flow
flow - جریان
noun - اسم
UK :
US :
حرکت آرام و ثابت مایع، گاز یا الکتریسیته
حرکت ثابت ترافیک
جابجایی کالاها، افراد یا اطلاعات از یک مکان به مکان دیگر
the continuous stream of words or ideas when someone is speaking, writing or thinking about something
جریان مداوم کلمات یا ایدهها وقتی کسی در حال صحبت کردن، نوشتن یا فکر کردن در مورد چیزی است
حرکت منظم دریا به سمت خشکی
هنگامی که یک مایع، گاز یا الکتریسیته جریان دارد، در یک جریان پیوسته ثابت حرکت می کند
if goods, people or information flow from one place to another they move there in large numbers or amounts
اگر کالاها، افراد یا اطلاعات از یک مکان به مکان دیگر جریان داشته باشند، به تعداد یا مقادیر زیادی به آنجا منتقل می شوند
اگر ترافیک جریان داشته باشد، به راحتی از یک مکان به مکان دیگر منتقل می شود
اگر الکل در یک مهمانی جاری شود، مردم زیاد می نوشند و مقدار زیادی در دسترس است
if conversation or ideas flow people talk or have ideas steadily and continuously, without anything stopping or interrupting them
اگر مکالمه یا ایدهها جریان داشته باشند، مردم به طور پیوسته و پیوسته صحبت میکنند یا ایدههایی دارند، بدون اینکه چیزی مانع یا قطع شود.
وقتی دریا جاری می شود به سمت خشکی حرکت می کند
اگر احساسی در شما یا روی شما جاری شود، آن را به شدت احساس می کنید
اگر لباس یا مو جاری شود، به آرامی میریزد یا آویزان میشود
اگر مایع جریان داشته باشد، در یک جریان پیوسته ثابت حرکت می کند
به جریان افتادن - هنگامی که می گویند چیزی در یک جهت خاص جریان دارد استفاده می شود
سرازیر شدن از چیزی
در مقادیر زیاد جریان یابد
به سرعت در مقادیر بسیار زیاد خارج شود
به طور ناگهانی با نیروی زیادی بیرون بیاید
به آرامی به صورت قطره ای یا در یک جریان نازک جریان یابد
به داخل یا خارج شدن از طریق یک سوراخ یا شکاف کوچک، معمولاً زمانی که قرار نیست این اتفاق بیفتد
از چیزی بسیار آهسته جاری می شود - در مورد خون یا مایع غلیظ استفاده می شود
به قطره افتادن
به مقدار زیاد در کنار چیزی جاری شدن
اگر پول به جایی مانند یک حساب بانکی یا یک کشور خاص سرازیر شود، به آنجا منتقل می شود
اگر رویداد یا عملی از چیزی سرچشمه بگیرد، ناشی از آن است
if information or ideas flow people start to exchange information or their ideas so that they can discuss them
اگر اطلاعات یا ایدهها جریان پیدا کنند، افراد شروع به تبادل اطلاعات یا ایدههای خود میکنند تا بتوانند درباره آنها بحث کنند
(especially of liquids, gases, or electricity) to move in one direction especially continuously and easily
(مخصوصاً مایعات، گازها یا الکتریسیته) برای حرکت در یک جهت، مخصوصاً پیوسته و آسان
برای ادامه رسیدن یا تولید شدن
شل و اغلب جذاب آویزان شدن
حرکت چیزی در یک جهت
جریان یک جریان الکتریکی
او سعی کرد جریان خون از زخم را متوقف کند.
ورزش باعث افزایش جریان خون به مغز می شود.
جریان دائمی گردشگران به منطقه
جریان ثابت ترافیک در شهر
برای بهبود جریان ترافیک (= سریعتر حرکت کردن آن)
جهت کنترل جریان
برای افزایش نور و جریان هوا، پوشش گیاهی اطراف را قطع کنید.
برای تشویق جریان آزاد اطلاعات
تلاش برای جلوگیری از جریان مواد مخدر
ما به دنبال بهبود جریان داده تا 50٪ هستیم.
جریان کالا و خدمات به مناطق دور افتاده
تو جریان من را قطع کردی - یادم نمی آید چه می گفتم.
او به جریان پچ پچ ادامه داد.
طبق معمول، تام در جریان بود (= با اعتماد به نفس صحبت می کرد که به سختی می توان آن را قطع کرد).
مثال های زیاد می تواند جریان روان متن را مختل کند.
دنبال کردن جریان استدلال برایم سخت بود.
کنسرتو را به خاطر جریان طبیعی اش دوست داشتم.
جزر و مد جزر و مد
جزر و مد فصل ها
او در سکوت نشسته بود و از جزر و مد گفتگو لذت می برد.
او آنقدر او را میشناخت که جزر و مد خلق و خوی او را تشخیص دهد.
جزر و مد طبیعی آب
ما شاهد یک موج دائمی مشاغل هستیم.
ابتدا جریان آب را از دیگ قطع کنید.
تغییر در جریان بیماران تعداد تخت های موجود را کاهش داده است.
این بنای تاریخی، جریان دائمی بازدیدکنندگان را به خود جلب کرد.
تلاش برای جلوگیری از جریان واردات ارزان
لوله درزگیر را به آرامی فشار دهید تا جریان یکنواختی حاصل شود.
سرعت جریان 9.5 گالن در ثانیه اندازه گیری شد.
جریان اصلی آب به مسیر جدیدی منحرف شده است.
surge
موج
gush
فوران
ریختن
spurt
جهش
discharge
تخلیه
spill
تراوش کردن
exude
سرماخوردگی
ooze
جت
seep
فوران کردن
trickle
فواره زدن اب
موضوع
spew
نشت
spout
دریبل زدن
موج دار شدن
leak
آبشار
dribble
بیرون ریختن
ripple
خوب
cascade
نفوذ کند
emit
چکه کردن
سیل
percolate
پاشیدن
drip
سرپیچ کردن
flood
سرریز
splash
متورم شدن
squirt
غرغر کردن
overflow
باران ریز و نمناک
swell
پر کردن
gurgle
deluge
drizzle
teem