writing

base info - اطلاعات اولیه

writing - نوشتن

noun - اسم

/ˈraɪtɪŋ/

UK :

/ˈraɪtɪŋ/

US :

family - خانواده
writer
نویسنده
rewrite
بازنویسی
written
نوشته شده است
unwritten
نانوشته
write
نوشتن
google image
نتیجه جستجوی لغت [writing] در گوگل
description - توضیح
  • words that have been written or printed


    کلماتی که نوشته یا چاپ شده اند


  • کتاب‌ها، شعرها، مقالات و غیره، به‌ویژه آنهایی که نویسنده‌ای خاص یا درباره موضوعی خاص هستند

  • the activity of writing books, stories etc


    فعالیت نوشتن کتاب، داستان و غیره

  • the particular way that someone writes with a pen or pencil


    روش خاصی که کسی با خودکار یا مداد می نویسد


  • مهارت نوشتن

  • a person's style of writing with a pen on paper that can be recognized as their own


    سبک نوشتن یک فرد با قلم روی کاغذ که می تواند به عنوان سبک خود شناخته شود

  • something that has been written or printed


    چیزی که نوشته یا چاپ شده است

  • the written work such as stories or poems, of one person or a group of people


    آثار مکتوب، مانند داستان یا شعر، یک شخص یا گروهی از افراد

  • the activity of creating pieces of written work such as stories, poems, or articles


    فعالیت ایجاد قطعاتی از آثار مکتوب، مانند داستان، شعر، یا مقاله

  • the skill or activity of producing words on a surface


    مهارت یا فعالیت تولید کلمات بر روی یک سطح

  • in written form


    به صورت مکتوب

  • the written works of a person especially when they have been published as books


    آثار مکتوب یک شخص، به ویژه زمانی که به صورت کتاب منتشر شده باشد

  • a person’s style of forming letters and words with a pen or pencil, or something written


    شیوه شخص در ساختن حروف و کلمات با قلم یا مداد یا چیزی نوشته شده است

  • Writing is also articles, poems, books, etc.


    نوشتن نیز مقاله، شعر، کتاب و غیره است.

  • Writing is also the activity of creating stories, poems, or articles


    نوشتن همچنین فعالیت خلق داستان، شعر یا مقاله است

  • In Nizan's theory of the revolutionary novel it is elevated to the status of necessary pre-condition of authentic writing practices.


    در نظریه رمان انقلابی نیزن، آن را به وضعیت پیش شرط ضروری شیوه های نگارش معتبر ارتقا می دهند.

  • Sherman produced his best writing back in the 1960s.


    شرمن بهترین نوشته خود را در دهه 1960 نوشت.


  • این فقط یک تفاوت بین نوشتار و گفتار نیست، همانطور که در ابتدا ظاهر می شود.

  • The manual includes sample lesson plans, as well as guidelines on preparing and evaluating writing workshops.


    این راهنما شامل نمونه طرح درس و همچنین دستورالعمل هایی در مورد تهیه و ارزیابی کارگاه های نوشتن است.


  • او احساس می کرد که برای یک چیز زمان کمی برای نوشتنش باقی می گذارد.

  • But it was not only writers with established political identities who were wary about how writing might be perceived.


    اما نه تنها نویسندگانی با هویت سیاسی تثبیت شده بودند که در مورد نحوه درک نوشتار محتاط بودند.

  • All bids must be submitted in writing to the above address.


    کلیه پیشنهادات باید به صورت کتبی به آدرس فوق ارسال شود.

  • Below each picture was a short piece of writing in Arabic script.


    زیر هر تصویر نوشته ای کوتاه به خط عربی بود.

  • Produce a sustained piece of writing when the task demands it. ii Produce well-structured pieces of writing.


    زمانی که وظیفه ایجاب می کند، یک نوشته پایدار تولید کنید. ii قطعات نوشتاری با ساختار مناسب تولید کنید.

  • There's some writing on the back of this photo but I can't make out what it says.


    پشت این عکس نوشته هایی وجود دارد، اما نمی توانم بفهمم چه می گوید.


  • نوشته روی برچسب آنقدر کوچک است که نمی توانم آن را بخوانم.

example - مثال
  • Our son’s having problems with his reading and writing (= at school)


    پسر ما با خواندن و نوشتن مشکل دارد (= در مدرسه)

  • a writing case (= containing paper pens, etc.)


