salt
salt - نمک
noun - اسم
UK :
US :
یک ماده معدنی سفید طبیعی که برای طعم بهتر یا حفظ آن به غذا اضافه می شود
نوعی ماده شیمیایی که از ترکیب اسید با باز تشکیل می شود
نمک را به غذا اضافه کنید تا طعم آن بهتر شود
برای نگهداری غذا به آن نمک اضافه کنید
برای جلوگیری از یخ زدگی جاده ها نمک بریزید
با نمک نگهداری می شود
متشکل از آب نمک
(Strategic Arms Limitation Talks) talks between the US and the former Soviet Union which aimed to reach agreement about limiting the number of nuclear weapons that each country kept. Two SALT Treaties (=official agreements) were signed: SALT I (1972) and SALT II (1979).
(مذاکرات محدودیت تسلیحات استراتژیک) مذاکرات بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی سابق که هدف آن دستیابی به توافق در مورد محدود کردن تعداد سلاح های هسته ای هر کشور بود. دو معاهده SALT (= موافقتنامه های رسمی) امضا شد: SALT I (1972) و SALT II (1979).
a common white substance found in sea water and in the ground used especially to add flavour to food or to preserve it
یک ماده سفید معمولی که در آب دریا و در زمین یافت می شود و به ویژه برای طعم دادن به غذا یا حفظ آن استفاده می شود
یک ماده شیمیایی که ترکیبی از یک فلز یا یک باز با یک اسید است
حاوی یا نگهداری شده در نمک
نمک زدن یا نمک زدن به چیزی
مخفف برای گفتار و زبان درمانی
مخفف برای درمانگر گفتار و زبان
abbreviation for Strategic Arms Limitation Talks a series of discussions between the US and the USSR that took place from 1969 to 1979 and aimed to limit the number of nuclear weapons
مخفف Strategic Arms Limitation Talks مجموعه ای از گفتگوها بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی است که از سال 1969 تا 1979 انجام شد و هدف آن محدود کردن تعداد سلاح های هسته ای بود.
a common white substance found in sea water and in the ground used to add flavor to food or to preserve it
یک ماده سفید معمولی که در آب دریا و در زمین یافت می شود و برای طعم دادن به غذا یا حفظ آن استفاده می شود
یک ماده شیمیایی ساخته شده با اسید
نمک برای ذوب یخ در جاده ها و پیاده روها در زمستان استفاده می شود.
برای افزودن نمک به غذا
برای نمک پاشی جاده ها و پیاده روها در زمستان
حاوی نمک یا مزه کردن آن، یا نگهداری شده با نمک
Inorganic salts such as sodium chloride, potassium chloride and potassium iodide form eutectic mixtures with water.
نمک های غیر آلی مانند کلرید سدیم، کلرید پتاسیم و یدید پتاسیم مخلوط های یوتکتیک را با آب تشکیل می دهند.
Sprinkle the minimum amount of salt needed to lower the freezing point of water from slippery ice to safer mushy slush.
حداقل مقدار نمک مورد نیاز برای کاهش نقطه انجماد آب را از یخ لغزنده به لجن لغزنده ایمن بپاشید.
مقدار اندکی نمک
Try using fine sea salt as a scrub - this will help dry out blemishes naturally because it's slightly antiseptic.
سعی کنید از نمک دریایی خوب به عنوان اسکراب استفاده کنید - این به خشک شدن طبیعی لکه ها کمک می کند زیرا کمی ضد عفونی کننده است.
They remove the hardness, and the former gives sodium salts instead of the calcium and magnesium salts.
آنها سختی را حذف می کنند و اولی به جای نمک های کلسیم و منیزیم نمک های سدیم می دهد.
خاکستر و بستر بچه گربه ها نیز حاوی مقداری نمک هستند، اما کاربرد اصلی آنها به عنوان شن است.
اگر روی هر وعده غذایی نمک می پاشید، آن را متوقف کنید!
He found that by giving the salt in low potency there was often an improvement in the patient's well-being.
او دریافت که با دادن نمک با قدرت کم، اغلب بهبودی در رفاه بیمار وجود دارد.
سس را با نمک و فلفل مزه دار کنید.
لطفا نمک را رد کنید.
یک پیمانه نمک (= مقدار کمی از آن)
ادویه زدن با نمک و فلفل.
به مزه نمک بپاشید.
از افزودن نمک سفره به غذا خودداری کنید.
چیپس نمک و سرکه
mineral salts
نمک های معدنی
نمک حمام (= برای دادن بوی مطبوع به آب حمام استفاده می شود)
او مثل یک دوز نمک از پس کارهای خانه برآمد.
من اگر جای شما بودم، هر چه او می گفت با کمی نمک می گرفتم.
هر معلمی که ارزش نمکش را دارد این را می داند.
اینقدر نمک روی چیپس خود نریزید!
می توانست نمک آب دهانش را بچشد.
او می خواهد نمک مصرفی خود را کاهش دهد.
می توانستم بوی نمک هوا را در موهایم حس کنم.
بیشتر مواد غذایی حاوی مقداری نمک هستند.
رژیم غذایی کم نمک
نمک و فلفل
میشه لطفا نمک رو پاس بدید؟
کمی نمک (= مقدار کمی) به سس اضافه کنید.
Potassium nitrate and potassium chloride are potassium salts.
نیترات پتاسیم و کلرید پتاسیم نمک های پتاسیم هستند.
آب نمک
salt cod/pork
کاد نمک / گوشت خوک
نمک زدن سیب زمینی ها را فراموش نکنید.
وقتی هوا یخبندان است، شهر به جاده ها نمک می زند تا یخ ها را آب کند.
یک دانه نمک
لطفا نمک و فلفل را رد کنید.
کمی نمک (= مقدار کمی از آن) اضافه کنید.
خورش را نمک زد و فلفل زد.
گروه های کاری مشغول شخم زدن و نمک پاشی جاده ها بودند.
یک حوض / دریاچه نمک
dislike
دوست نداشتن
نفرت
hatred