cite

base info - اطلاعات اولیه

cite - نقل قول

verb - فعل

/saɪt/

UK :

/saɪt/

US :

family - خانواده
citation
نقل قول
google image
نتیجه جستجوی لغت [cite] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She cited examples of companies the city has helped relocate or expand.


    او نمونه هایی از شرکت هایی را ذکر کرد که شهر به جابجایی یا گسترش آنها کمک کرده است.

  • Citing unnamed sources, the newspaper reports that the two companies are nearing a deal.


    این روزنامه به نقل از منابع ناشناس گزارش می دهد که این دو شرکت در حال نزدیک شدن به معامله هستند.

  • There is no reason to doubt the information in the articles cited above.


    هیچ دلیلی برای شک در اطلاعات موجود در مقالات ذکر شده در بالا وجود ندارد.

  • He cited personal reasons for his decision to resign.


    او دلایل شخصی خود را برای استعفا عنوان کرد.

  • The Bank of England has cited concerns about inflation for the first time in four years.


    بانک مرکزی انگلیس برای اولین بار در چهار سال گذشته به نگرانی در مورد تورم اشاره کرده است.

  • Their method is similar to those used by many studies cited in this report.


    روش آنها مشابه روشهایی است که توسط بسیاری از مطالعات ذکر شده در این گزارش استفاده شده است.

  • He cited his heavy workload as the reason for his breakdown.


    او دلیل از کار افتادن خود را حجم کاری سنگین عنوان کرد.

  • He cites no primary sources for his claims.


    او هیچ منبع اولیه ای برای ادعاهای خود ذکر نمی کند.

  • She cited a passage from the President’s speech.


    وی به بخشی از سخنان رئیس جمهور اشاره کرد.

  • She is the author most often cited in his work.


    او نویسنده ای است که بیشتر در آثارش از او نام برده می شود.

  • He was cited for contempt of court.


    او به دلیل اهانت به دادگاه مورد استناد قرار گرفت.

  • She was cited in the divorce proceedings.


    او در دادگاه طلاق مورد استناد قرار گرفت.

  • He was cited for bravery.


    از او به خاطر شجاعت یاد کردند.

  • Nobody mentioned anything to me about it.


    هیچکس چیزی در این مورد به من نگفت.

  • I promised not to refer to the matter again.


    قول دادم دیگه به ​​این موضوع اشاره نکنم.

  • Witnesses spoke of a great ball of flame.


    شاهدان از یک گلوله بزرگ شعله صحبت کردند.

  • Can you quote me an instance of when this happened?


    آیا می توانید یک نمونه از زمان وقوع این اتفاق را برای من نقل کنید؟

  • The most commonly cited reasons for stopping the treatment were side effects.


    بیشترین دلایل ذکر شده برای توقف درمان عوارض جانبی بود.

  • This is similar to the example cited above.


    این شبیه به مثال ذکر شده در بالا است.

  • She cited the case of Leigh v. Gladstone.


    او به پرونده Leigh v. Gladstone اشاره کرد.

  • One doctor cited the case of a three-year-old dying as a result of extreme obesity.


    یکی از پزشکان به مرگ یک کودک سه ساله در نتیجه چاقی مفرط اشاره کرد.

  • This album is often cited as an example of a truly great complete album.


    این آلبوم اغلب به عنوان نمونه ای از یک آلبوم کامل واقعا عالی ذکر می شود.

  • She cited three reasons why people get into debt.


    او به سه دلیل برای بدهکاری مردم اشاره کرد.

  • The company cited a 13 percent decline in new orders as evidence that overall demand for its products was falling.


    این شرکت کاهش 13 درصدی سفارشات جدید را به عنوان شاهدی بر کاهش تقاضای کلی برای محصولاتش ذکر کرد.

  • She cites both T.S. Eliot and Virginia Woolf in her article.


    او هر دو T.S. الیوت و ویرجینیا وولف در مقاله خود.

  • The lawyer cited two similar cases.


    این وکیل به دو مورد مشابه اشاره کرد.

  • He has been cited as the co-respondent in the divorce case.


    وی به عنوان متهم در پرونده طلاق ذکر شده است.

  • He cited a study of the devices as proof that the company knew they were dangerous.


    او از مطالعه این دستگاه ها به عنوان مدرکی برای اثبات خطرناک بودن آنها توسط شرکت یاد کرد.

  • Scientists cite this experiment as their main support for this theory.


    دانشمندان از این آزمایش به عنوان پشتوانه اصلی خود برای این نظریه یاد می کنند.

  • If you cite too many writers, readers will wonder if you have any ideas of your own.


    اگر تعداد زیادی از نویسندگان را ذکر کنید، خوانندگان تعجب خواهند کرد که آیا شما ایده ای از خودتان دارید یا خیر.

  • The mine operator was cited with 33 violations of federal safety standards.


    اپراتور معدن با 33 تخلف از استانداردهای ایمنی فدرال ذکر شد.

synonyms - مترادف

  • نقل قول

  • excerpt


    گزیده

  • extract


    استخراج کردن

  • reproduce


    تکثیر

  • recite


    از بر خواندن

  • adduce


    استناد کنند


  • نمونه، مثال


  • اشاره


  • تکرار

  • abstract


    خلاصه

  • cull


    کشتن


  • ارجاع


  • کپی 🀄


  • انتخاب کنید


  • کپی کردن

  • glean


    چیدن


  • نمونه در

  • snippet


    قطعه


  • انتخاب کردن


  • استخراج

  • parrot


    طوطی

  • paraphrase


    تفسیر

  • rehash


    بازگو کردن

  • retell


    تقلید کنید


  • برانگیختن

  • imitate


    سرقت ادبی ایالات متحده

  • elicit


    رجوع شود

  • plagiarizeUS


    قرعه کشی


  • اشاره به


  • allude to


antonyms - متضاد
  • conceal


    پنهان کردن، پوشاندن


  • انکار


  • فراموش کردن

  • insert


    درج کنید


  • گرفتن

  • withhold


    خودداری کنید

  • gainsay


    به دست آوردن

  • contradict


    تناقض دارند

  • renounce


    صرف نظر کردن

  • refute


    رد کردن

  • repudiate


    مخالفت کنند


  • مخالفت

  • dissent


    چشم پوشی کردن

  • abjure


    سلب مسئولیت

  • disclaim


    اعتراض


  • انکار کردن

  • disavow


    مخالف بودن


  • هدف - شی


  • کنار کشیدن


  • پس گرفتن


لغت پیشنهادی

gone

لغت پیشنهادی

via

لغت پیشنهادی

marvel