folk
folk - مردم
noun - اسم
UK :
US :
مردم
موسیقی محلی
folk art stories, customs etc are traditional and typical of the ordinary people who live in a particular area
هنرهای عامیانه، داستان ها، آداب و رسوم و غیره سنتی و معمولی برای مردم عادی است که در یک منطقه خاص زندگی می کنند
افراد، به ویژه آنهایی که از یک گروه یا نوع خاص هستند
هنگام صحبت غیر رسمی با گروهی از افراد استفاده می شود
someone's parents
پدر و مادر کسی
موسیقی مدرن و آهنگ هایی که به سبکی شبیه به موسیقی سنتی سروده می شوند
traditional to or typical of a particular group or country especially one where people mainly live in the countryside, and usually passed on from parents to their children over a long period of time
سنتی یا معمولی یک گروه یا کشور خاص، به ویژه کشوری که مردم آن عمدتاً در روستا زندگی می کنند و معمولاً در مدت طولانی از والدین به فرزندانشان منتقل می شوند.
Folk art expresses something about the lives and feelings of ordinary people in a particular group or country especially those living in the countryside
هنر عامیانه چیزی در مورد زندگی و احساسات مردم عادی در یک گروه یا کشور خاص، به ویژه کسانی که در روستا زندگی می کنند، بیان می کند.
سنتی یا معمولی مردم یک گروه یا کشور خاص
اما بعد از هر کار 100 نفر هستند.
پدر و مادر او مردم روستایی سخت کوش بودند.
اکثر مردم اطراف اینجا بسیار دوستانه هستند.
جاه طلبی استلا این است که با افراد قدیمی شغلی پیدا کند.
ما میخواهیم افراد زیبایی را ببینیم که میتوانیم به آنها حسادت کنیم، نه مردم عادی که ما را به یاد خودمان میاندازند.
رادیو مردمی چند تکلیف برای انجام دادن بین الان تا پنجشنبه دارند.
مانند مردم، این یک فرآیند طبیعی است، به سادگی بازتابنده.
جوانان باید مکانی داشته باشند که بتوانند عصرها به آنجا بروند.
من به دیگر مادران فراری پیوستم - و پدران و جوان ترها و افراد مسن تر.
مردم عادی طبقه کارگر
من شغلی را می خواهم که با افراد مسن یا بچه ها کار کنم.
مردمی که به خانه برگشته اند (= از جایی که از آنجا آمده اید)
مردم می گویند که او مرد سختی است.
مانند بسیاری از مردم، من از یک وسترن مناسب لذت می برم.
خوب، مردم، امروز چه کار می کنیم؟
حال مردم شما چطور است؟
آخر هفته می روم به دیدن دوستانم.
مردم روستایی
townsfolk
مردم شهر
farming folk
قوم کشاورز
مکان هایی که برای مردم شهر جذاب است
فستیوال/ کنسرت فولکلور
مردم قدیمی
مردم عادی نمی توانند چنین ماشین هایی را بخرند.
بسیار خوب، مردم، شام آماده است!
من به خانه می روم تا مردمم را ببینم.
من از گوش دادن به موسیقی محلی (موسیقی) لذت می برم.
folk singers
خوانندگان محلی
یک کلوپ/جشنواره مردمی
فرهنگ عامیانه
هنر عامیانه
folk dancing
رقص محلی
folk art/dance
هنر عامیانه/رقص
هر کس
جمعیت
populace
نوع بشر
humankind
عمومی
جامعه
بشریت
humanity
بشر
mankind
ساکنان
inhabitants
گونه ها
شهروندی
citizenry
مردم
denizens
انسان
folks
افراد
humans
اشخاص حقیقی
persons
فانی ها
individuals
روح ها
mortals
جهان
residents
مدیریت
souls
نیم نگاهی می کند
انجمن
ménage
کنفدراسیون
peeps
گروه
خانواده
confederation
توده ها
ملت
ملیت
masses
پرولتاریا
menage
nationality
proletariat