hate

base info - اطلاعات اولیه

hate - نفرت

verb - فعل

/heɪt/

UK :

/heɪt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [hate] در گوگل
description - توضیح
  • to dislike something very much


    از چیزی خیلی خوشم نمی آید


  • از کسی خیلی خوشت نمی آید و نسبت به او عصبانی می شود


  • از کسی یا چیزی خیلی دوست نداشتن

  • to hate someone or something. Can’t stand is less formal than hate and is very common in everyday English


    متنفر شدن از کسی یا چیزی Can't stand کمتر رسمی از نفرت است و در زبان انگلیسی روزمره بسیار رایج است

  • to hate something or someone very much. Loathe and detest are a little more formal than hate


    از چیزی یا کسی بسیار متنفر بودن نفرت و نفرت کمی رسمی تر از نفرت هستند


  • از کسی یا چیزی بسیار متنفر بودن و هیچ احترامی برای او قائل نیست


  • از چیزی متنفر باشید زیرا فکر می کنید از نظر اخلاقی اشتباه است


  • یک احساس ناخوشایند خشمگینی که وقتی کسی از کسی متنفر است و می‌خواهد به او آسیب برساند دارد


  • یک نفرت بسیار شدید

  • an extremely strong dislike


    به شدت از کسی یا چیزی دوست نداشتن


  • او یک دیکتاتور شیطان صفت بود که منفور جهانی بود.

  • He was an evil dictator who was universally hated.


    سال‌ها طول می‌کشد تا بچه‌هایی که این همه رنج کشیده‌اند، یاد بگیرند که دوست داشته باشند و متنفر نباشند.

  • It takes many years for kids who have suffered so much to learn to love and not to hate.


    ترنر از ابتدا یک شورشی بود. او از قدرت متنفر بود و از قانون متنفر بود.

  • Turner was a rebel from the start. He hated authority and he hated the law.


    اکنون وارد نشوید - او متنفر است که حرفش را قطع کنند.

  • Don't go in now - she hates being interrupted.


    شارپ که از رقص متنفر بود، با این فکر لبخند زد، سپس چرخید و اسب را به سمت خانه حرکت داد.

  • Sharpe, who hated dancing, smiled at the thought then turned and spurred the horse towards home.


    پت از کارش متنفر است.

  • Pat hates her job.


    جیل واقعا از ناپدری خود متنفر است.

  • Jill really hates her stepfather.


    هم از آن متنفر بود و هم دوستش داشت و بیشتر و بیشتر می ترسید که کسی راز او را کشف کند.

  • He both hated it and loved it and he became more and more afraid that some one would discover his secret.


    از وقتی با من اینطور حرف میزنی متنفرم


  • اگر مقابل گری بازی می کنید، به شما هشدار می دهم، او از باخت متنفر است!

  • If you're playing against Gary, I warn you he hates losing!


    از شوهر اولم متنفر بودم من و بچه ها را می زد.

  • I hated my first husband. He used to hit me and the children.


    تونی وقتی در مدرسه بود از علم متنفر بود زیرا در آن مهارت نداشت.

  • Tony hated science when he was at school because he wasn't any good at it.


    چرا به نظر می رسد همه از کتابخانه متنفرند؟ 2.

  • Why does everyone seem to hate the Library? 2.


    آنها مسائل را دوست داشتند، از قطب ها متنفر بودند.

  • They loved the issues, hated the pols.


    عجله کن - من از دیر رسیدن متنفرم!

  • Hurry up - I hate to be late!


    اگرچه من از گذاشتن چیزها در اینجا متنفرم.


  • او از دراز کشیدن در رختخواب متنفر است و مانند یک توله سگ ما را دنبال می کند.

  • He hates to lie in bed and follows us around like a puppy.


    من از خرج کردن پول برای چیزهایی که هرگز به آنها نیاز ندارم و نمی خواهم، متنفرم.

  • I hate to spend money for things I never will need nor want.


    او از ناخوشایند متنفر بود، اگرچه از دعوا عقب نشینی نمی کرد.

  • She hated unpleasantness, though she wouldn't back down from a fight.


    گمشو! جکی جیغ زد. ازت متنفرم!

  • Go away! Jackie screamed. I hate you!


example - مثال
  • The two boys hated each other.


    دو پسر از هم متنفر بودند.


  • گاهی واقعا ازش متنفرم

  • He was her most hated enemy.


    منفورترین دشمن او بود.

  • I hate spinach.


    من از اسفناج متنفرم

  • I really hate Monday mornings.


    من واقعا از صبح های دوشنبه متنفرم.

  • I hate the way she always criticizes me.


    از اینکه همیشه از من انتقاد می کند متنفرم.

  • He hated it in France (= did not like the life there).


