arrive

base info - اطلاعات اولیه

arrive - رسیدن

verb - فعل

/əˈraɪv/

UK :

/əˈraɪv/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [arrive] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • I'll wait until they arrive.


    منتظر می مانم تا بیایند.

  • I was pleased to hear you arrived home safely.


    خوشحال شدم که سالم به خانه رسیدی.

  • to arrive early/late for a meeting


    زود/دیر رسیدن برای جلسه

  • She'll arrive in New York at noon.


    او ظهر به نیویورک خواهد رسید.

  • The train arrived at the station 20 minutes late.


    قطار با 20 دقیقه تاخیر به ایستگاه رسید.

  • We didn't arrive back at the hotel until very late.


    تا دیروقت به هتل برنگشتیم.

  • By the time I arrived on the scene it was all over.


    وقتی به صحنه رسیدم همه چیز تمام شده بود.

  • Pupils may be newly arrived in Britain, with little or no English.


    دانش‌آموزان ممکن است تازه وارد بریتانیا شده باشند، با زبان انگلیسی کم یا بدون زبان.

  • A police officer arrived just in time to see the burglars walking out of the building.


    یک افسر پلیس به موقع به محل رسید تا سارقان را در حال خروج از ساختمان دید.

  • They arrived too late to take any action.


    آنها خیلی دیر رسیدند که نمی توانستند کاری انجام دهند.

  • The police arrived to arrest him.


    پلیس برای دستگیری او وارد شد.

  • A letter arrived for you this morning.


    امروز صبح نامه ای برای شما رسید.


  • درخواست خود را برای رسیدن تا 31 اکتبر ارسال کنید.

  • We waited an hour for our lunch to arrive.


    یک ساعت منتظر ماندیم تا ناهارمان برسد.

  • The new product will arrive on supermarket shelves (= be available) early next year.


    محصول جدید اوایل سال آینده در قفسه‌های سوپرمارکت‌ها (= در دسترس باشد) می‌رسد.

  • The wedding day finally arrived.


    بالاخره روز عروسی فرا رسید.

  • The baby arrived (= was born) early.


    بچه زود آمد (= به دنیا آمد).

  • He knew he had arrived when he was shortlisted for the Man Booker prize.


    زمانی که در فهرست نهایی جایزه من بوکر قرار گرفت، می دانست که به آنجا رسیده است.

  • The lad has arrived as a Premiership goalkeeper.


    این پسر به عنوان دروازه بان لیگ برتر وارد شده است.

  • What time did they arrive?


    چه ساعتی رسیدند؟

  • We finally arrived at our destination late that evening.


    بالاخره آن شب دیر به مقصد رسیدیم.

  • We should be arriving shortly.


    باید به زودی برسیم

  • We were the first to arrive.


    ما اولین نفری بودیم که رسیدیم.

  • As usual my brother was the last to arrive.


    طبق معمول برادرم آخرین نفری بود که رسید.


  • اگر فکر می کنید ممکن است دیر برسید به ما اطلاع دهید.

  • She likes to arrive unannounced.


    او دوست دارد بدون اطلاع از راه برسد.


  • قطار قرار است هر زمانی در حال حاضر برسد.

  • The package failed to arrive.


    بسته نرسید.

  • A pile of letters had arrived on my desk.


    انبوهی از نامه ها روی میز من آمده بود.

  • Summer arrived early that year.


    تابستان اوایل آن سال فرا رسید.

  • As autumn arrives the birds migrate south.


    با فرا رسیدن پاییز پرندگان به سمت جنوب مهاجرت می کنند.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • depart


    رفتن


  • ترک کردن

  • go


    برو


  • حرکت

  • retreat


    عقب نشینی

  • decamp


    اردوگاه کردن

  • exit


    خروج


  • بازنشسته شدن

  • vacate


    خالی کردن

  • scoot


    اسکات


  • شکاف


  • کنار کشیدن

  • bail


    وثیقه

  • bolt


    پیچ


  • کتاب

  • flit


    بال زدن

  • fly


    پرواز

  • skedaddle


    رکاب زدن

  • scram


    کلاهبرداری


  • پاک کردن

  • make an exit


    یک خروجی ایجاد کنید


  • خارج کردن


  • عازم شدن


  • راه افتاد


  • مرخصی


  • در آوردن


  • گمشو

  • pack your bags


    وسایلت را جمع کن


  • برو بیرون


  • سر بیرون


  • بیرون رفتن

لغت پیشنهادی

kicks

لغت پیشنهادی

backwardness

لغت پیشنهادی

mosque