incentive
incentive - مشوق
noun - اسم
UK :
US :
چیزی که شما را تشویق می کند تا سخت تر کار کنید، فعالیت جدیدی را شروع کنید و غیره
something which is used to encourage people to do something especially to make them work harder, produce more or spend more money
چیزی که برای تشویق مردم به انجام کاری، به ویژه برای سختتر کردن کار، تولید بیشتر یا خرج کردن پول بیشتر استفاده میشود
چیزی که انسان را به انجام کاری تشویق می کند
چیزی، به ویژه پول، که شخص یا سازمان را به انجام کاری تشویق می کند
انگیزه روشنی برای مهاجرت به کشورهای بزرگتر وجود دارد.
شاید این امر منجر به تاکید بیشتر بر انگیزه اقتصادی دیگر شد.
این احتمالاً به انگیزه های مالی ایالات متحده بستگی دارد.
مدرسه به بچه هایی که سخت کار می کنند انگیزه هایی مانند زمان بازی بیشتر می دهد.
The granting of individual landownership rights improved incentives, and facilities for credit and investment improved.
اعطای حقوق مالکیت فردی انگیزه ها را بهبود بخشید و تسهیلات اعتباری و سرمایه گذاری را بهبود بخشید.
Taxes are too high investment incentives missing.
مالیات ها خیلی زیاد است، انگیزه های سرمایه گذاری وجود ندارد.
قیمت پایین به کشاورزان انگیزه کمی می دهد.
وقتی قیمت ها بسیار پایین است، کشاورزان انگیزه کمی برای افزایش تولید دارند.
ادارات آتش نشانی ما انگیزه های قدرتمندی برای حفظ شرایط به همین شکل دارند.
طرح جدید انگیزه های قوی برای جوانان فراهم می کند تا مهارت های خود را بهبود بخشند.
Problems have also been experienced with providing cost-centre managers with sufficient incentives to manage resources economically, efficiently and effectively.
همچنین مشکلاتی با ارائه انگیزه های کافی به مدیران مراکز هزینه برای مدیریت اقتصادی، کارآمد و مؤثر منابع تجربه شده است.
ایندیانا گاهی اوقات بیش از حد صرف مشوق های مالیاتی برای جذب شرکت ها در داخل مرزهای خود کرده است.
دولت مشوق های مالیاتی ویژه ای را برای افرادی که مایل به راه اندازی مشاغل کوچک هستند ارائه می دهد.
هیچ انگیزه ای برای مردم برای صرفه جویی در مصرف سوخت وجود ندارد.
انگیزه بیشتری برای خرید از کاتالوگ ما برای شما وجود دارد—یک هدیه رایگان با هر خرید.
مشوق های مالیاتی برای تشویق پس انداز
او این انگیزه را داشت که در دسترس رکورد جهانی باشد.
این به دانش آموزان انگیزه قوی برای خواندن به زبان انگلیسی می دهد.
تصور میشد که این امر به عنوان انگیزهای برای زوجها عمل میکند تا فرزندان بزرگتر را بپذیرند.
سطوح پایین سودآوری به معنای عدم وجود انگیزه برای سرمایه گذاری جدید است.
انگیزه کمی برای انجام تحقیق وجود داشت.
شرکتهای آمریکایی با انگیزهای آشکار برای کوچکسازی مواجه بودند.
انگیزه کمی برای شرکت ها برای افزایش مهارت های کارگران خود وجود دارد.
این به آنها انگیزه مالی مستقیم برای کاهش آلودگی می دهد.
این طرح به کشاورزان مشوق های نقدی برای کمک به مدیریت روستاها می دهد.
دولت تصمیم گرفت مشوق هایی را برای سرمایه گذاران خارجی ارائه دهد.
employee incentives such as bonuses and commission
مشوق های کارکنان مانند پاداش و کمیسیون
مشوق های مالی مستقیم برای داشتن خانواده های کوچکتر
این شرکت یک طرح تشویقی سهم برای کارگران خود اجرا می کند.
Tax incentives have been very effective in encouraging people to save and invest more of their income.
مشوق های مالیاتی در تشویق مردم به پس انداز و سرمایه گذاری بیشتر از درآمد خود بسیار مؤثر بوده است.
There is little incentive for people to leave their cars at home when public transport remains so expensive.
وقتی حمل و نقل عمومی بسیار گران است، انگیزه کمی برای مردم وجود دارد که خودروهای خود را در خانه بگذارند.
پرداختهای پاداش انگیزهای برای کار سختتر ایجاد میکنند.
مشوق های مالیاتی گاهی اوقات در تشویق مردم به پس انداز پول موثر است.
این بچه ها هیچ انگیزه ای برای یادگیری ندارند.
Cash grants were part of the financial incentives given to developers of new solar power technology.
کمک های نقدی بخشی از مشوق های مالی بود که به توسعه دهندگان فناوری جدید انرژی خورشیدی داده شد.
یک انگیزه بزرگ/بزرگ/سخاوتمندانه
انگیزه برای انجام sth
مدیران اجرایی انگیزه زیادی برای از بین بردن اوراقی داشتند که میدانستند آنها را در دادگاه متهم میکنند.
قبل از اجرایی شدن قوانین مالیاتی جدید، انگیزه کمی برای ادغام وجود خواهد داشت.
There's no incentive for the unions to make concessions now since they've always been given what they asked for.
اکنون هیچ انگیزه ای برای اتحادیه ها برای امتیاز دادن وجود ندارد، زیرا همیشه آنچه را که خواسته اند به آنها داده شده است.
incentive package/plan/system
بسته/طرح/سیستم تشویقی
create/offer/provide an incentive
ایجاد/پیشنهاد/ارائه انگیزه
انگیزه
spur
تحریک
stimulus
محرک
encouragement
تشویق
impetus
تکانه
inducement
اصرار
motive
طعمه
stimulant
هویج
impulse
اغوا کردن
stimulation
جاذبه
تقویت
bait
دلیل
carrot
شیرین کننده
enticement
مخمر
lure
جذابیت
attraction
کاتالیزور
boost
توجه
momentum
تعیین کننده
دوسر
sweetener
راندن
yeast
بهانه
allurement
نصیحت
catalyst
زمین
نفوذ
determinant
douceur
excuse
exhortation
disincentive
بازدارنده
deterrent
دلسردی
discouragement
ضد انگیزه
counterincentive
منصرف کردن
dissuasion
مانع
hindrance
خاموش کردن
turn-off
مسدود کردن
دافعه
repulsion
جلوگیری
prevention
دوست نداشتن
dislike
نفرت
محدود کردن
curb
انزجار
hatred
افسرده
disgust
بی تفاوتی
depressant
خویشتن داری - خودداری - پرهیز
indifference
انحراف
restraint
اینرسی
diversion
بررسی
inertia
فوت کردن، دمیدن
کشیدن
آرام بخش ایالات متحده
آرام بخش انگلستان
tranquilizerUS
بی توجهی
tranquilliserUK
بی فکری
neglect
در زدن
thoughtlessness
حقیقت
هشدار
یقین - اطمینان - قطعیت
certainty