    جعبه نوشتاری (= حاوی کاغذ، خودکار و غیره)

  • Every morning the children do writing.


    هر روز صبح بچه ها مشغول نوشتن هستند.

  • Only later did she discover a talent for writing.


    فقط بعداً استعداد نوشتن را کشف کرد.

  • I wanted to try out a new style of writing.


    می خواستم سبک جدیدی از نوشتن را امتحان کنم.


  • نوشتن خلاق

  • feminist/travel writing


    فمینیستی / سفرنامه نویسی

  • He is leaving the band to concentrate on his writing.


    او گروه را ترک می کند تا روی نوشتن خود تمرکز کند.

  • The review is a brilliant piece of writing.


    نقد یک نوشته درخشان است.

  • There was writing all over the desk.


    همه جای میز نوشته بود.

  • Who's this from? I don't recognize the writing.


    این از کیه؟ من نوشته را نمی شناسم

  • His experiences in India influenced his later writings.


    تجربیات او در هند بر نوشته های بعدی او تأثیر گذاشت.

  • the writings of Hegel


    نوشته های هگل

  • His writings on complex subjects are clear and definitive.


    نوشته های او درباره موضوعات پیچیده روشن و قطعی است.

  • All telephone reservations must be confirmed in writing.


    کلیه رزروهای تلفنی باید به صورت کتبی تایید شود.


  • آیا می توانید شکایت خود را به صورت کتبی مطرح کنید؟

  • You must get it in writing.


    باید آن را به صورت کتبی دریافت کنید.


  • شگفت انگیز است که هیچ یک از آنها نوشته های روی دیوار را ندیده اند.


  • فرآیند نوشتن برای انتشار

  • The class takes a student-centred approach to creative writing.


    کلاس رویکردی دانش آموز محور برای نوشتن خلاق دارد.


  • شرح هوسمن از سرودن شعر

  • The book aims to teach effective essay writing.


    هدف این کتاب آموزش مقاله نویسی موثر است.

  • Students do most of their academic writing in English.


    دانش آموزان بیشتر نوشته های دانشگاهی خود را به زبان انگلیسی انجام می دهند.

  • His writing style is well suited to this subject matter.


    سبک نوشتن او به خوبی با این موضوع سازگار است.

  • the composer's fine writing for the piano


    نوشتن خوب آهنگساز برای پیانو

  • an anthology of writing about jazz


    گلچینی از نوشتن در مورد جاز

  • Her early writing was concerned with the French Revolution.


    نوشته اولیه او مربوط به انقلاب فرانسه بود.


  • ارزشیابی نوشتار دانش آموزان

  • You find a greater use of the passive in scientific writing.


    شما استفاده بیشتری از غیرفعال در نوشتن علمی پیدا می کنید.

  • You find more technical words in scientific writing.


    در نوشته های علمی کلمات فنی بیشتری پیدا می کنید.

  • I can't read your writing.


    من نمی توانم نوشته شما را بخوانم

synonyms - مترادف

  • اسکریپت

  • calligraphy


    خوشنویسی

  • handwriting


    دست خط

  • scrawl


    خراشیدن

  • scribble


    خط خطی کردن

  • chirography


    کایروگرافی


  • دست

  • inscription


    سنگ نوشته

  • penmanship


    قلمزنی


  • چاپ

  • printing


    نامه ها

  • letters


    دست دراز

  • longhand


    خودکار

  • pen


    دستخط

  • autograph


    شخصیت ها

  • characters


    مشت

  • fist


    حروف نویسی

  • lettering


    نسخه خطی

  • manuscription


    نویسندگی

  • authorship


    خط میخی

  • cuneiform


    هیروگلیف

  • hieroglyphics


    نشانه ها

  • marks


    کوتاه نویسی

  • shorthand


    نمادها

  • symbols


    گرافیتی

  • manuscript


    کلمات

  • graffiti


    قلمکار

  • words


    ابله

  • pencraft


    قوز می کند

  • doodle


  • squiggles


antonyms - متضاد

  • سخن، گفتار

  • ignorance


    جهل


  • ساکت


  • سکوت

لغت پیشنهادی

sex

لغت پیشنهادی

annoyingly

لغت پیشنهادی

normal