hide
hide - پنهان شدن
verb - فعل
UK :
US :
to deliberately put or keep something or someone in a place where they cannot easily be seen or found
قرار دادن یا نگه داشتن عمدی چیزی یا شخصی در جایی که به راحتی قابل مشاهده یا یافتن نباشد
پوشاندن چیزی به طوری که به وضوح دیده نشود
رفتن یا ماندن در جایی که هیچ کس شما را نبیند یا پیدا نکند
نگه داشتن کسی در جایی که دیگران او را پیدا نکنند
احساسات، نقشه ها یا حقیقت واقعی خود را مخفی نگه دارید تا دیگران نتوانند آنها را بشناسند
دیدن یا یافتن چیزی را دشوار می کند یا احساسات واقعی خود را نشان نمی دهد
to hide something especially by carefully putting it somewhere. Also used when talking about hiding your feelings, especially in negative sentences
پنهان کردن چیزی، مخصوصاً با قرار دادن آن در جایی. همچنین هنگام صحبت در مورد پنهان کردن احساسات خود به خصوص در جملات منفی استفاده می شود
to put something over another thing that you do not want people to see in order to hide it completely
قرار دادن چیزی روی چیز دیگری که نمی خواهید مردم آن را ببینند تا کاملاً آن را پنهان کنند
to make someone or something seem like a different person or thing so that other people cannot recognize them
برای اینکه کسی یا چیزی شبیه شخص یا چیز دیگری به نظر برسد، به طوری که دیگران نتوانند آنها را تشخیص دهند
پنهان کردن چیزی با پوشاندن آن با موادی که آن را شبیه چیزهای اطراف آن می کند
برای ایجاد مشکل برای دیدن واضح چیزی
برای اینکه چیزی کمتر قابل توجه باشد، مثلاً یک مزه، یک بو، یک صدا یا یک احساس
مکانی که از آنجا می توانید حیوانات یا پرندگان را بدون دیده شدن توسط آنها تماشا کنید
پوست حیوان، مخصوصاً زمانی که برای استفاده برای چرم از آن جدا شده باشد
to put something or someone in a place where that thing or person cannot be seen or found or to put yourself somewhere where you cannot be seen or found
قرار دادن چیزی یا کسی در جایی که آن چیز یا شخص را نتوان دید یا یافت، یا خود را در جایی قرار دادی که نتوان آن را دید یا یافت
برای جلوگیری از دیده شدن چیزی
تا احساسی را نشان ندهد
اگر اطلاعاتی را از کسی مخفی کنید، به آن شخص اجازه نمی دهید آن را بداند
پوست قوی و ضخیم یک حیوان که برای ساختن چرم استفاده می شود
جایی که مردم می توانند حیوانات وحشی یا پرندگان را بدون توجه آنها تماشا کنند
to put something or someone in a place where the person or thing cannot be seen or found or to put yourself somewhere where you cannot be seen or found
قرار دادن چیزی یا کسی در جایی که آن شخص یا چیز دیده یا پیدا نشود، یا خود را در جایی که نتوانی دید یا پیدا کنی
اگر احساسات خود را پنهان کنید، آنها را نشان نمی دهید
اگر اطلاعاتی را از کسی مخفی می کنید، اجازه نمی دهید آن شخص از آن مطلع شود
پوست ضخیم قوی حیوانی که برای ساختن چرم استفاده می شود
پنهان یک شخص، خود آن شخص است، به ویژه. هنگامی که در مشکل
She's coming - we'd better hide!
او می آید - بهتر است پنهان شویم!
هر چه می خواهی از من بپرس - من چیزی برای پنهان کردن ندارم.
Dad's coming. Quick - hide!
بابا داره میاد سریع - پنهان شوید!
دیل پشت چند سطل زباله در کوچه پنهان شد تا اینکه مردها عبور کردند.
بنابراین راز من را می توان در پس حیله گری یک فیب تهاجمی پنهان کرد.
بیشتر صورتش با ریش پنهان شده بود.
نامه را در کشو پنهان کرد.
من اوراق خصوصی ام را مخفی نگه می دارم.
آنها مرا در اتاق زیر شیروانی خود از پلیس پنهان کردند.
Quick hide!
سریع، پنهان شوید!
زیر تخت پنهان شدم.
ما از تعقیب کنندگانمان در یک خانه خالی پنهان شدیم.
او تمام روز خود را در دفترش پنهان می کند.
صورتش را بین دستانش پنهان کرد.
خانه توسط درختان پنهان شده بود.
لبه کلاهش نیمی از صورتش را پنهان کرده بود.
هیچ آرایشی نمی توانست سن او را پنهان کند.
آنها سعی نکردند این واقعیت را پنهان کنند که فیلم بازسازی شده است.
من هرگز سعی نکرده ام حقیقت گذشته ام را پنهان کنم.
او تلاش کرد تا ناامیدی خود را پنهان کند.
They claim that they have nothing to hide (= there was nothing wrong or illegal about what they did).
آنها ادعا می کنند که چیزی برای پنهان کردن ندارند (= کاری که آنها انجام دادند اشتباه یا غیرقانونی نبود).
رفتار بی رحمانه او ماهیت خجالتی و حساسی را پنهان می کند.
نمی توانستم خوشحالی خود را از دیدن دوباره او پنهان کنم.
او لباس راحتی گشاد پوشیده بود که گناهان زیادی را پنهان می کرد.
کتاب را زیر تختش پنهان کرد.
جای بهتری برای پنهان کردنش پیدا می کنم.
به طرز ماهرانه ای زیر مبلمان پنهان شده بود.
می خواست فرار کند و پنهان شود.
او به راحتی می توانست در جنگل پنهان شود.
او به سرعت پشت یک گیاه بزرگ پنهان شد.
آنها در میان بوته ها پنهان شده بودند.
چهره هایی که در سایه ها پنهان شده اند
آنها از پلیس پنهان می شوند.
او رئیس جمهور را متهم کرد که ترجیح می دهد از حقیقت پنهان بماند.
او دهان ضعیفی داشت که آن را زیر ریش پنهان می کرد.
تلویزیون در گوشه ای پنهان شده بود.
دهکده های کوچک در اعماق تپه های نرم پنهان شده اند
conceal
پنهان کردن، پوشاندن
secrete
ترشح کنند
دفن کردن
cache
حافظه پنهان
camouflage
استتار
ensconce
محصور کردن
stash
ذخیره کردن
hive
کندو
قفل کردن
دور ذخیره کنید
stow away
انبار کردن
در مخفیگاه نگه دارید
در مخفیگاه قرار دهید
از دید دور نگه دارید
دور از دید قرار دادن
نمک دور
tuck away
دور انداختن
از سر راه برداشتن
hive away
کندو کردن
پوشش
صفحه نمایش
گیاه
deposit
سپرده
shield
سپر
پناه
ditch
گودال
بسته
place secretly
مخفیانه قرار دهید
پنهان شدن
نمایش دادن
نمایشگاه
در معرض گذاشتن
flaunt
به رخ کشیدن
brandish
به صدا درآوردن
flash
فلاش
نشان می دهد
advertise
تبلیغات
advertize
تبلیغ کردن
showcase
ویترین
uncover
برملا کردن
disport
منحرف کردن
promulgate
را اعلام کند
ویژگی
حاضر
broadcast
پخش
انتشار
آشکار ساختن
هوا
unveil
رونمایی کند
تولید کردن
unmask
نقاب برداری
manifest
آشکار
make known
شناساندن
عمومی کردن
رول کردن
راه افتاد
خود نمایی کردن
جلب توجه کنید
جلب توجه کند
تبلیغاتی به