analysis

base info - اطلاعات اولیه

analysis - تحلیل و بررسی

noun - اسم

/əˈnæləsɪs/

UK :

/əˈnæləsɪs/

US :

family - خانواده
analyst
تحلیلگر
analytical
تحلیلی
analyze
تجزیه و تحلیل
google image
نتیجه جستجوی لغت [analysis] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • statistical/data analysis


    تجزیه و تحلیل آماری / داده ها


  • تجزیه و تحلیل دقیق داده ها

  • to perform/conduct an analysis


    برای انجام/انجام تحلیل

  • Further analysis revealed significant regional variations in the results.


    تجزیه و تحلیل بیشتر تغییرات منطقه ای قابل توجهی را در نتایج نشان داد.

  • We made the decision based on our analysis of the situation.


    ما بر اساس تحلیلی که از شرایط داشتیم تصمیم گرفتیم.

  • to be included in/excluded from the analysis


    در تجزیه و تحلیل گنجانده شود / حذف شود

  • The blood samples are sent to the laboratory for analysis.


    نمونه های خون برای تجزیه و تحلیل به آزمایشگاه ارسال می شود.

  • the results of a DNA sequence analysis


    نتایج تجزیه و تحلیل توالی DNA


  • شما می توانید درخواست تجزیه و تحلیل شیمیایی آب لوله کشی خود را داشته باشید.


  • در تجزیه و تحلیل، فرد تعارضات عاطفی دشوار را حل می کند.


  • در تحلیل نهایی، این موضوع یک انتخاب شخصی است.

  • The book is an analysis of poverty and its causes.


    کتاب تحلیلی از فقر و علل آن است.

  • At the meeting they presented a detailed analysis of twelve schools in a London borough.


    در این نشست آنها تجزیه و تحلیل مفصلی از دوازده مدرسه در یکی از مناطق لندن ارائه کردند.

  • More analysis has been done on the process of ageing.


    تجزیه و تحلیل بیشتری در مورد روند پیری انجام شده است.

  • We performed a comparative analysis of genes from different species.


    ما یک تجزیه و تحلیل مقایسه ای از ژن های گونه های مختلف انجام دادیم.

  • They carried out an in-depth analysis of the results.


    آنها تجزیه و تحلیل عمیقی از نتایج انجام دادند.

  • Researchers identified themes from the content analysis of interviews.


    محققان مضامین را از تحلیل محتوای مصاحبه ها شناسایی کردند.

  • He gave a brief analysis of the present economic situation.


    وی تحلیل مختصری از وضعیت اقتصادی کنونی ارائه کرد.

  • In his analysis of the novel he discusses various aspects of the author's own life.


    او در تحلیل خود از رمان جنبه های مختلف زندگی خود نویسنده را مورد بحث قرار می دهد.

  • In the final analysis the people were stronger than the generals.


    در تحلیل نهایی، مردم قوی‌تر از ژنرال‌ها بودند.

  • Our financial experts conducted an independent analysis of the investment plan's performance.


    کارشناسان مالی ما تجزیه و تحلیل مستقلی از عملکرد طرح سرمایه گذاری انجام دادند.

  • I was interested in Clare's analysis of the situation.


    من به تحلیل کلر از وضعیت علاقه مند بودم.

  • Some of these arguments need further analysis.


    برخی از این استدلال ها نیاز به تحلیل بیشتری دارند.

  • Chemical analysis revealed a high content of copper.


    تجزیه و تحلیل شیمیایی محتوای بالای مس را نشان داد.

  • The forensic lab carried out a second analysis of the DNA sample.


    آزمایشگاه پزشکی قانونی تجزیه و تحلیل دوم از نمونه DNA را انجام داد.

  • He travelled to Switzerland to undergo analysis with Jung.


    او به سوئیس سفر کرد تا با یونگ مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

  • The poet had spent years in analysis.


    شاعر سالها در تحلیل گذرانده بود.

  • Chemical analysis of the woman’s dress revealed traces of blood.


    تجزیه و تحلیل شیمیایی لباس این زن، آثار خون را نشان داد.

  • We carried out an analysis of visitors to the website by age sex and region.


    ما تحلیلی از بازدیدکنندگان وب سایت بر اساس سن، جنس و منطقه انجام دادیم.

  • The data can be fed to a computer for detailed analysis.


    داده ها را می توان برای تجزیه و تحلیل دقیق به رایانه فرستاد.

  • statistical/structural/numerical analysis


    تجزیه و تحلیل آماری / ساختاری / عددی

synonyms - مترادف

  • معاینه


  • تحقیق و بررسی

  • anatomy


    آناتومی

  • breakdown


    درهم شکستن

  • scanning


    اسکن کردن

  • scrutiny


    بررسی موشکافانه


  • تفسیر


  • تست

  • assay


    سنجش

  • dissection


    تشریح


  • ارزیابی

  • exploration


    اکتشاف

  • inquiryUS


    پرس و جو ایالات متحده

  • inspection


    بازرسی

  • perusal


    مطالعه

  • probe


    پویشگر


  • وضوح


  • آناتومی سازی

  • anatomization


    ساختارشکنی

  • anatomizing


    انحلال

  • deconstruction


    استعلام انگلستان

  • dissolution


    پژوهش

  • enquiryUK


    الک کردن


  • نظر سنجی

  • sifting


    آزمایش کردن


  • حسابرسی


  • مرور

  • audit


    تجزیه و تحلیل


  • analytics


  • analyzation


antonyms - متضاد

  • نگاه

  • peek


    زیرچشمی نگاه کردن

  • gander


    نگاه کردن

  • dekko


    دککو

  • glimpse


    نظر اجمالی


  • نگاه کن

  • peep


    چشمک زدن

  • cursory look


    نگاه گذرا

  • eye


    چشم


  • قالب


  • چشم انداز

  • scan


    اسکن کنید

  • once-over


    یک بار بیش از


  • نگاه سریع


  • نگاه مختصر

لغت پیشنهادی

assonance

لغت پیشنهادی

son

لغت پیشنهادی

chairmanship