also

base info - اطلاعات اولیه

also - همچنین

adverb - قید

/ˈɔːlsəʊ/

UK :

/ˈɔːlsəʊ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [also] در گوگل
description - توضیح

  • علاوه بر چیز دیگری که ذکر کردید


  • می گفت که همین موضوع در مورد شخص یا چیز دیگری نیز صادق است


  • علاوه بر این


  • همچنین می تواند به طور مشابه معنی شود

  • Chris came from England. Martin also.


    کریس از انگلیس آمد. مارتین هم همینطور

  • We talked to a counselor also.


    با یک مشاور هم صحبت کردیم.

  • Meissner was not only commander of the army but also a close friend of the President.


    مایسنر نه تنها فرمانده ارتش بلکه از دوستان نزدیک رئیس جمهور نیز بود.

  • The half-day program is also a lot less costly to a district than a full-day program.


    برنامه نیم روزه نیز برای یک منطقه بسیار کمتر از یک برنامه تمام روزه هزینه دارد.

  • Six of Tom's friends were also arrested.


    شش نفر از دوستان تام نیز دستگیر شدند.

  • It also assigned staff people to work with individual companies that wanted to launch a program.


    همچنین کارکنانی را برای همکاری با شرکت‌هایی که می‌خواستند برنامه‌ای راه‌اندازی کنند، منصوب کرد.

  • It's certainly not for the prissy of nature but then the original novel was also considered at the time rather racy.


    مطمئناً این برای شیطنت طبیعت نیست، اما پس از آن رمان اصلی نیز در آن زمان نسبتاً نژادپرستانه در نظر گرفته می شد.

  • Sugar is bad for your teeth. It can also contribute to heart disease.


    شکر برای دندان مضر است. همچنین می تواند به بیماری قلبی کمک کند.

  • It is also defined as premeditated and involving a level of danger or personal injury.


    همچنین به عنوان از پیش برنامه ریزی شده و شامل سطحی از خطر یا آسیب شخصی تعریف می شود.

  • It may also happen that a husband and wife may have a mutual period of quarrels or unhappiness.


    همچنین ممکن است اتفاق بیفتد که زن و شوهر ممکن است یک دوره نزاع یا ناراحتی متقابل داشته باشند.

  • The farm at the site operates a rare breeds centre and also has a tea room with traditional fare.


    مزرعه در این سایت دارای یک مرکز نژادهای کمیاب است و همچنین دارای یک اتاق چای با غذاهای سنتی است.

  • My girlfriend is also named Helen.


    نام دوست دختر من هم هلن است.

  • Nina runs a catering company. Also she plans parties.


    نینا یک شرکت پذیرایی را اداره می کند. همچنین، او برای مهمانی برنامه ریزی می کند.

  • Francois speaks perfect English. He also speaks German and Italian.


    فرانسوا به خوبی انگلیسی صحبت می کند. او همچنین به آلمانی و ایتالیایی صحبت می کند.

example - مثال
  • She's fluent in French and German. She also speaks a little Italian.


    او به زبان های فرانسوی و آلمانی مسلط است. او همچنین کمی ایتالیایی صحبت می کند.

  • rubella, also known as German measles


    سرخجه که به عنوان سرخک آلمانی نیز شناخته می شود

  • I didn't like it that much. Also it was much too expensive.


    من آنقدر دوست نداشتم. در ضمن خیلی گران بود

  • Jake's father had also been a doctor (= both Jake and his father were doctors).


    پدر جیک نیز پزشک بوده است (= جیک و پدرش هر دو پزشک بودند).

  • She was not only intelligent but also very musical.


    او نه تنها باهوش بود بلکه بسیار موزیکال بود.

  • He also recently said that he would be leaving at the end of the year.


    او همچنین اخیراً گفته است که در پایان سال می رود.


  • احتمالاً یک کپی از لیست هم دارم.

  • Bilingual children do better in IQ tests than children who speak only one language. In addition/What is more they seem to find it easier to learn third or even fourth languages.


    کودکان دو زبانه در تست های هوش بهتر از کودکانی که تنها به یک زبان صحبت می کنند، عمل می کنند. علاوه بر این، به نظر می رسد یادگیری زبان های سوم یا حتی چهارم برای آنها آسان تر است.

  • Learning another language not only improves children’s job prospects in later life but also boosts their self-esteem.


    یادگیری زبان دیگر نه تنها آینده شغلی کودکان را در زندگی بعدی بهبود می بخشد، بلکه عزت نفس آنها را نیز افزایش می دهد.

  • Teaching children a second language improves their job prospects in later life. Other benefits include increased self-esteem and greater tolerance of other cultures.


    آموزش زبان دوم به کودکان، آینده شغلی آنها را در زندگی بعدی بهبود می بخشد. از دیگر مزایای آن می توان به افزایش عزت نفس و تحمل بیشتر فرهنگ های دیگر اشاره کرد.

  • Another/One further/One additional reason for encouraging bilingual education is that it boosts children’s self-esteem.


    یکی دیگر/یکی دیگر/یکی دیگر از دلایل تشویق آموزش دوزبانه این است که عزت نفس کودکان را افزایش می دهد.

  • Studies suggest that bilingual children find it easier to learn additional languages. There is, moreover increasing evidence that bilingual children perform better across a range of school subjects, not just foreign languages.


    مطالعات نشان می دهد که کودکان دوزبانه یادگیری زبان های اضافی را آسان تر می کنند. علاوه بر این، شواهد فزاینده ای وجود دارد که نشان می دهد کودکان دوزبانه در طیف وسیعی از دروس مدرسه، نه فقط در زبان های خارجی، عملکرد بهتری دارند.

  • His claim that children find bilingual education confusing is based on very little evidence. Moreover the evidence he does provide is seriously flawed.


    ادعای او مبنی بر اینکه کودکان آموزش دوزبانه را گیج کننده می دانند مبتنی بر شواهد بسیار کمی است. علاوه بر این، شواهدی که او ارائه می کند به شدت ناقص است.

  • Research has shown that first-language development is not impeded by exposure to a second language. Furthermore there is no evidence to support the claim that children find bilingual education confusing.


    تحقیقات نشان داده است که قرار گرفتن در معرض زبان دوم مانع رشد زبان اول نمی شود. علاوه بر این، هیچ مدرکی برای حمایت از این ادعا وجود ندارد که کودکان آموزش دوزبانه را گیج کننده می دانند.

  • I went to New York last year and I also spent some time in Washington.


    سال گذشته به نیویورک رفتم و مدتی را نیز در واشنگتن گذراندم.

  • ‘I’m going home now.’ ‘I’ll come too.’


    من الان میرم خونه. من هم میام.

  • She hasn’t phoned and she hasn’t written either


    نه تلفن کرده و نه نوشته است

  • You can have a burger, but you can’t have fries as well.


    شما می توانید یک همبرگر بخورید، اما نمی توانید سیب زمینی سرخ شده نیز بخورید.

  • She's a photographer and also writes books.


    او یک عکاس است و همچنین کتاب می نویسد.

  • I'm cold and I'm also hungry and tired.


    سردم است و همچنین گرسنه و خسته هستم.

  • She’s a photographer and also writes books.


    خنده داره، من هم رژیم دارم.

  • That’s funny I’m also on a diet.


synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • no


    نه

  • nay


    هرگز


  • nix

  • nix


  • not


لغت پیشنهادی

ballpark

لغت پیشنهادی

pinnacle

لغت پیشنهادی

bread