their

base info - اطلاعات اولیه

their - آنها

determiner - تعیین کننده

/ðer/

UK :

/ðeə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [their] در گوگل
description - توضیح
  • belonging to or connected with people or things that have already been mentioned


    تعلق یا ارتباط با افراد یا چیزهایی که قبلاً ذکر شده است

  • used when talking about someone who may be male or female to avoid saying ‘his or her’


    هنگام صحبت در مورد کسی که ممکن است مرد یا زن باشد، برای اجتناب از گفتن او استفاده می شود.

  • of or belonging to them


    از یا متعلق به آنها


  • برای اجتناب از گفتن او به یک نفر اشاره می شود.

  • belonging to or connected with them; the possessive form of they used before a noun


    تعلق یا ارتباط با آنها؛ شکل ملکی آنها که قبل از اسم استفاده می شود

  • infml Their is also used to refer to a person whose sex is not known


    infml آنها همچنین برای اشاره به شخصی که جنسیت او مشخص نیست استفاده می شود


  • همچنین، آنها عمدتاً اینجا هستند زیرا فرزندان کوچکی دارند و هیچ درآمدی ندارند.

  • All their own bits and pieces.


    همه تکه ها و تکه های خودشان.

  • Since the stonemasons were usually allowed to create their own designs, they were also given the freedom to crack good jokes.


    از آنجایی که سنگ تراش ها معمولاً اجازه داشتند طرح های خود را ایجاد کنند، به آنها این آزادی داده شد که جوک های خوبی هم بزنند.

  • They had the internal decision power and the resources to control their own engineering assembly, and sales.


    آنها قدرت تصمیم گیری داخلی و منابع لازم برای کنترل مهندسی، مونتاژ و فروش خود را داشتند.

  • This meant that companies could set up their own on-line information services without having to use the Interchange network.


    این بدان معناست که شرکت ها می توانند خدمات اطلاعات آنلاین خود را بدون نیاز به استفاده از شبکه Interchange راه اندازی کنند.

  • Debate resumed today with the parties sticking to their own positions, none of which have a majority backing in parliament.


    مناظره امروز با پایبندی احزاب به مواضع خود که هیچ یک از اکثریت در مجلس حمایت نمی کنند، از سر گرفته شد.

example - مثال
  • Their parties are always fun.


    مهمانی های آنها همیشه سرگرم کننده است.

  • Which is their house?


    خانه آنها کدام است؟

  • If anyone calls, ask for their number so I can call them back.


    اگر کسی تماس گرفت شماره او را بپرسید تا دوباره با او تماس بگیرم.

  • My daughter prefers to see a woman doctor.


    دخترم ترجیح می دهد به پزشک خانم مراجعه کند.

  • They have a male nanny for their kids.


    آنها برای بچه هایشان یک پرستار بچه دارند.

  • a female racing driver


    یک راننده مسابقه زن

  • Everyone needs to feel he is loved.


    همه باید احساس کنند که دوستش دارند.

  • Does everybody know what they want?


    آیا همه می دانند که چه می خواهند؟

  • Somebody’s left their coat here.


    یکی کتش را اینجا جا گذاشته است.

  • I hope nobody’s forgotten to bring their passport with them.


    امیدوارم هیچکس فراموش نکرده باشد که پاسپورت خود را همراه داشته باشد.

  • When a guest arrives, they check in and we show them to their room.


    وقتی مهمان می آید، آنها را چک می کنند و ما آنها را به اتاقشان نشان می دهیم.

  • Everyone knows what’s best for him- or herself.


    همه می دانند که چه چیزی برای خودش بهتر است.

  • If in doubt ask your doctor. He/​she can give you more information.


    اگر شک دارید، از پزشک خود بپرسید. او می تواند اطلاعات بیشتری به شما بدهد.

  • A baby cries when he or she is tired


    نوزاد وقتی خسته است گریه می کند

  • Babies cry when they are tired.


    نوزادان وقتی خسته هستند گریه می کنند.

  • I want to share with you that I am trans, and my pronouns are ‘they’ and ‘them’.


    می خواهم با شما به اشتراک بگذارم که من ترنس هستم و ضمایر من آنها و آنها هستند.

  • He gave them their coats.


    کتهایشان را به آنها داد.

  • One of the students has left their book behind.


    یکی از دانش آموزان کتاب خود را جا گذاشته است.


  • این پول آنها بود و می توانستند آن را هر طور که دوست داشتند خرج کنند.

  • Someone forgot to take their umbrella.


    یکی فراموش کرد چترش را بردارد.

synonyms - مترادف
  • xyr


    xyr

  • eir


    eir

  • hir


    hir

antonyms - متضاد
  • her


    او

  • his


    خود

  • my


    من

  • our


    ما


  • شما

  • belonging to us


    متعلق به ما

  • belonging to her


    متعلق به او


  • مال خودم


  • جمع ما

  • that belongs to us


    که متعلق به ماست


  • شخصی من


  • خود من

  • our shared


    مشترک ما

  • one's


    یکی

  • our combined


    ترکیب ما

  • muh


    خیلی

  • me


    مادر

  • ma


    ماه

  • owned by us


  • mah


لغت پیشنهادی

chatty

لغت پیشنهادی

ling

لغت پیشنهادی

devote