limitation
limitation - محدودیت
noun - اسم
UK :
US :
عمل یا فرآیند کنترل یا کاهش چیزی
qualities that stop someone or something from being as good or as effective as you wish they could be
ویژگی هایی که مانع از آن می شود که کسی یا چیزی آنقدر خوب و موثر باشد که می خواهید باشد
قاعده یا شرطی که مانع از افزایش چیزی فراتر از یک نقطه خاص می شود
وقتی فقط مقدار معینی، تعداد و غیره از چیزی مجاز است
عمل کنترل و به ویژه کاهش چیزی
اگر کسی یا چیزی محدودیتهایی داشته باشد، آن شخص یا چیز آنطور که میتواند خوب نیست
عمل کنترل یا چیزی که کنترل می کند
چیزی که چیزی را کنترل یا کاهش می دهد
عمل کنترل یا کاهش چیزی
اگر کسی یا چیزی محدودیت هایی دارد، آنقدر که می تواند خوب نیست
راههایی برای تبدیل محدودیتها و محدودیتهای مراقبت به دارایی وجود دارد.
توپ 102 توپ 55 الک استوارت هرگز چیزی بیشتر از محدودیت آسیب نداشت.
Promotion of the role of the Commissioner, emphasising both her capabilities and her limitations should help to alleviate this problem.
ارتقای نقش کمیسر با تاکید بر توانایی ها و محدودیت های او باید به کاهش این مشکل کمک کند.
Nevertheless the limitations of writing a script to accompany images on the screen become clear on the printed page.
با این وجود، محدودیت های نوشتن یک اسکریپت برای همراهی تصاویر روی صفحه در صفحه چاپ شده مشخص می شود.
One of the limitations of books of purely social commentary is that they are long on analysis and short on action.
یکی از محدودیتهای کتابهای تفسیر اجتماعی صرفاً طولانی بودن تحلیل و کوتاهی در عمل است.
محدودیتهای آنچه به صورت محلی برای شما در دسترس است نیز میتواند بخشی از این درد باشد.
آنها در برابر هرگونه محدودیت قدرت خود مقاومت خواهند کرد.
talks on arms limitation
مذاکرات در مورد محدودیت تسلیحات
اعمال محدودیت بر واردات
هیچ محدودیتی در مورد خلاقیت خود نپذیرید.
این تکنیک مفید است اما محدودیت های خود را دارد.
او به عنوان یک شاعر محدودیت های جدی دارد.
او به خوبی از محدودیت های خود آگاه بود.
اتحادیه اروپا محدودیت های سختی را برای سطوح آلودگی تعیین کرده است.
محدودیت سرعت
هیچ محدودیتی برای مقدار پولی که می توانید برداشت کنید وجود ندارد.
arms control
کنترل تسلیحات
ما باید با محدودیت های زمانی و مالی کار کنیم.
The government has imposed export restraints on some products.
دولت برای برخی از محصولات صادراتی را محدود کرده است.
بعید است اتحادیه ها هر نوع محدودیت دستمزد را بپذیرند.
به دلیل محدودیت فضا، در اینجا فقط می توانم در مورد نکات اول و دوم صحبت کنم.
هیچ محدودیتی برای پیشرفت در مذاکرات وجود ندارد.
این یک محدودیت عمدی خود تحمیلی است.
ما با محدودیت های قابل توجهی در ظرفیت خود برای ارزیابی و تحلیل این موضوع مواجه هستیم.
ما محدودیت هایی در مورد اینکه چه کسی و از کجا می تواند اینها را خریداری کند، قرار داده ایم.
لطفاً از من نخواهید آواز بخوانم - من محدودیت های خود را می دانم!
محدودیت های فنی تیم توسط ایتالیایی ها فاش شد.
شما فقط باید محدودیت های خود را بپذیرید.
علیرغم محدودیت های آن، این مطالعه برخی از مسائل جالب را برجسته کرده است.
محدودیت های این رویکرد تدریس همیشه بلافاصله آشکار نمی شود.
Our findings illustrate the limitations of this treatment.
یافته های ما محدودیت های این درمان را نشان می دهد.
the limitation of nuclear weapons
محدودیت سلاح های هسته ای
Living in an apartment is fine but it does have its limitations - for example you don't have your own garden.
زندگی در یک آپارتمان خوب است، اما محدودیت های خود را دارد - به عنوان مثال، شما باغ خود را ندارید.
محدودیت اصلی بازیکنان رکورد اولیه، زمان کوتاه پخش رکوردها بود.
They favor anything that involves limitation of government control.
آنها طرفدار هر چیزی هستند که شامل محدودیت کنترل دولت باشد.
محدودیتهای سختی برای مکانیابی چنین مشاغلی وجود دارد.
Our course registration system placed limitations on how many students at one time could register for courses.
سیستم ثبت نام دوره ما محدودیت هایی را برای تعداد دانش آموز در یک زمان برای ثبت نام در دوره ها ایجاد کرد.
محدودیت
restraint
خویشتن داری - خودداری - پرهیز
curb
محدود کردن
بررسی
constraint
کنترل
بند
circumscription
سخت گیری
fetter
گرفتگی
stricture
حصر
cramp
وضعیت
confinement
سرکوب
دوره
clampdown
احتیاط
stint
دستور
circumspection
صلاحیت
injunction
افسار
qualification
حد
rein
مانع
دمپر
impediment
بازدارنده
hindrance
انسداد
damper
بازداری
deterrent
جلوگیری
obstacle
ترمز
obstruction
inhibition
prevention
bridle
brake
curtailment
افزونه
افزایش دادن
مزیت - فایده - سود - منفعت
کمک
allowance
کمک هزینه
معاونت
وسعت
آزادی
بی نهایت
infinity
رهایی
liberation
افتتاح
اجازه
دامنه
حمایت کردن
سود
تشویق
استحکام - قدرت
encouragement
دارایی
برکت
کمال
blessing
تقوا
perfection
گسترش
نقطه قوت
ببخشید
بزرگ شدن
boon
شایستگی
enlargement
تسکین
merit
ترویج
تسهیل
promotion
facilitation