akimbo

base info - اطلاعات اولیه

akimbo - کیمبو

adverb - قید

/əˈkɪmbəʊ/

UK :

/əˈkɪmbəʊ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [akimbo] در گوگل
description - توضیح
  • (of arms or legs) stretched out fully


    (بازوها یا پاها) به طور کامل دراز شده است

  • (of arms) bent at the elbows (= the middle part of the arms where they bend) with the hands on the hips


    (از بازوها) خم شده در آرنج (= قسمت وسط بازوها در جایی که خم می شوند) با دست ها روی باسن.

  • (of legs) far apart or bent outwards in an awkward way


    (پاها) از هم دور یا به شکلی نامناسب به بیرون خم شده اند

example - مثال
  • She stood looking at him with arms akimbo.


    او ایستاده بود و با بازوهای اکیمبو به او نگاه می کرد.

  • A man with arms akimbo is balancing an enormous metal dish on his head.


    مردی با بازوهای آکیمبو در حال تعادل یک ظرف فلزی عظیم روی سرش است.

  • The dancers balance on their behinds, arms and legs akimbo.


    رقصنده ها روی پشت، بازوها و پاهای خود تعادل برقرار می کنند.

  • He stood, arms akimbo, refusing to move.


    او ایستاده بود، آکیمبو بازو می کرد و از حرکت امتناع می کرد.

  • The child sits with her legs akimbo under a tree.


    کودک با پاهایش آکیمبو زیر درختی می نشیند.

synonyms - مترادف
  • angular


    زاویه ای

  • sharp-cornered


    گوشه تیز

  • V-shaped


    V شکل

  • bifurcate


    دو شاخه شدن

  • forked


    دوشاخه شده

  • pointed


    خاطر نشان

  • Y-shaped


    Y شکل

  • bent


    خم شده

  • cornered


    گوشه

  • crooked


    کج شده

  • crossing


    عبور از

  • crotched


    فاق خورده

  • divaricate


    متغییر کردن

  • intersecting


    متقاطع

  • jagged


    ناهموار

  • oblique


    مورب

  • skewed


    اریب

  • slanted


    زیگ زاگ

  • zigzag


    سنجاق سر

  • hairpin


    تنگ


  • تیز


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

assimilation

لغت پیشنهادی

anglophile

لغت پیشنهادی

reinstall