introduce
introduce - معرفی کنید
verb - فعل
UK :
US :
اگر شخصی را به شخص دیگری معرفی کنید، برای اولین بار نام یکدیگر را به او می گویید
برای استفاده از یک طرح، سیستم یا محصول برای اولین بار
آوردن یک نوع چیز به جایی برای اولین بار
چیزی را به کسی نشان دادن یا برای اولین بار در مورد آن به او بگویید
to speak at the beginning of and sometimes during a television or radio programme, or at the beginning of a public event
صحبت کردن در آغاز و گاهی در طول یک برنامه تلویزیونی یا رادیویی یا در آغاز یک رویداد عمومی
ایجاد یک شروع جدید برای وقوع یا وجود در یک موقعیت
برای ارائه رسمی قانون جدید احتمالی برای بحث
قرار دادن چیزی با دقت در چیز دیگری
برای اولین بار در دسترس قرار دادن یک محصول یا خدمات جدید
برای اولین بار سهام، سهام و غیره را در بورس در دسترس قرار دهید
برای استفاده از یک سیستم، قانون، روش و غیره برای اولین بار
برای کمک به کسی که با یک فرد یا محصول جدید آشنا شود
to formally present a new law so that it can be discussed and voted on by a parliament, CONGRESS etc
ارائه رسمی قانون جدید به طوری که در مجلس، کنگره و غیره قابل بحث و رأی گیری باشد
برای اولین بار استفاده، بهره برداری، یا مکانی را به کار انداختن
برای گفتن نام شخص دیگری در اولین ملاقات
آغاز چیزی بودن
to speak or write before the beginning of a performance programme or book and give information about it; to tell an audience about the person who is going to speak sing etc.
صحبت کردن یا نوشتن قبل از شروع اجرا، برنامه یا کتاب و دادن اطلاعات در مورد آن؛ برای گفتن به مخاطب در مورد شخصی که قرار است صحبت کند، آواز بخواند و غیره.
ترتیبی دهد که شما ملاقات کنید و نام شخص دیگری را یاد بگیرید
معرفی نیز به معنای ارائه رسمی شخصی به یک گروه است
برای اولین بار استفاده از چیزی یا قرار دادن چیزی در مکانی جدید
برای در دسترس قرار دادن کالا یا خدمات برای خرید برای اولین بار
برای اولین بار در دسترس قرار دادن سهام و غیره
برای شروع استفاده از یک سیستم، قانون یا روش جدید
تا رسماً قانون جدیدی را پیشنهاد کند تا در پارلمان مورد بحث و رأی گیری قرار گیرد
ادغام بانک ها دوره ای از عدم اطمینان را در بازارهای مالی ایجاد کرد.
این کنسرت توسط ریچارد بیکر معرفی خواهد شد و موسیقی ای که قرار است بشنویم را شرح خواهد داد.
انیشتین نظریه نسبیت خود را در سال 1915 در یک مقاله علمی معرفی کرد.
نزدیک به 60 مدل کامپیوتر نوت بوک در سال 1991 معرفی شد.
قاضی حکم داد که مدارک قابل ارائه در دادگاه نیست.
بله، سال گذشته در مهمانی شما معرفی شدیم.
اجازه بدهید مادرم را معرفی کنم.
خواننده اصلی هر یک از اعضای گروه را معرفی کرد.
او مرا به عنوان یکی از اعضای جدید شرکت معرفی کرد.
او در مهمانی به من یک دختر یونانی را معرفی کرد.
او به عنوان یک رمان نویس سرشناس به من معرفی شد.
سو و جو توسط یک دوست مشترک معرفی شدند.
ما قبلاً ملاقات کرده ایم، اما به طور رسمی معرفی نشده ایم.
میتوانم خودم را معرفی کنم؟ من هلن رابینز هستم.
رئیس خود را معرفی کرد و بحث را باز کرد.
«کی، این استیو است.» «بله، میدانم—ما قبلاً خودمان را معرفی کردهایم».
او مطمئن شد که خودش را به همه همکاران جدیدش معرفی می کند.
برنامه بعدی توسط مری دیوید معرفی خواهد شد.
خوشحالم که اولین مهمان خود را در برنامه امشب معرفی می کنم…
موضوع را معرفی کنید و نظر خود را به اختصار بیان کنید.
هر ایده جدید باید در یک پاراگراف جدید معرفی شود.
در فصل 3 نویسنده مفهوم کلاس درس یادگیرنده محور را به خوانندگان معرفی می کند.
اولین سخنرانی دانشجویان را با موضوعات اصلی دوره آشنا می کند.
اولین بار توسط برادر بزرگترش با مواد مخدر آشنا شد.
او عشق خود را به تیراندازی با کمان از زمانی که توسط یکی از همکارانش به این ورزش معرفی شد، افزایش داد.
او بود که برای اولین بار لذت قایقرانی را به من معرفی کرد.
این شرکت اخیراً سیستم مدیریت انبار جدیدی را معرفی کرده است.
قانونی برای تضمین سفر رایگان اتوبوس برای همه بازنشستگان وضع خواهد شد.
قانون جدید در سال 2007 معرفی شد.
روانشناسان اولین بار این اصطلاح را در اوایل دهه 1990 معرفی کردند.
برای معرفی اقدامات/اصلاحات
ما قصد داریم چند تغییر را در سیستم معرفی کنیم.
The government plans to gradually introduce the latest technology into all schools.
دولت قصد دارد به تدریج آخرین فناوری را در تمام مدارس وارد کند.
گروههای موسیقی از لندن علاقه زیادی به این نوع موسیقی داشتند.
تم آهسته موومان اول را معرفی می کند.
برخی از گونه های جدید به طور تصادفی از اروپا به استرالیا معرفی شدند.
با معرفی بزها به جزیره، الگوهای پوشش گیاهی تغییر کرد.
حاضر
acquaint
آشنا کردن
acquaint with
آشنا با
present formally
به صورت رسمی ارائه شود
افتخارات را انجام دهید
آشنا شدن با
make known
شناساندن
مقدمه را انجام دهید
در تماس با
ارسال
پیشنهاد
پیشنهاد کند
proffer
پیشرفت
مناقصه
tender
قضیه
proposition
قرار دادن
ارائه
پیشنهاد می دهد
دادن
مطرح کردن
propound
اعلام
ژست
تولید کردن
مورد بحث
moot
نقل قول
به اشتراک بگذارند
impart
استناد کنند
مدافع
adduce
گام صدا
abolish
لغو کند
پایان
terminate
خاتمه دادن
cancel
لغو
از بین بردن
eradicate
ریشه کن کردن
extinguish
خاموش کردن
quash
جنس اوراق و شکسته
junk
لغو کردن
abrogate
رها کردن
به تدریج حذف شود
متوقف کردن
دور انداختن
discard
باطله
scrap
جتیسون
jettison
بستن
خلاص شدن از شر
discontinue
باطل
باطل کردن
annul
برداشتن
nullify
نفی کردن
revoke
روشن
معکوس
negate
خالی
repeal
سرکوب کردن
rescind
reverse
void
suppress