indeed
indeed - در واقع
adverb - قید
UK :
US :
برای تاکید بر یک جمله یا پاسخ استفاده می شود
برای معرفی یک بیانیه اضافی که بر آنچه شما گفتید تأکید یا پشتیبانی می کند استفاده می شود
با خیلی و یک صفت یا قید برای تأکید بر یک عبارت یا توصیف استفاده می شود
برای نشان دادن اینکه از چیزی که کسی به تازگی به شما گفته است متعجب یا عصبانی هستید استفاده می شود
واقعاً یا مطمئناً اغلب برای تأکید بر چیزی استفاده می شود
برای بیان اینکه چیزی درست است استفاده می شود
برای افزودن برخی اطلاعات اضافی که چیزی را که شما گفتید توسعه می دهد یا پشتیبانی می کند استفاده می شود
برای ابراز تعجب، عصبانیت یا عدم اعتقاد یا علاقه استفاده می شود
(برای تأکید بر چیزی که گفته شده یا قرار است گفته شود استفاده می شود) واقعاً; براستی
Indeed همچنین برای روشن کردن چیزی یا اضافه کردن به چیزی که قبلاً گفتید استفاده می شود
Although twenty years have passed since that night I can still remember everything about it very clearly indeed.
اگرچه بیست سال از آن شب گذشته است، اما هنوز می توانم همه چیز را در مورد آن به وضوح به یاد بیاورم.
اینها در واقع گزاره های بسیار مهمی هستند.
به هر حال، اولین شکل از بوبو در فیلم واقعاً یک جغد واقعی بود.
یک چیز بسیار بسیار متوسط در واقع، مانند یک سیب زمینی.
و در واقع، راشه نزدیک تر می شد.
اقلیت ها به خوبی حضور ندارند. در واقع، این شهر تنها یک عضو سیاهپوست شورای شهر دارد.
در واقع، ساعات طولانیتر صرفاً به معنای زغال سنگ فروخته نشده بیشتر است.
از آنجایی که یک بازی سه بعدی است، می توانید اشیا را از هر زاویه ای مشاهده کنید، یا در واقع خودتان!
واقعا از شما ممنونم!
واقعا از شنیدن خبر فوت پدرت خیلی ناراحت شدم.
سه ماه گذشته واقعاً برای این شرکت بسیار خوب بوده است.
آیا او خیلی عصبانی بود؟ در واقع او بود.
‘Do you agree?’ ‘Indeed I do/Yes, indeed.’
آیا موافق هستید؟
‘You said you'd help?’ ‘I did indeed—yes.’
«تو گفتی که کمک میکنی؟» «من واقعاً انجام دادم - بله.»
It is indeed a remarkable achievement.
این در واقع یک دستاورد قابل توجه است.
اصلا برام مهم نیست در واقع، من خوشحال خواهم شد کمک کنم.
جوانان امروزی در جامعه ای مرفه تر از پدربزرگ ها و مادربزرگ ها و در واقع حتی والدینشان زندگی می کنند.
واقعا یک روح! من هرگز چیزی به این احمقانه نشنیده بودم.
چرا این کار را کرد؟ چرا واقعا؟
در واقع، این می تواند بدترین فاجعه زیست محیطی اروپا در قرن حاضر باشد.
شواهد حاکی از آن است که ممکن است در واقع اشتباهاتی رخ دهد.
ما واقعاً در دوران عجیبی زندگی می کنیم.
بسیاری از مردم واقعاً بسیار فقیر هستند.
این سگ شماست؟ «این واقعاً است.»/«حقیقت است».
بله، من واقعاً این را گفتم.
برای چنین موجوداتی، سرعت مهم نیست - در واقع نتیجه معکوس دارد.
من خوشحالم و واقعاً افتخار می کنم که با این پروژه همراه هستم.
او گفت تا دوشنبه برنمی گردد. آیا او، در واقع؟
کی افزایش حقوق خواهیم داشت؟ واقعا کی؟
اگر او واقعاً کار خود را رها کرده است، از خودم پرسیدم، چرا او هنوز اینجاست؟
از نقطه نظر پزشکی، این کشف ممکن است در واقع یک خبر بسیار بزرگ باشد.
Indeed (= When you really think about it), why should you follow a doctor’s advice to the letter when you feel like Superman?
به راستی (= وقتی واقعاً به آن فکر می کنید)، چرا وقتی احساس می کنید سوپرمن هستید، باید به توصیه های یک پزشک کاملاً عمل کنید؟
یافتن کار غیرممکن بود و در واقع، ادامه یافتن کار سختتر میشد.
قطعا
واقعا
براستی
در حقیقت
مسلما
undeniably
غیر قابل انکار
undoubtedly
بی شک
verily
بسيار خوب
veritably
مطمئنا
به طور قطعی
alright
به وضوح
assuredly
بدون شک
categorically
به آسانی
زوج
آرام
doubtless
غیر قابل بحث
بی چون و چرا
به طور غیر قابل بحث
forsooth
بدون استدلال
genuinely
بنابراین
inarguably
خیلی خوب
incontestably
نه
incontrovertibly
indisputably
plainly
unarguably
unquestionably
nay
doubtfully
با شک
dubiously
به طرز مشکوکی
indefinite
نامعین
questionably
سوال برانگیز
suspiciously
با شک ایالات متحده
skepticallyUS
بدبینانه انگلستان
scepticallyUK
با بی اعتمادی
mistrustfully
به طور نامحدود
doubtingly
به طور نامشخص
indefinitely
به طور مبهم
distrustfully
به دروغ
indistinctly
نادقیق
vaguely
به صورت متقلبانه
falsely
نادرست
inaccurately
اشتباه
fraudulently
خمیده
incorrectly
با تردید
mistakenly
اسکانت
askance
آزمایشی
hesitantly
بلاتکلیف
askant
به طور نامطمئن
tentatively
بی اراده
undecidedly
uncertainly
irresolutely
ambiguously
hesitatingly