pair

base info - اطلاعات اولیه

pair - جفت

noun - اسم

/per/

UK :

/peə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [pair] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a pair of shoes/boots


    یک جفت کفش / چکمه

  • a pair of gloves/earrings


    یک جفت دستکش / گوشواره

  • She pulled on the pair of socks he handed her.


    جفت جورابی را که به او داده بود کشید.

  • a huge pair of eyes


    یک جفت چشم بزرگ

  • A pair of hands grasped her shoulders.


    یک جفت دست شانه هایش را گرفت.

  • a pair of aces/kings (= two playing cards that have the same value)


    یک جفت آس/پادشاه (= دو کارت بازی که ارزش یکسانی دارند)

  • The winner will receive a pair of tickets to Reykjavik.


    برنده یک جفت بلیط به ریکیاویک دریافت خواهد کرد.

  • The vase is one of a matching pair.


    گلدان یکی از جفت های همسان است.

  • Vermeer painted the two pictures as a pair.


    ورمیر این دو تصویر را به صورت جفت ترسیم کرد.

  • a pair of trousers/pants/jeans


    یک جفت شلوار/شلوار/جین

  • a pair of glasses/binoculars/scissors


    یک جفت عینک / دوربین دوچشمی / قیچی

  • Buy one pair of glasses and get a second pair free.


    یک جفت عینک بخرید و عینک دوم را رایگان دریافت کنید.

  • He was wearing a nice pair of denim jeans.


    یک شلوار جین زیبا پوشیده بود.

  • Get pairs of students to act out the dialogue in front of the class.


    از زوج های دانش آموز بخواهید که دیالوگ را جلوی کلاس اجرا کنند.

  • Get the students to do the exercise as pair work (= two students work together).


    دانش آموزان را وادار کنید تمرین را به صورت دو نفره انجام دهند (= دو دانش آموز با هم کار می کنند).

  • I've had enough of the pair of you!


    من از این جفت شما به اندازه کافی خسته شدم!

  • They might seem an unlikely pair but they've been friends for years.


    آنها ممکن است یک جفت بعید به نظر برسند، اما آنها سال ها با هم دوست هستند.

  • a breeding pair


    یک جفت پرورشی

  • a pair of swans


    یک جفت قو

  • pair bonding (= the process of animals forming a pair for breeding)


    پیوند جفتی (= فرآیند تشکیل یک جفت حیوانات برای پرورش)

  • a carriage and pair


    یک کالسکه و یک جفت

  • Students worked in pairs on the project.


    دانش آموزان به صورت دو نفره روی این پروژه کار کردند.

  • These candles only come in pairs.


    این شمع ها فقط جفت هستند.

  • We need an extra pair of hands if we're going to finish on time.


    اگر بخواهیم به موقع تمام کنیم به یک جفت دست اضافی نیاز داریم.

  • Colleagues regard him as a safe pair of hands.


    همکاران او را به عنوان یک جفت دست امن می دانند.

  • This sculpture was originally one of a pair owned by the King of France.


    این مجسمه در اصل یکی از دو مجسمه متعلق به پادشاه فرانسه بود.

  • a clean pair of socks


    یک جفت جوراب تمیز

  • I thought they would make a good pair so I arranged for them to meet.


    فکر می‌کردم جفت خوبی می‌سازند، بنابراین ترتیب ملاقات آنها را دادم.

  • The pair were matched for age.


    این جفت از نظر سنی مطابقت داشتند.

  • They make an odd pair.


    آنها یک جفت عجیب و غریب می سازند.

  • He was dressed in a pair of jeans and a white T-shirt.


    او یک شلوار جین و یک تی شرت سفید پوشیده بود.

synonyms - مترادف

  • زن و شوهر

  • duo


    دوتایی

  • twosome


    دو نفره

  • brace


    بند شلوار

  • dyad


    زوج

  • twain


    دوبیتی

  • couplet


    دو

  • two


    دوشناسی

  • duology


    دوقلوها

  • duplet


    دواد

  • twins


    دوبلتون

  • doublet


    فریب دادن

  • duad


    ترکیبی

  • doubleton


    ثنویت

  • deuce


    جفت


  • عمل دوگانه

  • combo


    دو برابر

  • duality


    دو تا از یک نوع

  • mates


    تیم


  • دوقلو

  • duet


    پشت سر هم


  • شراکت


  • همخوانی داشتن


  • تگ تیم


  • تنظیم

  • tandem



  • doublets



  • tag-team


  • set


antonyms - متضاد
  • one


    یکی


  • تنها

لغت پیشنهادی

barbeque

لغت پیشنهادی

levelled

لغت پیشنهادی

snarl