیکاو
briefcase
قاب کوله پشتی
tote
کیف کثیف
saddlebag
کیف مسافرتی
carry-on
کیف بوم
overnight bag
کیسه لوازم شخصی
pikau
مورد
frame rucksack
ditty bag
traveling bag
canvas bag
duffle bag
یکی
مقدار کمی
smidgen
کوچک
بیت
تعداد انگشت شماری
mouthful
قلنبه سلنبه
hint
اشاره
ounce
اونس
پی گیری
smidgeon
smidgeon
pinch
خرج کردن
sprinkle
پاشیدن
sprinkling
کمک هزینه مختصر
pittance
لکه. خال
speck
سرکشی
scruple
نقطه
سایه
دست زدن به
آس
ace
ضربه زدن
dab
بادام زمینی
درام
peanuts
دریبلت
dram
طعم
driblet
نیش زدن
بچه
nip
لیسیدن
tad
با روشنایی ضعیف تابیدن
lick
نژاد
glimmer
strain