relationship
relationship - ارتباط
noun - اسم
UK :
US :
مربوط
غیر مرتبط
روشی که در آن دو نفر یا دو گروه نسبت به یکدیگر احساس می کنند و نسبت به یکدیگر رفتار می کنند
روشی که در آن دو یا چند چیز به هم متصل می شوند و بر یکدیگر تأثیر می گذارند
a situation in which two people spend time together or live together and have romantic or sexual feelings for each other
موقعیتی که در آن دو نفر با هم وقت می گذرانند یا با هم زندگی می کنند و احساسات عاشقانه یا جنسی نسبت به یکدیگر دارند
روشی که از طریق آن با یکی از اعضای خانواده خود در ارتباط هستید
when two people spend time together or live together because they are romantically or sexually attracted to each other
زمانی که دو نفر زمانی را با هم می گذرانند یا با هم زندگی می کنند زیرا از نظر عاشقانه یا جنسی به یکدیگر جذب می شوند
رابطه جنسی پنهانی بین دو نفر، زمانی که یکی یا هر دو با شخص دیگری ازدواج کرده باشند
یک رابطه کوتاه و نه چندان جدی
an exciting and often short relationship between two people who feel very much in love with each other
یک رابطه هیجان انگیز و اغلب کوتاه بین دو نفر که احساس می کنند بسیار عاشق یکدیگر هستند
the way in which people companies, countries etc that are working together behave towards each other
شیوه ای که افراد، شرکت ها، کشورها و غیره با یکدیگر کار می کنند، نسبت به یکدیگر رفتار می کنند
روشی که در آن دو چیز به هم متصل می شوند
روشی که دو یا چند نفر نسبت به یکدیگر احساس و رفتار می کنند
یک دوستی عاشقانه نزدیک بین دو نفر، اغلب جنسی
رابطه ای که در آن نسبت به کسی یا چیزی احساس عشق و نفرت دارید
ارتباط خانوادگی بین افراد
روشی که در آن چیزها به هم متصل می شوند یا با هم کار می کنند
A relationship is the way two or more people are connected, or the way they behave toward each other
یک رابطه، روشی است که دو یا چند نفر به هم متصل می شوند، یا نحوه رفتار آنها با یکدیگر
A relationship is also a close romantic friendship between two people.
رابطه همچنین یک دوستی عاشقانه نزدیک بین دو نفر است.
روشی که در آن دو یا چند شرکت، کشور یا افراد با یکدیگر رفتار می کنند
ارتباط بین دو یا چند واقعیت، رویداد و غیره.
روابط بین افراد با فرهنگ های مختلف اغلب بسیار دشوار است.
She was worried that the company wouldn't see any relationship between her work experience and the job she was applying for.
او نگران بود که شرکت هیچ رابطه ای بین تجربه کاری او و شغلی که برای آن درخواست می کرد نبیند.
آنها سال ها یکدیگر را می شناختند و رابطه بسیار نزدیکی داشتند.
It is difficult to make progress in your career if you leave a trail of damaged relationships behind you.
اگر دنباله ای از روابط آسیب دیده را پشت سر بگذارید، پیشرفت در حرفه خود دشوار است.
پس از شکست ازدواجش، او یک سری روابط فاجعه بار داشت.
Women are usually more interested in discussing relationships than men.
زنان معمولاً بیشتر از مردان به بحث در مورد روابط علاقه مند هستند.
Successful companies know the importance of establishing good relationships with their customers.
شرکت های موفق اهمیت برقراری روابط خوب با مشتریان خود را می دانند.
He dumped his beautician wife Jewel for her three years ago - but his relationship with Tessa has now ended.
او سه سال پیش همسر آرایشگر خود جول را به خاطر او رها کرد - اما رابطه او با تسا اکنون به پایان رسیده است.
His relationship with Amy wasn't going to last forever.
قرار نبود رابطه او با امی برای همیشه ادامه یابد.
رابطه او با پدر و مادرش هرگز خیلی خوب نبود.
چرا همه مردان جالبی که من با آنها ملاقات می کنم در رابطه هستند؟
این اتهامات به من هیچ ارتباطی با حقیقت ندارد.
a personal/working relationship
یک رابطه شخصی / کاری
a master-servant relationship
رابطه ارباب و بنده
این فرصتی برای ایجاد روابط مثبت با مشتری است.
روابط بین پلیس و جامعه محلی بهبود یافته است.
روابط دوجانبه آمریکا و چین
او رابطه بسیار نزدیکی با خواهرش دارد.
من رابطه کاری خوبی با رئیسم برقرار کرده ام.
ما با مشتریان خود یک رابطه اعتماد داریم.
رابطه آنها به یک رابطه طولانی مدت تبدیل نشد.
این اولین رابطه جنسی او بود.
مشکلات مالی بر روابط آنها فشار وارد کرده است.
She was having a relationship with a younger man.
او با مرد جوانتری رابطه داشت.
او درگیر یک رابطه عاشقانه با یک همکار شد.
رابطه جو و کارمن در قلب فیلم قرار دارد.
آیا در رابطه ای هستید؟
افراد در روابط همجنس خواهان حقوق بازنشستگی برابر هستند.
این مطالعه ارتباطی را نشان داد، اما هیچ رابطه علّی نداشت.
آنها رابطه بین فقر و جنایت را بررسی می کنند.
او رابطه صمیمانه بین خلقت و درد را بررسی می کند.
اغلب یک رابطه معکوس بین قدرت ابزار و میزان استفاده آسان از آن وجود دارد.
There is a symbiotic relationship (= in which both depend on the other and both get benefits) between our urban centres and the countryside.
یک رابطه همزیستی (= که در آن هر دو به دیگری وابسته هستند و هر دو سود می برند) بین مراکز شهری ما و روستاها وجود دارد.
این نظر هیچ ارتباطی با موضوع گفتگوی ما نداشت.
رابطه پیچیده فرهنگ با سیاست
They measured height in relationship to weight.
آنها قد را بر حسب وزن اندازه گرفتند.
Job insecurity had a significant relationship with alcohol abuse.
ناامنی شغلی با سوء مصرف الکل رابطه معناداری داشت.
آنها رابطه پدر و پسری بسیار سالمی دارند.
من از رابطه دقیق بین آنها مطمئن نیستم - فکر می کنم آنها پسر عمو هستند.
رابطه آنها با یکدیگر
او ادعا می کرد که رابطه ای دور با خانواده سلطنتی دارد.
Spend time developing face-to-face relationships with your clients.
زمانی را صرف توسعه روابط رو در رو با مشتریان خود کنید.
He creates an intimate relationship with the audience.
او یک رابطه صمیمی با مخاطب ایجاد می کند.
ارتباط
رابطه
اتحادیه
ارتباط دادن
correlation
همبستگی
correspondence
مکاتبات
parallel
موازی
اتحاد
bearing
یاتاقان
interdependence
وابستگی متقابل
interrelationship
رابطه متقابل
linkage
پیوند
رابطه، رشته
similarity
شباهت
interrelation
اتصال متقابل
interconnection
بستن
interdependence of
قرابت
tie-in
وابستگی
tie-up
رابط
affinity
خویشاوندی
affiliation
مقایسه
liaison
کراوات
kinship
اتحاد. اتصال
likeness
معادل سازی
analogy
توافق
شراکت
resemblance
equivalence
unrelatedness
بی ارتباطی
unconnectedness
عدم ارتباط
disconnection
قطع ارتباط
incompatibility
نا سازگاری
incongruence
ناهماهنگی
incongruity
تغییرپذیری
incongruousness
واریانس
variability
بدون اتصال
variance
بدون لینک