lie
lie - دروغ
N/A - N/A
UK :
US :
دروغ گو
قرار گرفتن در موقعیتی که در آن بدن شما صاف روی زمین، روی تخت و غیره باشد
خود را در موقعیتی قرار دهید که در آن بدن شما صاف روی زمین یا روی تخت باشد
قرار گرفتن در وضعیت صاف روی یک سطح
if a problem an answer blame etc lies somewhere it is caused by exists, or can be found in that thing person or situation
اگر یک مشکل، پاسخ، سرزنش و غیره در جایی نهفته باشد، ناشی از آن چیز، شخص یا موقعیت است، وجود دارد یا می توان آن را یافت.
اگر شهر، روستا و غیره در مکانی خاص قرار دارد، در آن مکان است
اگر چیزی پیش روی شما باشد، در آینده و غیره باشد، در آینده برای شما اتفاق خواهد افتاد
در یک حالت یا شرایط خاص قرار گرفتن
اگر کسی در مکان خاصی دراز بکشد، در آنجا دفن می شود
گفتن عمدا به کسی چیزی که درست نیست
اگر یک عکس، حساب و غیره دروغ باشد، حقایق واقعی یا وضعیت واقعی را نشان نمی دهد
دروغ گفتن، به خصوص در مورد چیزی که خیلی مهم نیست – مخصوصاً توسط کودکان استفاده می شود
اختراع یک داستان، توضیح و غیره به منظور فریب دادن کسی
با دادن اطلاعات نادرست یا ناقص، کسی را وادار به باور کردن چیزی کند که درست نیست
فقط بخشی از حقیقت را به کسی گفتن - اغلب برای گفتن غیر مستقیم اینکه کسی دروغ می گوید استفاده می شود
دروغ گفتن در دادگاه
چیزی که می گویید یا می نویسید که می دانید نادرست است
دروغی که می گویید تا کسی را ناراحت نکنید
یک دروغ، به خصوص در مورد چیزی که خیلی مهم نیست - به ویژه توسط کودکان استفاده می شود
یک دروغ - یک استفاده بسیار غیر رسمی
جمله ای که درست نیست، به ویژه جمله ای که قصد دارد تصور نادرستی در مورد کسی یا چیزی به مردم بدهد
یک دروغ - به ویژه زمانی استفاده می شود که می خواهید از گفتن کلمه دروغ اجتناب کنید
a statement that is not true especially one that is intended to give people the wrong idea about someone or something
داستان یا ادعایی که کسی برای فریب دادن کسی اختراع کرده است یا عمل انجام این کار
جرم نوشتن دروغ هایی که می تواند باعث شود مردم نسبت به کسی نظر بدی داشته باشند، به خصوص در روزنامه یا مجله
جرم دروغ گفتن که می تواند باعث شود مردم نسبت به کسی نظر بدی داشته باشند، یا اظهاراتی نادرست که این کار را انجام می دهد.
the crime of writing lies that could make people have a bad opinion of someone especially in a newspaper or magazine
قرار گرفتن یا حرکت در موقعیت افقی روی یک سطح
the crime of speaking lies that could make people have a bad opinion of someone or an untrue statement which does this
اگر چیزی در مکان، موقعیت یا جهت خاصی باشد، در آن مکان، موقعیت یا جهت است
خارج شدن
If something lies in a particular place position or direction it is in that place position or direction
اگر مسئولیت، سرزنش، تصمیم، انتخاب و... متوجه کسی باشد، مسئولیت دارد، باید تصمیم بگیرد و غیره.
هنگامی که جسد یک شخص مهم در حالت خوابیده است، به گونه ای تنظیم می شود که مردم بتوانند قبل از دفن آن را ببینند و احترام کنند.
If responsibility blame a decision a choice etc. lies with someone they have responsibility must make the decision etc.
When the dead body of an important person lies in state it is arranged so that the public can see and honour it before it is buried
دراز کشیدن در رختخواب
دراز کشیدن در ساحل
به پهلو دراز بکشم
گربه ای جلوی آتش دراز کشیده بود.
او شب ها بیدار دراز می کشد و نگران است.
خودکاری روی میز گذاشته بود.
یک جفت کفش قدیمی تان در پایین کمد لباس خوابیده است.
این رودخانه در 30 کیلومتری جنوب قرار دارد.
این تیم در رده سوم لیگ قرار دارد.
در اینجا جسد مری تیلور (= اینجا جایی است که مری تیلور دفن شده است) نهفته است.
چندین خانه خالی در شهر وجود دارد.
شهر ویران شده بود.
کشتی در نزدیکی سواحل اسپانیا قرار دارد.
سخت ترین بخش رقابت هنوز در پیش روی ماست.
Responsibility for the disaster must ultimately lie with the government.
مسئولیت این فاجعه باید در نهایت بر عهده دولت باشد.
تقصیر کجاست؟
هزاران نفر در حالی که جسد او در حالت خوابیده بود برای ادای احترام آمدند.
به من دروغ میگی؟
به او اعتماد نکنید - او دروغ می گوید.
من فکر می کنم او در مورد سن خود دروغ می گوید.
وقتی گفتم از مدل موی او خوشم می آید دروغ گفتم.
مکانیک به پشت زیر ماشین من دراز کشیده بود.
دوست دارم جلوی آتش دراز بکشم و بخوانم.
رودخانه در 40 مایلی جنوب ما قرار دارد.
شما نباید آن چک را در اطراف (= نه در جای خود) بگذارید.
هر دو شاهد در مورد آنچه اتفاق افتاده به پلیس دروغ گفتند.
او به دروغ از مقابل نگهبانان گذشت.
گزارش او پر از دروغ و اطلاعات نادرست است.
fabrication
ساخت
falsehood
دروغ
fib
فیب
untruth
فریب
deception
داستان
falsity
تحریف
حرف دو پهلو
falsification
اختراع
prevarication
دروغگویی
invention
اطلاعات غلط
mendacity
بی صداقتی
misinformation
اطلاعات نادرست
dishonesty
اغراق
disinformation
اسطوره
exaggeration
شهادت دروغ
شام
perjury
عدم دقت
sham
خوک
deceit
ادعای انگلستان
inaccuracy
تظاهر به ایالات متحده
porky
دروغ مصلحتی
pretenceUK
تقلب
pretenseUS
اعوجاج
شایعات
نیرنگ
dissimulation
ارائه اطلاعات نادرست
distortion
gossip
guile
misrepresentation
misstatement