not
not - نه
adverb - قید
UK :
US :
used to form a negative phrase after verbs like be can have will must etc., usually used in the short form n't in speech
برای تشکیل یک عبارت منفی بعد از افعالی مانند be، can، have، will، must و غیره استفاده می شود که معمولا در شکل کوتاه n't در گفتار استفاده می شود.
برای دادن معنی منفی به کلمه یا گروه بعدی از کلمات استفاده می شود
بعد از افعالی مانند «ترس»، «امید»، «مظنون» و غیره در پاسخهای کوتاه و منفی استفاده میشود
می گفت اگر اتفاقی نیفتد وضعیت چگونه خواهد بود
برای بیان این احتمال استفاده می شود که ممکن است چیزی اتفاق نیفتد
گاهی اوقات در پایان یک عبارت استفاده می شود تا نشان دهد منظور شما از آنچه گفته اید نیست
برای منفی کردن یک کلمه یا گروهی از کلمات یا برای دادن معنی مخالف به یک کلمه یا کلمات استفاده می شود
نه خیلی دور به زمانی در آینده نزدیک یا گذشته نزدیک اشاره دارد
او را ندید / ندید.
It’s not/It isn’t raining.
نیست/باران نیست.
It's cold isn't it?
سرد است، نه؟
گوشت نمی خوری؟
از اینجا نمیتونم ببینم
او نباید برود.
او به من هشدار داد که دیر نکنم.
من متاسفم که آنها را ندیده بودم.
همه موافق نیستند.
هنوز تصمیم نگرفته بودند.
‘Who's next?’ ‘Not me.’
بعدی کیست؟ من نه.
«در مدرسه چه میکردی؟» «خیلی زیاد نیست.»
پدر و مادر بودن آسان نیست (= سخت است).
هر روز نیست که با یک بازیگر مشهور آشنا می شوید.
آیا او آنجا خواهد بود؟ امیدوارم نه.
«آماده است؟» «میترسم نه.»
آیا او می داند؟ باور نمی کنم.
نمیدونم راست میگه یا نه
اینکه موفق می شوید یا نه بستگی به میزان مهارت شما دارد.
«مقداری دیگر؟» «برای من نیست، متشکرم.»
«میتوانم این را بیرون بریزم؟» «مطمئناً نه.»
او یک قدمی من ایستاده بود.
همه اینها می تواند در آینده ای نه چندان دور (= به زودی) اتفاق بیفتد.
دیدگاه او در این مورد یک میلیون مایل از (= نزدیک) من دور نبود.
خوب، به نظر می رسد یک شب سرگرم کننده است - نه!
او با من صحبت نکرد - حتی یک کلمه.
خیلی ممنون. اصلا نه.
اگر من سیگار بکشم اذیتت می کند؟ اصلا نه.
او نه تنها متن را نوشت، بلکه تصاویر را نیز انتخاب کرد.
او نه تنها کتاب را خواند، بلکه آنچه را که خوانده بود به یاد آورد.
او ننوشته است - نه این که گفته باشد.
دور از
noway
به هیچ وجه
مخالف
قطب جدا از
هرچیزی جز
اصلا
یک راه طولانی از
متفاوت از
نه کاملا
ابدا
بدون حساب
بر خلاف
نه دقیقا
بدون درجه
تحت هیچ شرایطی
قطعا نه
هیچ یک
کاملا برعکس
مطمئنا نه
بیمار
نه
به ندرت
هرگز
نه یک لحظه
در هیچ زمان
scarcely
قطعا
به وضوح
بدون شک
unquestionably
مسلما
غیر قابل انکار
undeniably
مثبت
positively
به طور قطعی
categorically
بدون تردید
undisputedly
بی چون و چرا
unmistakably
به طور غیر قابل بحث
indubitably
بی شک
بدون سوال
incontestably
فراتر از سوال
incontrovertibly
غیر قابل بحث
irrefutably
در واقع
undoubtably
بدون استدلال
undoubtedly
فراتر از هر شکی
برای یک واقعیت
برای برخی
مطمئنا
doubtlessly
inarguably
indisputably
unarguably
conclusively