rhythm
rhythm - ریتم
noun - اسم
UK :
US :
یک الگوی تکراری منظم از صداها یا حرکات
یک الگوی منظم از تغییرات
الگوی قوی از صداها، کلمات یا نت های موسیقی که در موسیقی، شعر و رقص استفاده می شود
یک حرکت منظم یا الگوی حرکات
یک الگوی منظم از تغییر، به ویژه آن که در طبیعت اتفاق می افتد
یک الگوی تکراری منظم از صداها یا ضربات مورد استفاده در موسیقی، شعر و رقص
ریتم نیز یک حرکت منظم است
ریتم نیز یک الگوی منظم تغییر است
او بازوی رقص را گرفت و آن را به دنیای ریتم های شهر، خردمندان و عاشقان هدایت کرد.
موسیقی گروه به ریتم های آتشین لاتین معروف است.
یک شکاف ناخوشایند در ریتم کوچکی که تازه شروع به جریان یافتن بین آنها شده بود باز شد.
بدون حس ریتم، حس ما از زمان خالی از نشانهها است.
او را باید تشویق کرد تا بدون از دست دادن تعادل یا ریتم، تا حدی حرکت کند.
تهویه مطبوع ریتم ثابتی می زد.
برای اینکه بتوانید درست برقصید باید ریتم موسیقی را حس کنید.
برای نمایش دوم، کاپیتان آنها در کنار پیانیست ایستاد و ریتم را رپ کرد.
Marriner will ensure that the words are clearly heard, the instrumental parts all count and that the rhythms are springy.
Marriner اطمینان حاصل می کند که کلمات به وضوح شنیده می شوند، قطعات ساز همه به حساب می آیند و ریتم ها فنری هستند.
بالاخره با ریتم خانواده آنها هماهنگ شدم.
ریتم موسیقی
من استراوینسکی، والتون، هیندمیت و چند نفر دیگر را می شنوم که واقعاً ریتم را می فهمیدند.
برای رقصیدن با ریتم موسیقی
به ریتم ثابت نفس هایش گوش دادم.
موسیقی با ریتم تند / آهسته / ثابت
من عاشق این ریتم های جاز هستم.
abnormal heart rhythms
ریتم غیر طبیعی قلب
به نظر می رسد او نمی تواند در ریتم بازی کند.
قایق با ریتم دریا بالا و پایین میرفت.
یک رقصنده با حس طبیعی ریتم (= توانایی حرکت به موقع به یک ضربان ثابت)
ریتم فصول
biological/body rhythms
ریتم های بیولوژیکی/بدنی
کمبود خواب می تواند ریتم روزانه شما را به هم بزند.
به زودی وارد یک ریتم خواهید شد.
با ریتم انگشتانش را تکان می داد.
پاهایش در حین راه رفتن ریتم ثابتی می دادند.
پاهایش ریتم ثابتی روی پیادهرو میداد.
مداد او ریتم استاکاتویی روی میز میزد.
خودم را در حال تکان دادن به ریتم موسیقی دیدم.
من موسیقی با ریتم خوب را دوست دارم.
در حرکات او ریتم وجود دارد.
سعی کنید ریتم حریف خود را به هم بزنید.
ویلیامز در یافتن ریتم خود در سرویس مشکل دارد.
ریتم ثابت ضربان قلبش
پزشکان متوجه شدند که او ریتم قلب غیر طبیعی دارد.
او یک حس طبیعی ریتم دارد.
این قطعه موسیقی دارای ریتم بسیار سریعی است.
شما نمی توانید درام بزنید زیرا حس ریتم ندارید.
بخشی از ریتم طبیعی زندگی
ریتم بدن من هنوز با اختلاف ساعت ده ساعت سازگار نشده بود.
تغییر در ریتم روزانه ما
او به زودی در یک ریتم منظم قرار گرفت.
این فیلم ریتم یک سال در مزرعه را دنبال می کند.
ضرب و شتم
cadence
آهنگ و ریتم
تاب خوردن
lilt
روشن
tempo
سرعت
نبض
pulse
لهجه
accent
زمان
cadency
جهش
جریان
bounce
meterUS
metreUK
meterUS
دوره ای
metreUK
پیشرفت
periodicity
توالی
progression
فشار
ضربان
ضعیف
throb
اندازه گرفتن
downbeat
جنبش
الگو
منظم بودن
موسیقی
regularity
افت و خیز
كتك زدن
قافیه
beating
سکته
pulsation
جریان ریتمیک
rhyme
rhythmical flow
randomness
تصادفی بودن
arbitrariness
خودسری
unpredictability
غیر قابل پیش بینی بودن