piano

base info - اطلاعات اولیه

piano - پیانو

noun - اسم

/piˈænəʊ/

UK :

/piˈænəʊ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [piano] در گوگل
description - توضیح
  • a large musical instrument that has a long row of black and white keys. You play the piano by sitting in front of it and pressing the keys


    یک ساز بزرگ موسیقی که دارای یک ردیف بلند از کلیدهای سیاه و سفید است. پیانو را با نشستن در مقابل آن و فشار دادن کلیدها می نوازید

  • played or sung quietly


    آرام نواخت یا آواز خواند

  • a large musical instrument with a row of black and white keys that are pressed to play notes


    یک آلت موسیقی بزرگ با یک ردیف کلید سیاه و سفید که برای نواختن نت فشار داده می شود


  • آلات موسیقی بزرگ با ردیفی از کلیدهای سیاه و سفید که با انگشتان برای نواختن نت فشار داده می شود یا به طور کلی این نوع ساز

  • It was just a man a piano and some powerful lyrics.


    این فقط یک مرد، یک پیانو و چند شعر قدرتمند بود.

  • The startling image of a piano encircled by a wedding ring exemplifies the notion of affinities developed by Magritte from the 1930s.


    تصویر شگفت‌انگیز یک پیانو که حلقه‌ی ازدواج آن را احاطه کرده است، مفهوم قرابتی را که ماگریت در دهه 1930 ایجاد کرد، نشان می‌دهد.

  • There's hundreds of variations you can come up with but one thing that influenced me was learning piano in school.


    صدها تنوع وجود دارد که می توانید با آنها بیاورید، اما چیزی که بر من تأثیر گذاشت یادگیری پیانو در مدرسه بود.

  • So he played gently enough not to make the hammers of Stein's pianos bounce up and hit the strings again.


    بنابراین او آنقدر آرام نواخت که باعث نشود چکش های پیانوهای استین به بالا پریده و دوباره به سیم ها ضربه بزنند.

  • The Stick has got the same range as the piano and I can jump four octaves with one hand.


    استیک همان برد پیانو را دارد و من می توانم با یک دست چهار اکتاو بپرم.

  • To learn Chopin, I had been listening for more than three years to the piano of Tamas Vasary.


    برای یادگیری شوپن، بیش از سه سال بود که به پیانوی تاماس وازاری گوش می‌دادم.


  • و در هر صورت، چه کسی می تواند دو پیانو بخرد؟

  • There was an upright piano and a piano bench.


    یک پیانوی عمودی و یک نیمکت پیانو وجود داشت.

example - مثال

  • نواختن پیانو

  • a sonata for violin and piano


    یک سونات برای ویولن و پیانو

  • She was accompanied by her husband on piano.


    همسرش با پیانو همراهی می کرد.

  • classical/jazz piano music


    موسیقی کلاسیک/جاز پیانو

  • a piano teacher/lesson


    معلم/درس پیانو

  • Ravel’s piano concerto in G


    کنسرتو پیانوی راول در جی

  • a piano solo/duet/trio


    تک نوازی/دوئت/سه پیانو

  • Alison Evans provided piano accompaniment.


    آلیسون ایوانز همراهی پیانو را برعهده داشت.

  • He was sitting at the piano ready to play.


    پشت پیانو نشسته بود و آماده نواختن بود.

  • The piece can also be played on the piano.


    این قطعه را می توان با پیانو نیز نواخت.

  • There is a piano bar for evening entertainment.


    یک پیانو بار برای سرگرمی عصرانه وجود دارد.

  • a piano made by Steinway


    پیانویی که توسط Steinway ساخته شده است

  • We're buying a new piano.


    ما در حال خرید یک پیانو جدید هستیم.

  • I play the piano.


    من پیانو می نوازم.

  • She used to play piano in a jazz band.


    او در یک گروه جاز پیانو می نواخت.

  • The music was written for piano.


    موسیقی برای پیانو نوشته شده است.

  • We all joined in the song with Pat at the piano/on piano.


    همه ما با پت در پیانو/روی پیانو به آهنگ پیوستیم.

  • a grand/upright piano


    یک پیانوی گرند/ایستاده

  • I play piano.


    من پیانو میزنم.

synonyms - مترادف
  • keyboard


    صفحه کلید

  • spinet


    ستون فقرات

  • clavichord


    کلاویکورد

  • clavier


    کلاویه

  • pianoforte


    پیانو فورته

  • pianola


    پیانولا

  • claviature


    کلاویاتور


  • ابزار

  • ivories


    عاج ها

  • manichord


    مانیکورد


  • پیانوی بزرگ


  • کنسرت بزرگ


  • نوازنده پیانو

  • upright piano


    قسمت بالای پیانو


  • ساز موسیقی


  • عزیزم بزرگ

  • blacks and whites


    سیاه و سفید

  • the eighty-eight


    هشتاد و هشت


  • پیانوی بزرگ کودک

  • parlor grand


    سالن بزرگ

antonyms - متضاد
  • forte


    فورته

لغت پیشنهادی

mostly

لغت پیشنهادی

argy-bargy

لغت پیشنهادی

property