dance

base info - اطلاعات اولیه

dance - رقصیدن

noun - اسم

/dæns/

UK :

/dɑːns/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [dance] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Do you know any other Latin American dances?


    آیا رقص های آمریکای لاتین دیگری را می شناسید؟

  • The next dance will be a waltz.


    رقص بعدی یک والس خواهد بود.

  • The girls performed a graceful dance.


    دختران یک رقص زیبا اجرا کردند.

  • a dance class/routine


    کلاس/روال رقص

  • Find a partner and practise these new dance steps.


    یک شریک پیدا کنید و این مراحل جدید رقص را تمرین کنید.


  • یک شب درام، موسیقی و رقص

  • classical/contemporary/traditional dance


    رقص کلاسیک/معاصر/سنتی

  • a dance company/troupe


    یک شرکت/گروه رقص

  • Let's have a dance.


    بیا یه رقصی داشته باشیم

  • He did a little dance of triumph.


    او یک رقص کوچک پیروزی انجام داد.


  • ما هر سال یک رقص برای جمع آوری پول برای امور خیریه برگزار می کنیم.

  • The band finished with a few slow dances.


    گروه با چند رقص آرام به پایان رسید.

  • She gives generously to charity without making a song and dance about it.


    او سخاوتمندانه به خیریه کمک می کند بدون اینکه آهنگی در مورد آن بسازد و برقصد.

  • May I have the next dance?


    آیا می توانم رقص بعدی را داشته باشم؟


  • آخرین رقص رو برام نگه دار.

  • She had to sit out the last dance because of a twisted ankle.


    او مجبور شد در آخرین رقص به دلیل پیچ خوردگی مچ پا بنشیند.

  • In her delight she got up and did a little dance.


    از خوشحالی بلند شد و کمی رقصید.

  • Would you like a dance?


    رقص دوست داری؟

  • pigeons performing their mating dance


    کبوترهایی که رقص جفت گیری خود را اجرا می کنند

  • They met at a dance.


    آنها در یک رقص ملاقات کردند.

  • I took her to my first high school dance.


    او را به اولین رقص دبیرستانم بردم.

  • A ceilidh is like a kind of Scottish or Irish barn dance.


    Ceilidh مانند نوعی رقص انبار اسکاتلندی یا ایرلندی است.

  • We danced all night.


    تمام شب رقصیدیم.

  • We went dancing at a club.


    رفتیم تو یه باشگاه رقصیدیم

  • What kind of music do you like dancing to?


    رقصیدن با چه نوع موسیقی را دوست دارید؟

  • Who was she dancing with at the party last night?


    دیشب در مهمانی با کی می رقصید؟

  • Can you dance the tango?


    آیا می توانید تانگو برقصید؟

  • We played our music and danced the night away.


    ما موزیکمون رو پخش کردیم و تا شب رقصیدیم.

  • The daffodils were dancing in the breeze.


    نرگس ها در نسیم می رقصیدند.

  • She watched the sunlight dancing on the water.


    او رقص نور خورشید روی آب را تماشا کرد.

  • The band played a slow dance.


    گروه یک رقص آهسته اجرا کرد.

synonyms - مترادف
  • prance


    شوخی

  • sway


    تاب خوردن

  • bop


    باپ


  • سنگ


  • سفر

  • twirl


    چرخش

  • disco


    دیسکو

  • gyrate


    دوران

  • hoof it


    آن را سم بزن

  • pirouette


    پیروت


  • گام


  • چرخیدن

  • whirl


    پای آن


  • شیار

  • groove


    بوگی

  • boogie


    بریک دنس

  • breakdance


    تکان دادن

  • jiggle


    دور زدن


  • یک فرش بریدن

  • cut a rug


    بیا پایین


  • تکان دادن پا


  • قدم بردار


  • قدم زدن

  • tread a measure


    بوگی پایین

  • boogie down


    سفر نور فوق العاده

  • trip the light fantastic


    بزن به زمین رقص


  • کاورت کردن

  • cavort


    جیغ

  • jig


    جست و خیز کردن

  • skip


    شادی

  • frolic


antonyms - متضاد

  • متوقف کردن

  • halt


    مکث


  • زنگ تفريح


  • دست کشیدن

  • cease


    باقی مانده

  • discontinue


    صبر کن


  • تردید کنید


  • hesitate


لغت پیشنهادی

sanctioning

لغت پیشنهادی

transmitted

لغت پیشنهادی

embodied