ring
ring - حلقه
N/A - N/A
UK :
US :
یک تکه جواهراتی که روی انگشت خود می پوشید
جسمی به شکل دایره
یک خط یا علامت دایره ای
گروهی از افراد یا چیزهایی که در یک دایره مرتب شده اند
صدای ایجاد شده توسط یک زنگ یا عمل ایجاد این صدا
گروهی از افرادی که به طور غیرقانونی یک تجارت یا فعالیت مجرمانه را کنترل می کنند
یکی از قسمت های دایره ای بالای اجاق گاز که با گاز یا برق گرم می شود
یک منطقه مربع کوچک که توسط طناب احاطه شده است، جایی که مردم در آن جعبه یا کشتی می گیرند
ورزش بوکس
یک منطقه دایره ای بزرگ که توسط صندلی های یک سیرک احاطه شده است
to make a bell make a sound especially to call someone’s attention to you or to call someone to help you
صدای زنگ درآوردن، مخصوصاً برای جلب توجه کسی به شما یا فراخواندن کسی که به شما کمک کند
اگر زنگ به صدا در می آید، صدا می دهد
تماس تلفنی با کسی
اگر تلفن زنگ می زند، صدایی در می آید که نشان می دهد کسی با شما تماس می گیرد
if your ears ring they make a continuous sound that only you can hear after you have been somewhere very noisy or heard a loud sound
اگر گوش های شما زنگ می زند، پس از اینکه در جایی بسیار پر سر و صدا بوده اید یا صدای بلندی شنیده اید، صدایی ممتد تولید می کنند که فقط شما می توانید آن را بشنوید.
اگر جایی با صدایی به صدا در آید، پر از آن صدا است
احاطه کردن چیزی
کشیدن علامت دایره ای دور چیزی
a set of four operas by Richard Wagner, known also as The Ring of the Nibelung or The Ring Cycle. They are based on stories from German mythology, and are known for being very long.
مجموعه ای متشکل از چهار اپرای ریچارد واگنر که با نام های حلقه نیبلونگ یا چرخه حلقه نیز شناخته می شود. آنها بر اساس داستان هایی از اساطیر آلمانی ساخته شده اند و به دلیل طولانی بودن شناخته شده اند.
a group of manufacturers or suppliers who have agreed to fix prices, often illegally, so that there is no competition between them and they can make large profits
گروهی از تولیدکنندگان یا عرضهکنندگانی که توافق کردهاند قیمتها را غالباً غیرقانونی تعیین کنند تا رقابتی بین آنها وجود نداشته باشد و بتوانند سود زیادی به دست آورند.
a group of dealers who work together illegally to buy things at an AUCTION (=an event where things are sold to the person who is willing to pay most) at low prices, then sell them later at higher prices and share the profit
گروهی از دلالان که به طور غیرقانونی با یکدیگر همکاری می کنند تا در یک حراج (= رویدادی که در آن چیزها به شخصی که مایل است بیشترین پرداخت را بپردازد) با قیمت های پایین بخرند، سپس آنها را با قیمت های بالاتر بفروشند و سود را تقسیم کنند.
گروهی از جنایتکاران که با هم کار می کنند
منطقه ای از بورس کالا که در آن معاملات انجام می شود
اگر تلفن زنگ می زند، صدایی تولید می کند که نشان می دهد کسی با شما تماس می گیرد
دایره ای از هر ماده یا هر گروهی از چیزها یا افراد به شکل دایره ای یا آرایش
یک تکه جواهرات دایره ای که مخصوصاً روی انگشت شما پوشیده می شود
گروهی از افراد که اغلب مخفیانه و به نحوی که به نفع آنها باشد به یکدیگر کمک می کنند
یک قطعه دایره ای از مواد اغلب از فلز ساخته شده است که می توان آن را گرم کرد تا برای پخت و پز استفاده شود
منطقه ویژه ای که مردم در آن اجرا یا رقابت می کنند
two round handles at the ends of two long ropes that hang from the ceiling and are used in gymnastics
دو دسته گرد در انتهای دو طناب بلند که از سقف آویزان است و در ژیمناستیک استفاده می شود.
عمل برقراری تماس تلفنی با کسی
بازی شامل پرتاب حلقه های فلزی روی چوب بود.
بچه ها حلقه ای دور معلم نشستند.
برایش انگشتر الماس/ زمرد و غیره خرید (= انگشتری که نگینی به آن چسبیده است).
یک حلقه مواد مخدر
یک حلقه جاسوسی
یک حلقه گاز
یک حلقه برقی
یک حلقه بوکس
اسب ها دور حلقه چرخیدند.
فردا بهت حلقه میدم
یک حلقه دم در بود.
حلقه ای به در داد.
من هفته ای یک بار به خانه زنگ می زنم تا به پدر و مادرم بگویم حالم خوب است.
تصادفی رخ داده است - آیا می توانید برای آمبولانس زنگ بزنید؟
رئیس زنگ زد و گفت که ساعت 4.30 برمی گردد.
من به خطوط هوایی زنگ زدم (= با بسیاری از آنها تماس گرفتم) تا ارزان ترین قیمت را بدانم.
چرا زنگ (بلند) سیمون را نمیزنی و از او نمیخواهی به مهمانی برود؟
The doorbell/phone rang.
زنگ خانه/تلفن به صدا درآمد.
ساعت زنگ دار آنا نیم ساعت قبل از بیدار شدن زنگ می زد.
زنگ را زدم اما کسی به در نرسید.
My head is/My ears are still ringing (= are full of a ringing noise) from the sound of the military band.
سرم است/گوش هایم هنوز زنگ می زند (= پر از صدای زنگ است) از صدای گروه رزمی.
پلیس مسلح هواپیمای ربوده شده را حلقه زد.
بندر خطرناک است - توسط صخره ها و صخره ها احاطه شده است.
دانش آموزان باید پاسخ های صحیح را با مداد زنگ بزنند.
پرندگان را حلقه زدیم (= حلقه به پاهایشان زدیم) تا بعداً آنها را شناسایی کنیم.
یک حلقه ازدواج طلا
یک حلقه کلید
حلقه ای از مردم در رقص دست به دست هم دادند.
a one-ring/three-ring circus
یک سیرک یک حلقه / سه حلقه
من یک انگشتر به سوفیا می دهم.
تلفن زنگ زد.
باند
hoop
حلقه
loop
دایره
جریان
circlet
سیرک
circuit
diskUS
cirque
discUK
diskUS
چشم
discUK
هاله
گرد
halo
کمربند
پیست بازی
roundel
سیم پیچ
girdle
چرخ
ringlet
پیچ - پیچیدن
rink
مارپیچ
coil
چرخش
چرخیدن
twist
منحنی
helix
پیچیدگی
spiral
دور زدن
curl
قوس
twirl
حلقوی
whorl
انقلاب
curve
مدار
convolution
arc
annulus
gyre
disassociation
تفکیک
disunion
جدایی
تقسیم
separation
جدایش، جدایی
detachment
کناره گیری
severance
طلاق
قطع ارتباط
disconnection
تضاد
antagonism
اختلاف نظر
disagreement
مخالفت
عدم وابستگی
dissociation
شخصی
disaffiliation
فراق
خواهری
parting
تعارض
sisterhood
بی سازمانی ایالات متحده
سازماندهی بریتانیا
disorganizationUS
قطع شدن
disorganisationUK
متارکه
disconnect
مانع
disengagement
توقف
hindrance
خط
stoppage
قطع کردن
جدا شدن
cut-off
تقسیم کردن
decoupling
پارگی
cutting off
نارضایتی
split-up
شکاف
rupture
disaffection