surround
surround - احاطه
verb - فعل
UK :
US :
از هر طرف اطراف کسی یا چیزی بودن
اگر پلیس یا سربازان مکانی را محاصره کنند، خود را در تمام نقاط اطراف آن قرار می دهند
ارتباط نزدیک با یک موقعیت یا رویداد
an area around the edge of something especially one that is decorated or made of a different material
ناحیه ای در اطراف لبه چیزی، به ویژه جایی که تزئین شده یا از مواد دیگری ساخته شده است
همه جا در اطراف چیزی بودن
ناحیه یا مرز اطراف چیزی
منطقه ای که نزدیک و اطراف یک مکان است
از هر طرف اطراف چیزی بودن
احاطه کردن به چیزی نیز به معنای ارتباط با آن یا نتیجه گرفتن از آن است
هوپی ها در سال 1897 رقص مار خود را در احاطه آنگلوس مجهز به سه پایه اجرا می کنند.
او روی صندلی راحتی نشسته بود و 12 گربه او را احاطه کرده بودند.
این شهری است که برای امروز زندگی می کند در حالی که گذشته خود را احاطه کرده است.
Le Sport توسط باغهای گرمسیری در خلیجی خلوت از شنهای طلایی احاطه شده است.
ما محل را محاصره کرده ایم. با دستان بالا بیا بیرون
افسران پلیس برای محاصره اوانز از دادگاه حرکت کردند.
This new instrument found the first direct evidence of solid matter surrounding stars other than our Sun.
این ابزار جدید اولین شواهد مستقیم از ماده جامد اطراف ستارگانی غیر از خورشید ما را پیدا کرد.
The controversy surrounding the film was doubtless a contributory factor to Hollywood's subsequent avoidance of the subject.
بحث و جدل پیرامون فیلم بدون شک یکی از عوامل کمکی به دوری بعدی هالیوود از این موضوع بود.
جنجال زیادی پیرامون این داروی جدید ایجاد شده است.
هواداران فوتبال به سمت زمین مسابقه دویدند و داور را محاصره کردند.
کوه ها از سه طرف روستا را احاطه کرده اند.
درختان بلند دور دریاچه را احاطه کرده اند.
غشاهای اطراف مغز
باغ با دیوار احاطه شده است.
در کودکی محبت و مهربانی مرا احاطه کرده بود.
دوست داشتم در محاصره جوانان مشتاق باشم.
این دریاچه با درختان احاطه شده است.
پلیس ساختمان را محاصره کرد.
آنها ساختمان را با پلیس محاصره کرده اند.
تبلیغات پیرامون طلاق
جنجال/شرایط پیرامون مرگ او
این گزارش به بررسی مسائل پیرامون این پرونده می پردازد.
دوست دارم اطرافم را با چیزهای زیبا احاطه کنم.
Will found himself immediately surrounded by screaming fans.
ویل بلافاصله خود را در محاصره طرفدارانی که فریاد می زدند، یافت.
در یک مورد، چریک های مسلح جیپ آنها را محاصره کردند.
نیروها برای محاصره کمپ به بیرون آمدند.
او اکنون خانه اش را با سیم خاردار محاصره کرده است.
کوه های پوشیده از برف شهر را احاطه کرده اند.
گوئن پشت میزش نشست و دورش را کتاب و کاغذ احاطه کرده بود.
معمایی هنوز شرایط دقیق مرگ استالین را احاطه کرده است.
او گفت که میخواهد در محاصره افرادی که دوستشان دارد بمیرد (= با حضور همه آنها).
Early this morning armed police surrounded (= moved into a position so that they were everywhere around) a house which they thought contained an escaped prisoner.
اوایل صبح امروز، پلیس مسلح خانه ای را که فکر می کردند حاوی یک زندانی فراری بود، محاصره کردند.
وان حمام ما اطراف آن کاشی کاری شده است.
این خانه در محیطی سرسبز قرار دارد و منظره ای از اقیانوس دارد.
اطراف خانه را جنگل های انبوه احاطه کرده بود.
I’m interested in the circumstances surrounding the accident.
من به شرایط مربوط به حادثه علاقه مند هستم.
جنجالی که در اطراف اقدام پلیس ایجاد شد، منجر به تحقیقات متعددی شد.
صدها نفر از شهر فرار کردند و اکنون در حومه اطراف زندگی می کنند.
enclose
محصور کردن
encircle
محاصره کردن
encompass
شامل بودن
دایره
girdle
کمربند
حلقه
gird
حد و مرز گذاشتن
circumscribe
مقید شده است
bound
قطب نما
compass
مرز
محیط زیست
environ
دامن
skirt
حاشیه
fringe
محدود کردن
confine
حاشیه، غیرمتمرکز
پذیرفتن
نزدیک
inclose
اکلیل زدن
besiege
گرفتار
wreathe
پوشاندن
beset
لبه
envelop
محاصره کننده
rim
محاصره
beleaguer
گرد
blockade
سرمایه گذاری
دور زدن
در بر گرفتن
verge
circumvent
enfold