fiction

base info - اطلاعات اولیه

fiction - داستان

noun - اسم

/ˈfɪkʃn/

UK :

/ˈfɪkʃn/

US :

family - خانواده
non-fiction
غیر داستانی
fictional
تخیلی
fictitious
ساختگی
fictionalize
تخیلی کردن
google image
نتیجه جستجوی لغت [fiction] در گوگل
description - توضیح
  • books and stories about imaginary people and events


    کتاب ها و داستان هایی درباره افراد و رویدادهای خیالی


  • چیزی که مردم از شما می‌خواهند باور کنید درست است اما درست نیست

  • the type of book or story that is written about imaginary characters and events and not based on real people and facts


    نوع کتاب یا داستانی که در مورد شخصیت ها و رویدادهای خیالی نوشته می شود و بر اساس افراد واقعی و واقعی نیست


  • گزارش یا اظهاراتی نادرست که وانمود می کنید درست است

  • the type of book or story that is written about imaginary characters and events and does not describe real people or deal with facts, or a false report or statement that you pretend is true


    نوع کتاب یا داستانی که در مورد شخصیت‌ها و رویدادهای خیالی نوشته شده است و افراد واقعی را توصیف نمی‌کند یا به واقعیت‌ها نمی‌پردازد، یا گزارش یا گفته‌ای نادرست که وانمود می‌کنید درست است.

  • science-fiction novels


    رمان های علمی تخیلی

  • It is a fiction that unemployment can be solved by some economic theory.


    این یک تخیل است که بیکاری را می توان با برخی نظریه های اقتصادی حل کرد.


  • هیچ کس نمی خواهد بخشی از یک داستان باشد، و حتی اگر آن داستان واقعی باشد، کمتر.

  • The best fiction conveys the richness of life.


    بهترین داستان غنای زندگی را می رساند.

  • Why is Miami such a ripe setting for crime fiction?


    چرا میامی چنین محیطی آماده برای داستان های جنایی است؟

  • Chandler remains the greatest exponent of detective fiction.


    چندلر همچنان بزرگترین نماینده داستان های پلیسی است.


  • گاهی اوقات تشخیص واقعیت از داستان دشوار است.

  • Anthony's first books were historical fiction.


    اولین کتاب های آنتونی داستان های تاریخی بودند.

  • The really astonishing thing is how fiction and reality can blur.


    نکته واقعاً شگفت‌انگیز این است که چگونه داستان و واقعیت می‌توانند محو شوند.

  • His first novel won a prize for modern fiction.


    اولین رمان او برنده جایزه ادبیات داستانی مدرن شد.

  • So much modern fiction is full of sex and violence.


    بسیاری از داستان های مدرن پر از سکس و خشونت است.

  • The art of fiction is dead.


    هنر داستان مرده است.

  • Although it is a work of fiction it is based on fact.


    اگرچه این یک اثر تخیلی است، اما بر اساس واقعیت است.

  • Such issues are the subject of information books and works of fiction.


    چنین موضوعاتی موضوع کتاب های اطلاعاتی و آثار داستانی است.

  • The president denied that he was ill labelling the report pure fiction.


    رئیس جمهور بیماری خود را رد کرد و این گزارش را داستانی ناب خواند.

  • Adopting the style of romantic fiction she said, ''I love him passionately''.


    او با اقتباس از سبک داستان های رمانتیک، گفت: من عاشقانه او را دوست دارم.

  • This small band of women writers dominated the romantic fiction market for a number of years.


    این گروه کوچک از نویسندگان زن برای چند سال بر بازار داستان های رمانتیک تسلط داشتند.


  • یک رمان علمی تخیلی

  • The fiction however reads like an attempt to break out of this self-imposed restriction.


    با این حال، داستان مانند تلاشی برای خروج از این محدودیت خودساخته است.

  • I'm taking a class in Victorian fiction.


    من در کلاس داستان های ویکتوریایی شرکت می کنم.

example - مثال

  • یک اثر داستانی عامه پسند

  • historical/romantic/crime fiction


    داستانی تاریخی/عاشقانه/جنایی

  • to write/read fiction


    برای نوشتن / خواندن داستان


  • یک نویسنده داستان های جنایی

  • Don't believe what she says—it's pure fiction!


    حرف های او را باور نکنید - این یک داستان ناب است!

  • For years he managed to keep up the fiction that he was not married.


    او سال ها موفق شد این داستان را حفظ کند که ازدواج نکرده است.

  • She has written novels and short fiction.


    او رمان‌ها و داستان‌های کوتاه نوشته است.

  • a well-known writer of crime fiction


    نویسنده مشهور داستان های جنایی

  • She has written over 20 works of fiction.


    او بیش از 20 اثر داستانی نوشته است.

  • She still tries to maintain the fiction that she is happily married.


    او هنوز هم سعی می کند این داستان را حفظ کند که ازدواج خوشبختی دارد.

  • Fact and fiction became all jumbled up in his report of the robbery.


    واقعیت و تخیل در گزارش او از دزدی به هم ریخته شد.

  • The book is a work of fiction and not intended as a historical account.


    این کتاب یک اثر تخیلی است و به عنوان یک روایت تاریخی در نظر گرفته نشده است.

  • a writer of children's fiction


    نویسنده داستان های کودک

  • At work she kept up the fiction that she had a university degree.


    در محل کار او به این تخیل ادامه داد که مدرک دانشگاهی دارد.

  • When he's telling you something you never know what's fact and what's fiction.


    وقتی او چیزی به شما می گوید، هرگز نمی دانید چه چیزی واقعیت است و چه چیزی تخیلی.

  • She wrote detective fiction and made a good living at it.


    او داستان‌های پلیسی می‌نوشت و از این طریق زندگی خوبی می‌کرد.

  • It was a fiction though widely believed, that he had once been rich.


    این یک داستان تخیلی بود، اگرچه عموماً معتقد بودند که او زمانی ثروتمند بوده است.

  • The characters in the movie are purely fictional.


    شخصیت های فیلم کاملاً تخیلی هستند.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

  • حقیقت

  • materiality


    مادی بودن


  • واقعیت


  • مستند

  • documentary


    غیر داستانی

  • nonfiction


    واقعی بودن

  • non-fiction


    صداقت

  • actuality


    زندگی واقعی

  • factuality


    جهان واقعی

  • honesty


    تراژدی


  • کش رفتن


  • مستقیم بودن


  • واقع گرایی


  • ستایش

  • directness


    ملموس بودن

  • realism


    ماده

  • praise


    اساسی بودن

  • verity


    صحت

  • tangibility


    حقیقت گرایی


  • اصل

  • substantiality


  • actualness


  • veracity


  • truism


  • axiom


لغت پیشنهادی

zeroing

لغت پیشنهادی

sexiest

لغت پیشنهادی

negotiation