funny
funny - خنده دار
adjective - صفت
UK :
US :
باعث خنده شما می شود
غیرعادی، عجیب یا دشوار برای توضیح
غیرقانونی، ناصادق یا اشتباه به نظر می رسد
احساس بیماری کمی
کمی دیوانه
funny and enjoyable. Amusing is more formal than funny. It is often used when something is a little funny and makes you smile rather than laugh
خنده دار و لذت بخش سرگرم کننده بیشتر رسمی است تا خنده دار. اغلب زمانی استفاده می شود که چیزی کمی خنده دار باشد و باعث لبخند زدن شما شود، نه اینکه بخندید
intended to be funny – used about stories, films, articles etc that have situations that are a little funny
در نظر گرفته شده برای خنده دار بودن - در مورد داستان ها، فیلم ها، مقالات و غیره استفاده می شود که موقعیت هایی دارند که کمی خنده دار هستند
استفاده از کلمات به روشی خنده دار و هوشمندانه
فوق العاده خنده دار
خنده دار به روشی عجیب یا احمقانه - اغلب زمانی استفاده می شود که چیزی خنده دار نباشد
یک فیلم کمیک، نمایشنامه، رمان و غیره برای خنده دار بودن در نظر گرفته شده است
برای سرگرمی یا لذت انجام می شود و قصد جدی ندارد
یک فیلم، نمایش یا برنامه تلویزیونی که برای خنده دار بودن در نظر گرفته شده است
humorous; causing laughter
طنز آمیز باعث خنده
strange surprising unexpected, or difficult to explain or understand
عجیب، غافلگیرکننده، غیرمنتظره، یا دشوار برای توضیح یا درک
dishonest; involving cheating
متقلب؛ شامل تقلب
غیر دوستانه یا به نظر توهین شده
کمی بیمار
مجموعه ای از نقاشی ها در روزنامه که داستانی طنز را روایت می کند
سرگرم کننده؛ باعث خنده
amusing; causing laughter
عجیب یا غافلگیرکننده، یا توضیح یا درک آن دشوار است
اگر احساس خنده داری می کنید، کمی احساس بیماری می کنید
شما آلن را دوست خواهید داشت - او واقعاً خنده دار است.
آیا ناتینگ هیل را دوست داشتید؟ به نظرم خنده دار بود
بز داشت مارک را دور و بر میدان تعقیب می کرد - خیلی خنده دار بود.
این مطالعه نافذ درباره یک مستی که ترک تحصیل می کند و مشتاق فراموشی است، هم به طرز مضحکی خنده دار و هم دردناک است.
This penetrating study of a drunken drop-out, yearning for oblivion, is both ridiculously funny and painfully sad.
چنین حوادثی در آن زمان همیشه آنقدر خنده دار نبودند، هر چند در نگاهی به گذشته ما همیشه خوب می خندیدیم.
Such incidents were not always so funny at the time though in retrospect we always had a good laugh.
او گفت: دختری بامزه و دوستداشتنیترین دندانهایی که تا به حال روی کسی دیده است.
اینجا یه چیز خنده دار داره میگذره
کلیدهای شما اینجا نیست. این خنده دار است - من مطمئن هستم که آنها را روی میز گذاشتم.
یک داستان/شوخی خنده دار
او مردی بسیار شوخ طبع و همچنین فردی مهربان بود.
این خنده دارترین چیزی است که تا به حال شنیده ام.
فیلم پر از لحظات خنده دار است.
من نمایشنامه را خنده دار و تکان دهنده دیدم.
خنده دار نیست! ممکن بود کسی صدمه ببیند
من واقعا خجالت کشیدم، اما بعد جنبه خنده دار آن را دیدم.
اوه خیلی بامزه! توقع داری اینو باور کنم؟
او خواست: چه خنده دار است؟
امروز یه اتفاق خنده دار برام افتاد
خنده دار است که چگونه همه چیز آنطور که شما انتظار دارید اتفاق نمی افتد.
این خنده دار است - او یک لحظه پیش اینجا بود و حالا رفته است.
جالب اینجاست که بعد از آن دیگر هرگز تکرار نشد.
موتور صدای خیلی خنده داری میده
خوشحالم که آن شغل را پیدا نکردم، به نوعی خنده دار.
طعم این چای خنده دار است.
من فکر می کنم ممکن است یک چیز خنده دار در حال وقوع باشد.
اگر کار خندهداری وجود داشته است، به زودی متوجه میشویم.
با من مسخره نشو!
امروز احساس خندهداری دارم—فکر نمیکنم سر کار بروم.
دیو پسر بامزه ای است، اینطور نیست؟
کامپیوتر من همچنان خنده دار است.
یک داستان خنده دار
او پسر بسیار بامزه ای بود.
این یک بازی بسیار سرگرم کننده برای بازی است.
یک شب بسیار سرگرم کننده بود.
a witty remark
یک اظهار نظر شوخ طبعانه
یک سخنران عمومی شوخ
نگاهی طنز آمیز به دنیای مد
بسیاری از صحنه های کتاب بسیار کمیک هستند.
His performance was hilariously funny.
اجرای او به طرز خنده داری خنده دار بود.
amusing
سرگرم کننده
humorous
طنز
comic
کمیک
comical
غرق کردن
droll
خنده دار
laughable
هیستریک
chucklesome
آشوب زده
hilarious
پر سر و صدا
hysterical
شوخ
riotous
تکان دادن
uproarious
ظاهری
witty
با نشاط
waggish
شوخی
facetious
منحرف کردن
jolly
درخشان
jocular
سوسوزن
entertaining
احمقانه
diverting
چرند
sparkling
مسخره - مضحک
scintillating
شگفت آور
silly
ریسیبل
absurd
مسخره
ridiculous
مضحک
ludicrous
اسلپ استیک
risible
قلقلک دنده
farcical
حواس پرت
preposterous
کمدی
slapstick
rib-tickling
wacky
comedic
جدی
unfunny
خنده دار
unamusing
بی سرگرم کننده
humorlessUS
بی طنز ایالات متحده
humourlessUK
بی طنز انگلستان
unhumorous
غیر طنز
شدید، قوی
somberUS
somberUS
sombreUK
sombreUK
introspective
درون نگر
reflective
منعکس کننده
earnest
قبر
متفکرانه
contemplative
نشخوار کننده
ruminative
معقول
sensible
سختگیر
stern
غیر کمیک
uncomic
غیر هیستریک
unhysterical
لنگ
lame
رسمی
solemn
غمگین
غم انگیز
tragic
کدر
gloomy
خنگ
dull
افسرده
morose
نمایشی
depressed
بدبخت
عبوس
miserable
دورو
sullen
dour