    در فرانسه از آن متنفر بود (= زندگی آنجا را دوست نداشت).

  • She's hating it at university.


    او در دانشگاه از آن متنفر است.

  • I hate it when people cry.


    از وقتی که مردم گریه می کنند متنفرم.

  • Don't you just hate it when everyone gets the joke except you?


    آیا از آن متنفر نیستید که همه به جز شما این جوک را دریافت می کنند؟

  • He hated it that she was right.


    از اینکه حق با او بود متنفر بود.

  • She hates making mistakes.


    او از اشتباه کردن متنفر است.

  • I hate coming home late.


    از دیر آمدن به خانه متنفرم

  • He hated to be away from his family.


    از دوری از خانواده متنفر بود.

  • She's a person who hates to make mistakes.


    او فردی است که از اشتباه کردن متنفر است.

  • I hate to see him suffering like this.


    بدم میاد ببینم اینجوری عذاب میکشه

  • I hate to think what would have happened if you hadn't been there.


    از اینکه فکر کنم اگر تو نبودی چه اتفاقی می افتاد متنفرم.

  • He hates anyone parking in his space.


    او از کسی که در فضای او پارک کند متنفر است.

  • I'd hate anything to happen to him.


    من از هر اتفاقی برای او متنفرم.

  • She would have hated him to see how her hands shook.


    از او متنفر می شد که ببیند چگونه دستانش می لرزید.

  • I'd hate for all this to go to waste.


    من دوست دارم همه اینها به هدر برود.

  • The country's police force was widely hated for its brutality.


    نیروی پلیس این کشور به دلیل وحشیگری هایش مورد نفرت گسترده قرار گرفت.

  • I hated myself for feeling jealous.


    به خاطر حسادت از خودم متنفر بودم.

  • When children are taught to hate the whole future of society is in danger.


    وقتی به کودکان نفرت یاد می شود، کل آینده جامعه در خطر است.

  • I hate to say it but I don't think their marriage will last.


    من از گفتن آن متنفرم، اما فکر نمی کنم ازدواج آنها دوام بیاورد.

  • I'd hate to say how many hours I've spent trying to fix my computer.


    دوست ندارم بگویم چند ساعت برای تعمیر رایانه ام صرف کرده ام.


  • من از اینکه شما را اذیت کنم متنفرم، اما آیا می توانم از تلفن شما استفاده کنم؟


  • چرا وقتی گوشی فعلی شما کاملاً خوب کار می کند، یک تلفن جدید می خواهید؟

  • What shall we do tonight? I’m thinking bowling.


    امشب چکارهایم؟ دارم به بولینگ فکر میکنم

  • I’m loving the weather today!


    من هوای امروز را دوست دارم!

  • I can’t stand his brother.


    من تحمل برادرش را ندارم

synonyms - مترادف
  • loathing


    نفرت

  • abomination


    عمل شنیع

  • aversion


    بیزاری

  • detestation


    دوست نداشتن

  • dislike


    خصومت

  • hatred


    انزجار

  • abhorrence


    تحقیر

  • animosity


    تضاد

  • antipathy


    دشمنی

  • disdain


    بدخواهی

  • hostility


    رنجش

  • antagonism


    تندی

  • distaste


    سردی

  • enmity


    رد

  • malice


    نارضایتی

  • resentment


    اعدام

  • acrimony


    کینه

  • coldness


    بدخیمی

  • disapproval


    تعصب

  • disgust


    تنفر شدید

  • displeasure


    آنیموس

  • execration


    تلخی

  • grudge


  • malignance


  • pique


  • prejudice


  • repugnance


  • revulsion


  • animus


  • bitterness


  • contempt


antonyms - متضاد

  • عشق

  • affection


    محبت

  • amour


    جاذبه

  • attraction


    پرستش

  • adoration


    میل


  • تعلق خاطر

  • devotion


    علاقه

  • fondness


    تحسین

  • admiration


    رفاقت

  • amity


    ardorUS

  • ardorUS


    ardourUK

  • ardourUK


    بی قراری

  • besottedness


    بت پرستی

  • idolatry


    شیفتگی

  • infatuation


    عاشقی

  • adulation


    قدردانی

  • amorousness


    تصویب

  • appreciation


    برکت


  • لذت بسیار

  • blessing


    شادی

  • delight


    مهربانی

  • happiness


    دوست داشتن

  • kindness


    لذت

  • liking


    توجه


  • تندخویی


  • اسیر شدن

  • ardency


    فداکاری

  • captivation


    دوست داشتنی

  • devotedness


    احترام

  • endearment


  • esteem


لغت پیشنهادی

converging

لغت پیشنهادی

sympathize

لغت پیشنهادی

appetizers