pair
pair - جفت
noun - اسم
UK :
US :
جسمی که از دو قسمت مشابه که به هم متصل شده اند ساخته شده است
دو چیز از یک نوع که با هم استفاده می شوند
two people who are standing or doing something together or who have some type of connection with each other
دو نفر که ایستاده اند یا با هم کاری انجام می دهند یا نوعی ارتباط با یکدیگر دارند
یک حیوان نر و ماده که برای زاد و ولد گرد هم می آیند
دو اسب که با هم کار می کنند
قرار دادن افراد یا چیزها در گروه های دوتایی یا تشکیل گروه های دوتایی
اگر حیوانات جفت شوند، برای تولید مثل با هم می آیند
if two companies, people or things are paired, they are put into groups of two because they are connected in some way or will work together
اگر دو شرکت، افراد یا چیزها با هم جفت شوند، به گروههای دوتایی تقسیم میشوند، زیرا به نوعی به هم مرتبط هستند یا با هم کار خواهند کرد.
if the shares in two companies are paired, they are considered to be shares in one company when they are bought or sold, even though the companies have separate management arrangements
اگر سهام دو شرکت زوج باشد، در صورت خرید یا فروش، سهام یک شرکت محسوب میشود، حتی اگر شرکتها ترتیبات مدیریت جداگانه داشته باشند.
two things of the same appearance and size that are intended to be used together or something that consists of two parts joined together
دو چیز با ظاهر و اندازه یکسان که برای استفاده با هم در نظر گرفته شده است یا چیزی که از دو قسمت به هم پیوسته تشکیل شده است
دو نفر که یک رابطه عاشقانه دارند یا در حال انجام کاری با هم هستند
دو حیوانی که برای داشتن رابطه جنسی با هم می آیند و بچه دار می شوند
یکی از یک جفت شدن چیزی یا یکی از یک جفت شدن
برای ساختن یا تبدیل شدن به یکی از یک جفت
دو نفر، چیزها یا سازمان هایی که کار می کنند، استفاده می شوند یا با هم ظاهر می شوند
ترکیب دو چیز برای ایجاد یک نتیجه خاص
to put two people or groups together to work or learn something or to form a group of two for these purposes
قرار دادن دو نفر یا گروه برای کار یا یادگیری چیزی یا تشکیل یک گروه دو نفره برای این اهداف
در طبقه پایین بریل را با روزنامه، قهوه و یک جفت قیچی پشت میز پیدا کرد.
میدان خالی بود، به جز یک جفت وینو که آن را زیر مجسمه خوابانده بودند.
They felt like a pair of burglars, enjoying themselves in someone else's house while the owner was away.
آنها احساس میکردند که یک جفت سارق هستند، در حالی که صاحب خانه در خانه دیگران نبودند.
یک جفت گوشواره گیره دار
یک جفت جوراب
از هر جفت بخواهید تعداد قطره هایی را که پنی نگه می دارد میانگین کند.
اگر عینک میزنید، وقتی به تعطیلات میروید، یک جفت دیگر هم بردارید.
Norcross found that the acquisition of a button-pressing task proceeded more rapidly with the first pair of stimuli than with the second.
نورکراس دریافت که دستیابی به یک کار فشار دادن دکمه با اولین جفت محرک سریعتر از دومی انجام می شود.
تمرین بعدی را دوتایی انجام دهید.
در یکی از تجسمات بعدی، او به صورت شدید، با چاقوی جراحی و یک جفت انبر بزرگ به تصویر کشیده شده است.
بیل و برادرش یک جفت نسبتاً عجیب و غریب بودند.
من به یک جفت کفش نو نیاز دارم.
یک جفت مناسب بسازید.
I've got three pairs.
من سه جفت دارم
یک جفت کفش / چکمه
یک جفت دستکش / گوشواره
جفت جورابی را که به او داده بود کشید.
یک جفت چشم بزرگ
یک جفت دست شانه هایش را گرفت.
یک جفت آس/پادشاه (= دو کارت بازی که ارزش یکسانی دارند)
برنده یک جفت بلیط به ریکیاویک دریافت خواهد کرد.
گلدان یکی از جفت های همسان است.
ورمیر این دو تصویر را به صورت جفت ترسیم کرد.
یک جفت شلوار/شلوار/جین
یک جفت عینک / دوربین دوچشمی / قیچی
یک جفت عینک بخرید و عینک دوم را رایگان دریافت کنید.
یک شلوار جین زیبا پوشیده بود.
از زوج های دانش آموز بخواهید که دیالوگ را جلوی کلاس اجرا کنند.
دانش آموزان را وادار کنید تمرین را به صورت دو نفره انجام دهند (= دو دانش آموز با هم کار می کنند).
من از این جفت شما به اندازه کافی خسته شدم!
آنها ممکن است یک جفت بعید به نظر برسند، اما آنها سال ها با هم دوست هستند.
یک جفت پرورشی
یک جفت قو
پیوند جفتی (= فرآیند تشکیل یک جفت حیوانات برای پرورش)
یک کالسکه و یک جفت
دانش آموزان به صورت دو نفره روی این پروژه کار کردند.
این شمع ها فقط جفت هستند.
اگر بخواهیم به موقع تمام کنیم به یک جفت دست اضافی نیاز داریم.
همکاران او را به عنوان یک جفت دست امن می دانند.
این مجسمه در اصل یکی از دو مجسمه متعلق به پادشاه فرانسه بود.
یک جفت جوراب تمیز
فکر میکردم جفت خوبی میسازند، بنابراین ترتیب ملاقات آنها را دادم.
این جفت از نظر سنی مطابقت داشتند.
آنها یک جفت عجیب و غریب می سازند.
او یک شلوار جین و یک تی شرت سفید پوشیده بود.
زن و شوهر
duo
دوتایی
twosome
دو نفره
brace
بند شلوار
dyad
زوج
twain
دوبیتی
couplet
دو
دوشناسی
duology
دوقلوها
duplet
دواد
twins
دوبلتون
doublet
فریب دادن
duad
ترکیبی
doubleton
ثنویت
deuce
جفت
عمل دوگانه
combo
دو برابر
duality
دو تا از یک نوع
mates
تیم
دوقلو
duet
پشت سر هم
شراکت
همخوانی داشتن
تگ تیم
تنظیم
tandem
doublets
tag-team