partner
partner - شریک
noun - اسم
UK :
US :
یکی از دو نفری که ازدواج کرده اند یا با هم زندگی می کنند و رابطه جنسی دارند
یکی از صاحبان یک تجارت
someone you do a particular activity with for example dancing or playing a game against two other people
شخصی که با او فعالیت خاصی انجام می دهید، برای مثال رقصیدن یا بازی کردن با دو نفر دیگر
کشور یا سازمانی که کشور یا سازمان دیگری با آن توافق نامه دارد
شریک کسی بودن در یک رقص، بازی و غیره
شرکتی که با شرکت دیگری در یک فعالیت خاص کار می کند یا در همان فعالیت سرمایه گذاری می کند
کسی که با سرمایه گذاری در آن کسب و کار جدیدی را با شخص دیگری راه اندازی می کند
a member of certain types of business or professional groups, for example partnerships of lawyers, architects etc
عضوی از انواع خاصی از گروه های تجاری یا حرفه ای، به عنوان مثال مشارکت وکلا، معماران و غیره
کشوری که در دیگری سرمایه گذاری می کند یا توسط دیگری در آن سرمایه گذاری می شود یا با دیگری معامله می کند
شریک کسی در یک پروژه تجاری باشید
شخص یا سازمانی که به نوعی با آن درگیر هستید
یکی از صاحبان یک شرکت
the person you are married to or living with as if married to them or the person you are having a sexual relationship with
شخصی که با او ازدواج کرده اید یا با او زندگی می کنید که انگار با او ازدواج کرده اید یا شخصی که با او رابطه جنسی دارید
one of a pair of dancers or one of a pair who are playing a sport or a game together especially when the pair are playing as a team
یکی از یک جفت رقصنده یا یکی از یک جفتی که در حال انجام یک ورزش یا یک بازی با هم هستند، به خصوص زمانی که این زوج به صورت تیمی بازی می کنند.
در یک ورزش، بازی، رقص یا فعالیت به عنوان شریک کسی عمل کنید یا شخصی را برای انجام این کار انتخاب کنید
برای پیوستن به شخص یا سازمان دیگری در یک فعالیت تجاری
یکی از دو نفری که کاری را با هم انجام می دهند یا به نحوی از نزدیک درگیر هستند
شریک یک شرکت یکی از صاحبان آن است.
A partner is also one of two people who dance together or who play a sport or a game together esp. when they play as a team.
شریک نیز یکی از دو نفری است که با هم می رقصند یا با هم ورزش یا بازی انجام می دهند، به ویژه. وقتی آنها به عنوان یک تیم بازی می کنند.
A person’s partner can also be the person to whom someone is married or to whom the person is not married but with whom they have a close relationship.
شریک زندگی یک فرد همچنین می تواند فردی باشد که شخصی با او ازدواج کرده است یا با او ازدواج نکرده است اما با او رابطه نزدیکی دارد.
the person you are married to or living with as if you were married or the person you are having a sexual relationship with
شخصی که با او ازدواج کرده اید یا با او زندگی می کنید که انگار ازدواج کرده اید یا شخصی که با او رابطه جنسی دارید
اگر یک شرکت یا شخص با دیگری شریک شود، با هم کار می کنند
آیا شریکی برای رقص روز شنبه دارید؟
این شرکت به قدری موفق بود که او شریکی را پذیرفت.
پیش از این، السورث شریک شرکت حسابداری Deloitte Touche بود.
دویدن با یک شریک می تواند از خسته کننده شدن تمرین شما جلوگیری کند.
در این مرحله یوحنا تنها 37 سال داشت، اما او یک شریک چسبنده در ساقلین پیدا کرد.
بیایید یک بازی با ورق داشته باشیم -- شما و فرانک می توانید شریک باشید.
من و منسون شرکای تجاری بودیم، اما دوست نبودیم.
مهمانی دفتر جمعه است، اما شرکا دعوت نشده اند.
وقتی دوباره او را دیدم، با یک شریک متفاوت می رقصید.
شریک رقص/تنیس
معلم از دانش آموزان خواست تا برای فعالیت بعدی یک شریک انتخاب کنند.
به دیسکوی سال نو بیایید و شریک زندگی خود را بیاورید!
این شریک زندگی من، مارک است.
یک شریک جنسی/عاشقانه
شریک مرد/زن/همجنس
او هنوز شریک کامل خود را پیدا نکرده است.
شریک در یک شرکت حقوقی
یک شریک جوان / ارشد
روابط خوب خود را با مشتریان، کارمندان و شرکای تجاری خود حفظ کنید.
او موسس و شریک مدیریت گالری است.
ترزا در سال 2020 شریک کامل شد.
یک شریک تجاری
حزب نتوانست شریک ائتلافی پیدا کند.
هند همچنان یک شریک استراتژیک مهم برای ایالات متحده است.
همه شرکای خود را برای رقص بعدی تغییر دهید!
او فیلمنامه را با شریک نویسندگی دیرینه اش نوشت.
برای مسابقات تنیس روی میز به یک شریک دو نفره نیاز دارم.
شرکای قدیمی مبارزه سیاسی اکنون دوستانی محکم هستند.
شریک سابق/بالقوه
Local government workers have been refused pensions for their unmarried partners.
کارمندان دولت محلی از دریافت حقوق بازنشستگی برای شرکای مجرد خود خودداری شده اند.
اکثر افراد مورد سوال گفتند که برای حمایت عاطفی یک شریک ثابت می خواهند.
افرادی که چندین همسر داشته اند بیشتر در معرض خطر ابتلا به بیماری های مقاربتی هستند.
او شریک غالب در رابطه بود.
دلایل طلاق مانند داشتن شریک متجاوز
او اخیراً شریک کوچکی در تجارت خانوادگی شده است.
او شریک عمومی در یک شرکت مشاوره است.
او شریک کامل شرکت پدرش شد.
او و همسرش شرکای محدود در مالکیت تیم شدند.
AOL تنها شریک خرده فروشی آنلاین این شرکت است.
شریک بریتانیا در پروژه هوانوردی
mate
رفیق
spouse
همسر
عاشق
consort
همبازی
playmate
همکار
helpmate
جلسه کمکی
helpmeet
چلاندن، فشار دادن
زندگی مشترک
cohabitee
مورد نظر
intended
هم تخت
bedfellow
بو
boo
تاریخ
برابر
POSSLQ
POSSLQ
نامزد
fiancée
querida
querida
مهم دیگر
نیمه بهتر
نیمه دیگر
بیدی در
bidie-in
عاشق زنده
live-in lover
پلاس یک
plus-one
همراه و همدم
companion
هم روح
soulmate
مشکل و نزاع
جفت روح
soul mate
حمایت کردن
نزدیکان
شوهر
antagonist
آنتاگونیست
detractor
بدخواه
دشمن
foe
حریف
غریبه
برتر
superior
رئیس
adversary
رهبر
مخالف
رقیب
opposer
مدیر
rival
دشمنی
دشمن اصلی
دوست دختر
nemesis
رقابت
archenemy
استاد
نفرت
همسر
مخالفت
همبستگی
عروس
انسداد
مانع
corrival
جراحت
challenger
مرشد
bride
obstruction
hindrance
blockage
mentor