intense
intense - شدید، قوی
adjective - صفت
UK :
US :
تأثیر بسیار قوی دارد یا به شدت احساس می شود
intense activity is very serious uses a lot of effort and often involves doing a great deal in a very short time
فعالیت شدید بسیار جدی است، از تلاش زیادی استفاده می کند و اغلب شامل انجام کارهای زیادی در مدت زمان بسیار کوتاه است.
someone who is intense is serious and has very strong feelings or opinions – used to show disapproval
کسی که شدیداً جدی است و احساسات یا نظرات بسیار قوی دارد - برای نشان دادن مخالفت استفاده می شود
افراطی و نیرومند یا (از یک احساس) بسیار قوی
افراد شدید بسیار جدی هستند و معمولاً احساسات یا نظرات قوی دارند
مفرط
کار یا فکر شدید نیاز به تلاش زیادی دارد
فردی که شدید است بسیار نیرومند و دارای احساسات و عقاید قوی است
همانطور که منتظر اعلام برنده بودیم، هیجان شدید بود.
هر خودرو متوقف و مورد بازرسی قرار گرفت که باعث آزار شدید رانندگان شد.
یک گفتگوی فشرده
ورزش بسیار شدید ممکن است واقعا برای شما مضر باشد.
او برای من کمی بیش از حد شدید است.
شکست دادن او در تنیس بسیار لذت بخش است.
برخی از این جوانان برای موفقیت تحت فشار شدید هستند.
همه ما در گرمای شدید عذاب می کشیدیم.
intense cold/pain
سرماخوردگی/درد شدید
آنها با علاقه شدید تماشا می کردند.
intense pleasure/desire/anger
لذت/آرزو/خشم شدید
رئیس جمهور تحت فشار شدید برای استعفا است.
امور تجاری او تحت نظارت شدید قرار گرفته است.
از آبی شدید چشمان او مبهوت شد.
رقابت شدیدی برای مشاغل برتر وجود دارد.
دوره فعالیت شدید بود.
یک نگاه شدید
او در مورد همه چیز بسیار شدید است.
دوره واقعاً شدید بود - پایان هر روز برای من دشوار بود.
دوره فشرده پنج روزه از 24 تا 28 جولای برگزار می شود.
گمانه زنی های شدیدی در مورد اختلافات در حزب وجود دارد.
دوره ای از بحث های شدید بود.
او مردی ملایم و پرخاشگر بود.
با نگاه شدید او روبرو شد.
رابطه شدیدی بین مادر و پسر وجود داشت.
intense cold/heat/hatred
سرما / گرما / نفرت شدید
an intense flavour/colour
طعم/رنگ شدید
ناگهان درد شدیدی در کمرش احساس کرد.
یک مرد جوان شدید
intense heat/cold
گرما/سرما شدید
نگاه شادی شدید
یک دوره فشرده 13 هفته ای
او جوان و شدید و همچنین احمق بود.
fierce
شدید
acute
حاد
مفرط
عالی
عمیق
خشن
profound
قدرتمند
harsh
متمرکز شده است
نفیس
concentrated
متمرکز
exquisite
جدی
intensive
عظیم
استثنایی
خارق العاده
exceptional
قوی
خداوند متعال
تاول زدن
supreme
مصرف کننده
almighty
وحشتناک
blistering
بیش از اندازه
consuming
طاقت فرسا
drastic
مواد منفجره
dreadful
ترسناک
excessive
وحشی
excruciating
نیرومند
explosive
fearful
fearsome
ferocious
forceful
frightful
mild
خفیف
سبک
در حد متوسط
نرم
gentle
ملایم
relaxed
آرام
ضعیف
calm
آسان
اندک
حداقل
feeble
کم
lenient
خنثی شده
mellow
سرد شده
bland
نامشخص
minimal
حساس
کدر
tempered
جزئی
chilled
ظریف
indistinct
متوسط
دلپذیر
dull
اسان گیر
خوش طعم
delicate
فروتن
مناقصه
pleasant
از هوش رفتن
easygoing
dainty
meek
tender
faint