long-term
long-term - بلند مدت
adverb - قید
UK :
US :
ادامه برای مدت طولانی، یا مربوط به آنچه در آینده دور اتفاق خواهد افتاد
برنامه های بلند مدت، اهداف و غیره مربوط به دوره زمانی طولانی در آینده است
افرادی که برای مدت طولانی شغل نداشته اند
برای مدت طولانی در آینده ادامه دارد
رخ می دهد، وجود دارد، یا برای سال های طولانی یا در آینده ای دور ادامه دارد
→ بلند مدت
به وجود خود ادامه می دهند یا برای مدت طولانی در آینده تأثیر می گذارند
مربوط به دوره زمانی بیش از یک سال
مربوط به پولی است که برای مدت طولانی قرض گرفته یا سرمایه گذاری شده است
مردم باید بلندمدت فکر کنند.
هر بیمار مبتلا به بیماری عروقی باید آسپرین طولانی مدت مصرف کند.
This chapter will discuss the main long-term contracts which a potential recording artist is likely to sign.
این فصل در مورد قراردادهای بلندمدت اصلی که احتمالاً یک هنرمند ضبط بالقوه امضا می کند بحث می کند.
But there is no evidence that they either intended or effected systematic and long-term destruction.
اما هیچ مدرکی مبنی بر اینکه آنها قصد تخریب سیستماتیک و بلندمدت را داشته اند، وجود ندارد.
This means that fishing quotas are likely to fall in coming years in order to preserve the long-term future of the fisheries.
این بدان معناست که احتمال کاهش سهمیه های ماهیگیری در سال های آینده به منظور حفظ آینده بلندمدت شیلات وجود دارد.
Term Structure of Interest Rates Effective management of financing sources requires an understanding of the relationship between short-term and long-term interest rates.
ساختار مدت نرخ بهره مدیریت موثر منابع تامین مالی مستلزم درک رابطه بین نرخ بهره کوتاه مدت و بلند مدت است.
long-term investments
سرمایه گذاری بلند مدت
پساندازهای بلندمدت بیشتری از اصلاحات پیشبینی میشود.
This caution obviously arises from the need to minimize the risk of long-term side-effects caused by seemingly innocent new substances.
این احتیاط بدیهی است که از نیاز به به حداقل رساندن خطر عوارض جانبی طولانی مدت ناشی از مواد جدید به ظاهر بیگناه ناشی میشود.
اما استراتژی من این بود که وضعیت دراز مدت را در نظر داشته باشم ...
درازمدت بر کسی سود بردن/تاثیر گذاشتن
مشخص نیست که آیا این تغییر در درازمدت ادامه خواهد داشت یا خیر.
We need to think long-term (= think about what will happen over a long period of time) if we want to get any serious results.
اگر میخواهیم به نتایج جدی برسیم، باید بلندمدت فکر کنیم (= به این فکر کنیم که در یک دوره زمانی طولانی چه اتفاقی خواهد افتاد).
long-term unemployment
بیکاری طولانی مدت
مراقبت طولانی مدت از بیماران شدید
اثرات طولانی مدت دارو
دانشمندان نسبت به اثرات طولانی مدت گرمایش جهانی هشدار دادند.
It's too early to tell whether the long-term benefits of biofuel plants will exceed the taxpayer dollars invested in them.
هنوز خیلی زود است که بگوییم آیا مزایای بلندمدت نیروگاه های سوخت زیستی از دلارهای مالیات دهندگان سرمایه گذاری شده در آنها فراتر خواهد رفت.
اتحادیه ها در حال مذاکره برای یک توافق بلند مدت برای حفظ مشاغل در منطقه هستند.
این صندوق به دنبال رشد بلندمدت سرمایه است.
long-term debt/effects/planning
بدهی بلندمدت / اثرات / برنامه ریزی
حدس زدن جریان نقدی بلند مدت یک کسب و کار تاسیس شده نسبتا ساده است.
پس از آن می توان از ذخیره نقدی صندوق برای خرید اوراق قرضه بلندمدت در بازار نقدی استفاده کرد.
long-term investment/ borrowing/savings
سرمایه گذاری بلندمدت / استقراض / پس انداز
extended
تمدید شده
lengthy
طولانی
طولانی شده
protracted
طولانی مدت
prolonged
ماندگار
abiding
ادامه دارد
continuing
بادوام
durable
گسترده
enduring
منبسط
ماراتن
lasting
طولانی کشیده شده
طولانی کشیده
expanded
عمر طولانی
marathon
کشیده شده
long-drawn
کشیده شده است
long-drawn-out
کشیده شد
long-lasting
گسترش یافتن انتشار یافتن
long-lived
بسیار طولانی
drawn-out
با طول قابل توجهی
dragged out
عالی
drawn out
دور
long-standing
طولانی شد
stretched out
long-running
strung out
lengthened
short-term
کوتاه مدت
فوری
instant
موقت
مختصر
interim
مقدار کمی
مینی
کوتاه
mini
گذراندن
انی
shortish
گذرا
short-lived
ناپایدار
passing
زودگذر
momentary
محو شدن
transient
بازیگری
impermanent
فراری
ephemeral
توقفگاه
transitory
جایگزین
fleeting
محدود
provisional
فرار
evanescent
متناوب
acting
fugacious
fugitive
stopgap
provisory
makeshift
substitute
provisionary
volatile
alternate