beat
beat - ضرب و شتم
verb - فعل
UK :
US :
برای کسب بیشترین امتیاز، رای و غیره در یک بازی، مسابقه یا رقابت
ضربه زدن به کسی یا چیزی چند بار با دست، چوب و غیره
ضربه زدن به چیزی چند بار یا به طور مداوم
برای انجام کاری بهتر، سریعتر و غیره از آنچه قبلاً بهترین بود
خیلی بهتر و لذت بخش تر از چیزهای دیگر باشد
برای مخلوط کردن سریع چیزها با یک چنگال یا ماشین آشپزخانه مخصوص
برای مقابله موفق با مشکلی که با آن دست و پنجه نرم کرده اید
وقتی قلب شما می تپد، در حالی که خون شما را پمپاژ می کند، با یک ریتم منظم حرکت می کند
اگر درام را می کوبید، یا اگر طبل می زند، صدایی منظم و پیوسته تولید می کند
اگر پرنده ای بال هایش را بزند، یا اگر بال هایش بکوبند، سریع و منظم بالا و پایین می روند.
to avoid situations in which a lot of people are trying to do something usually by doing something early
برای جلوگیری از موقعیت هایی که در آن افراد زیادی سعی در انجام کاری دارند، معمولاً با انجام کاری زودهنگام
به دست آوردن یا انجام کاری قبل از شخص دیگری، به خصوص اگر هر دوی شما در ابتدا سعی در انجام آن دارید
ضربه زدن به فلز برای شکل دادن یا نازک شدن آن
به زور پرندگان و حیوانات وحشی را از بوته ها، علف های بلند و غیره بیرون بیاورند تا بتوان برای ورزش تیراندازی کرد.
برای کسب امتیاز، رای و غیره بیشتر از کسی. بیت به ویژه در گفتار انگلیسی استفاده می شود
کتک زدن کسی شکست رسمی تر از ضرب است و به ویژه در نوشتار استفاده می شود
شکست دادن کامل کسی در یک بازی
شکست دادن کسی به راحتی در یک بازی
شکست دادن کامل کسی در یک بازی یا مشاجره
یکی از یک سری حرکات منظم یا حرکات ضربه ای
صدای تکراری منظم
ریتم اصلی که یک قطعه موسیقی یا یک شعر دارد
موضوع یا منطقه ای از یک شهر که شخصی به عنوان شغل خود مسئول آن است
یکی از نت های یک قطعه موسیقی که قوی تر از نت های دیگر به نظر می رسد
خیلی خستم
شکست دادن یا بهتر از
بهتر یا لذت بخش تر از فعالیت یا تجربه دیگری باشد
شکست دادن چیزی که قرار است اتفاق بیفتد به این معنی است که قبل از وقوع آن چیزی اقدام کنید
انجام کاری قبل از اینکه شخص دیگری آن را انجام دهد
زدن مکرر
to form a path in an area where long grass or bushes grow closely together by hitting the plants with your hands or an object or by stepping on them
برای ایجاد یک مسیر در منطقه ای که علف های بلند یا بوته ها نزدیک به هم رشد می کنند، با ضربه زدن به گیاهان با دست یا شی یا با پا گذاشتن روی آنها.
او مرا در شطرنج شکست داد.
او در فینال با اندکی مغلوب آلمانی شد.
من او را تنها با سه امتیاز شکست دادم.
بردهای اخیر آنها ثابت کرده است که آنها هنوز هم کسانی هستند که باید شکست بخورند (= سخت ترین تیم برای شکست).
هیچ چیز بهتر از آشپزی خانگی نیست.
شما نمی توانید کفش های ایتالیایی را شکست دهید.
برای استراحت در آفتاب، تایلند سخت است.
آنها می خواهند رکورد سرعت را شکست دهند (= سریعتر از هر کسی قبلی پیش بروند).
این آخرین تلاش او برای شکستن رکورد جهانی است.
هدف اصلی دولت غلبه بر تورم است.
این مشکلی است که حتی متخصصان را هم شکست می دهد.
مرا می زند (= نمی دانم) چرا این کار را کرد.
آنچه مرا می زند (= آنچه را که نمی فهمم) این است که چگونه به این سرعت انجام شد.
‘Where's she gone?’ ‘Beats me.’
«کجا رفته؟» «مرا کتک میزند.»
اگر زود برویم باید ترافیک را شکست دهیم.
برای غلبه بر گرما زود بیدار می شدیم و پیاده می شدیم.
در آن زمان کودکان مرتباً برای جرایم بسیار جزئی (= به عنوان مجازات) مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند.
مردی پیدا شد که تا حد مرگ کتک خورده بود.
اسیران را به تسلیم زدند (= کتک خوردند تا آنچه را که خواستند انجام دادند).
بیهوش او را زدند (= او را زدند تا بیهوش شد).
مردها او را به خیابان بردند و بیهوده کتک زدند.
یک نفر در را می زد.
تگرگ به پنجره می کوبید.
یک نفر بر طبل می کوبید.
خاک را از سجاده می زدم (= غبار زدایی از سجاده با زدن آنها).
او زنده است - قلبش هنوز می تپد.
قلبش تندتر شروع به تپیدن کرد.
صدای طبل را شنیدیم.
پرنده دیوانه وار بر بال هایش می زد (= بالا و پایین می برد).
تخممرغها را با همزن بزنید تا حالت کفآلود پیدا کند.
مخلوط را خوب بزنید تا سبک و کرم رنگ شود.
ضربه
batter
خمیر
پوند
whip
شلاق زدن
اصابت
در زدن
punch
مشت زدن
thrash
کوبیدن پی در پی
thump
ضربه زدن
bash
ضربه شدید
کمربند
buffet
بوفه
lash
مژه
maul
ماول
hammer
چکش
smack
بو
drub
دراب
pelt
پوست انداختن
pummelledUK
pummelledUK
pummelUS
pummelUS
thwack
thwack
wallop
ولوپ کردن
clout
نفوذ
cudgel
چماق
عرشه
sock
جوراب
زنگ تفريح
clobber
کلوبگر
باشگاه
slap
سیلی زدن
tan
برنزه