instance

base info - اطلاعات اولیه

instance - نمونه، مثال

noun - اسم

/ˈɪnstəns/

UK :

/ˈɪnstəns/

US :

family - خانواده
instant
فوری
instantaneous
فورا
instantly
به صورت آنی
instantaneously
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [instance] در گوگل
description - توضیح

  • نمونه ای از یک نوع موقعیت خاص


  • برای مثال زدن چیزی


  • یک موقعیت، رویداد یا واقعیت خاص، به ویژه نمونه ای از چیزی که به طور کلی اتفاق می افتد


  • یک موقعیت، رویداد یا واقعیت خاص


  • یکی دیگر از موارد رک گویی چارلز حمله او به انتخاب همسر خواهرش بود.

  • Another instance of Charles's outspokenness was his attack on his sister's choice of husband.


    این سه مورد نمونه هایی از تمدنی هستند که بر روی میراث خود کار می کند و به ندرت به طور کامل آشکار می شود.

  • These three cases are instances of a civilization working over its own heritage something rarely brought fully to light.


    اما در اینجا گلدینگ افراطی ترین نمونه را ارائه می دهد که چگونه ممکن است غم انگیز باشد.

  • But here Golding offers the extremest instance of how it might be tragic too.


    برای مثال، افزایش از 7000 به 8000 برابر با افزایش 14.3 درصدی بود.

  • The rise from 7,000 to 8,000, for instance equaled a gain of 14. 3 percent.


    به عنوان مثال، محققان پیوندهای شگفت انگیزی را بین تیلور و تعدادی از شخصیت های ادبی یافته اند.

  • Scholars have found for instance surprising links between Taylor and a number of literary figures.


    برای مثال، سیاست مالی به طور قابل ستایشی سخت است. هیچ نشانه‌ای از هیچ حرکتی از سوی دولت برای رشد وجود ندارد.

  • Fiscal policy for instance is commendably tight; there are no signs of any government-led dash for growth.


    الیزابت این را گفته بود و او، مانند بسیاری از موارد، بی سر و صدا حق داشت.

  • Elizabeth had said so and she had been, as she was in so many instances, quietly right.


    مجموعه‌ای از اصول را تشریح می‌کرد و نحوه عملکرد آنها را در موارد خاص نشان می‌داد.

  • It outlined a set of principles and indicated how they would work in particular instances.


    بنابراین، به‌جای هر نظریه‌ای درباره تمدن‌ها، اگر بخواهیم بفهمیم تمدن چیست، باید مصادیق واقعی را مطالعه کنیم.

  • Rather than any theory of civilizations, therefore we must study real instances if we wish to understand what civilization is.


    کت و شلوار خاکستری در برخی موارد با شلوار و صندل صورتی جایگزین شده است.

  • The grey suit has been replaced in some instances with pink trousers and sandals.


    برخی از مصرف کنندگان اکستازی واقعاً مرده اند، اما چنین مواردی بسیار نادر است.

  • Some users of Ecstasy have actually died, but such instances are very rare.


example - مثال
  • The report highlights a number of instances of injustice.


    این گزارش به تعدادی از موارد بی عدالتی اشاره می کند.

  • He admitted two instances of taking money from the till.


    او به دو مورد از گرفتن پول از تالار اعتراف کرد.

  • There have been several instances of that happening.


    چندین مورد از آن اتفاق افتاده است.

  • In most instances, there will be no need for further treatment.


    در بیشتر موارد، نیازی به درمان بیشتر نخواهد بود.

  • In rare instances, viral infections in the mother may be passed to the unborn child.


    در موارد نادر، عفونت های ویروسی در مادر ممکن است به جنین منتقل شود.


  • من معمولاً پیشنهاد می‌کنم مرخصی از کار داشته باشید، اما در این مورد مطمئن نیستم که این کار فایده‌ای داشته باشد.

  • Students described many instances in which they had felt uncomfortable speaking in class.


    دانش‌آموزان موارد بسیاری را توصیف کردند که در آن هنگام صحبت کردن در کلاس احساس ناراحتی می‌کردند.

  • This is one of the few instances where the director does not succeed.


    این یکی از معدود مواردی است که کارگردان موفق نمی شود.


  • به عنوان مثال، اگر یکی از کارکنان را در حال دزدی بیابید، چه می کنید؟

  • Murder petty theft and tax evasion, for instance all have different motives and consequences.


    به عنوان مثال، قتل، سرقت های کوچک و فرار مالیاتی، همگی انگیزه ها و پیامدهای متفاوتی دارند.


  • در مرحله اول به پلیس اطلاع دهید و سپس با شرکت بیمه خود تماس بگیرید.


  • در وهله اول، نامه ای از کارفرمای شما ممکن است تنها چیزی باشد که نیاز دارید.


  • میشه یه مثال بزنی که منظورت چیه؟

  • In some cases people have had to wait several weeks for an appointment.


    در برخی موارد افراد مجبور شده اند چندین هفته برای قرار ملاقات منتظر بمانند.

  • The aquarium has some interesting specimens of unusual tropical fish.


    این آکواریوم چند نمونه جالب از ماهی های گرمسیری غیر معمول دارد.

  • The statistics are a clear illustration of the point I am trying to make.


    آمارها گویای واضح نکته ای است که من سعی می کنم بیان کنم.

  • We have had instances of people who did not feel it was worth reporting a crime.


    ما مواردی از افرادی داشته‌ایم که احساس نمی‌کردند ارزش گزارش یک جرم را دارد.

  • There are still countless instances of women being paid less for doing the same work as men.


    هنوز موارد بی شماری وجود دارد که زنان برای انجام کارهای مشابه مردان دستمزد کمتری دریافت می کنند.

  • Experts cite the country as an instance where human rights violations could lead to international intervention.


    کارشناسان از این کشور به عنوان نمونه ای یاد می کنند که نقض حقوق بشر می تواند به مداخله بین المللی منجر شود.

  • Further information is required to determine the correct answer in any given instance.


    اطلاعات بیشتر برای تعیین پاسخ صحیح در هر مورد مورد نیاز است.

  • I cannot recall any other instance in modern times in which a huge and mighty state crumbled to dust.


    من نمی توانم هیچ مورد دیگری را در دوران مدرن به یاد بیاورم که در آن یک دولت عظیم و قدرتمند به خاک تبدیل شود.

  • In one instance several people had their mobile phones stolen.


    در یک مورد، تلفن های همراه چند نفر به سرقت رفتند.

  • It is not always helpful to draw analogies, but in this instance it is useful.


    ترسیم قیاس همیشه مفید نیست، اما در این مثال مفید است.

  • North America provides the most striking instance of European settlement on a grand scale.


    آمریکای شمالی بارزترین نمونه از سکونت گاه های اروپایی را در مقیاس بزرگ ارائه می دهد.

  • There are many documented instances of mass hysteria.


    موارد مستند زیادی از هیستری جمعی وجود دارد.


  • این مثال نشان می دهد که چقدر مهم است که قبل از استفاده از دستگاه بررسی کنید که به درستی کار می کند.

  • This is a classic instance of Dostoevsky's writing operating on two levels.


    این یک نمونه کلاسیک از نوشته های داستایوفسکی است که در دو سطح عمل می کند.

  • This is an instance of his general attitude to his employees.


    این نمونه ای از نگرش کلی او به کارمندانش است.


  • برای مثالی خاص از این مشکل: …

  • The website has a variety of interactive exercises (e.g. matching games, crosswords and quizzes).


    این وب سایت دارای انواع تمرین های تعاملی (مانند بازی های تطبیق، جدول کلمات متقاطع و آزمون ها) است.

  • The website has a variety of interactive exercises, including matching games, crosswords and quizzes.


    این وب سایت دارای انواع تمرین های تعاملی، از جمله بازی های تطبیق، جدول کلمات متقاطع و آزمون ها است.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

  • پنهان شدن

  • insert


    درج کنید

  • unquote


    نقل قول

لغت پیشنهادی

ably

لغت پیشنهادی

attracting

لغت پیشنهادی

incidents